کلمه جو
صفحه اصلی

destructive

معنی : ویرانگر، مخرب، خانمان برانداز
معانی دیگر : بر باد دهنده، نابود کننده، برانداز، منفی، کاهنده، غیرسازنده

انگلیسی به فارسی

مخرب، ویرانگر، خانمان برانداز

مخرب

انگلیسی به انگلیسی

• ruinous, tending to destroy
something that is destructive causes great damage or distress.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] مخرب
[برق و الکترونیک] مخرب

مترادف و متضاد

Synonyms: abrasive, adverse, antagonistic, cankerous, caustic, contrary, corrosive, deleterious, derogatory, detrimental, discouraging, discrediting, erosive, hostile, injurious, invalidating, negative, offensive, opposed, troublesome, undermining, vicious

Antonyms: encouraging, hopeful, positive

ویرانگر (صفت)
ruinous, destructive
مخرب (صفت)
mortal, destructive, wrecking, withering
خانمان برانداز (صفت)
ruinous, destructive

injurious, devastating

Synonyms: annihilative, baleful, baneful, calamitous, cancerous, cataclysmic, catastrophic, consumptive, cutthroat, damaging, deadly, deleterious, detrimental, dire, disastrous, eradicative, evil, extirpative, fatal, fell, harmful, hurtful, internecine, lethal, lethiferous, mortal, noisome, noxious, pernicious, pestiferous, pestilential, ruinous, slaughterous, suicidal, toxic, venomous, wrackful, wreckful

Antonyms: aiding, assisting, building, creative, helpful, productive

hurtful, disparaging

جملات نمونه

the destructive consequences of the Mongol invasion

پیامدهای ویرانگر هجوم مغولان

destructive criticism

انتقاد غیرسازنده

1. destructive criticism
انتقاد غیرسازنده
2. the destructive consequences of the mongol invasion
پیامدهای ویرانگر هجوم مغولان
3. the destructive force of an atomic bomb
نیروی مخرب یک بمب اتمی
4. the infection of the young people's mind with destructive thoughts
آلوده سازی مغز جوانان با اندیشه های ویرانگر
5. their conflicts escalated and ended up in a destructive war
اختلافات آنها بالا گرفت و به جنگ ویرانگری منتهی شد.
6. It is the most destructive storm in 20 years.
[ترجمه ترگمان]این مخرب ترین طوفان در عرض ۲۰ سال است
[ترجمه گوگل]این طوفان مخرب در 20 سال گذشته است
7. Clearing trees by burning is highly destructive of the forest environment.
[ترجمه ترگمان]تمیز کردن درختان با سوزاندن بسیار مخرب محیط جنگل است
[ترجمه گوگل]پاک کردن درختان با سوزاندن بسیار مخرب از محیط جنگل است
8. An act that is destructive to the environment may be criminalized by statute.
[ترجمه ترگمان]عملی که مخرب محیط زیست است ممکن است به صورت اساسنامه اجرا شود
[ترجمه گوگل]یک قانون مخرب برای محیط زیست ممکن است توسط قانون مجازات شود
9. These substances can be destructive to health.
[ترجمه ترگمان]این مواد می توانند مخرب سلامتی باشند
[ترجمه گوگل]این مواد می توانند به سلامت مخرب باشند
10. Emotions can become destructive if they are suppressed and denied.
[ترجمه ترگمان]احساسات می توانند مخرب شوند اگر سرکوب شوند و منکر شوند
[ترجمه گوگل]اگر سرکوب و انکار شود، احساسات می توانند مخرب باشند
11. He was unable to contain his own destructive feelings.
[ترجمه ترگمان]نمی توانست احساسات مخرب خودش را مهار کند
[ترجمه گوگل]او قادر نبود احساسات مخرب خود را داشته باشد
12. Tanks are heavy on fuel and destructive to roads.
[ترجمه ترگمان]تانک ها سنگین و مخرب برای جاده ها هستند
[ترجمه گوگل]مخازن بر روی سوخت و تخریب جاده ها سنگین هستند
13. Severe damage witnessed the destructive force of the storm.
[ترجمه ترگمان]صدمات شدید، نیروی مخرب طوفان را شاهد بودند
[ترجمه گوگل]آسیب جدی شاهد نیروی مخرب طوفان بود
14. Lack of trust is very destructive in a relationship.
[ترجمه ترگمان]عدم اعتماد در یک رابطه بسیار مخرب است
[ترجمه گوگل]عدم اعتماد در یک رابطه بسیار مخرب است

the destructive force of an atomic bomb

نیروی مخرب یک بمب اتمی

پیشنهاد کاربران

نا اهل
ویرانگر
ویرانگر
مخرب
کلمات دیگر: