کلمه جو
صفحه اصلی

chaff


معنی : سبوس، پوسته، کاه، پوشال، چیز کم بها یا بی اهمیت، خنده کردن
معانی دیگر : هر چیز بی ارزش، زوائد، نخاله، (به طور دوستانه) دست انداختن، سر به سر گذاشتن، مسخره کردن، شوخی و مسخرگی، خس، خاشه، خاشاک، پخل، تراشه ی فلز که برای گمراه کردن رادار دشمن به کار می رود

انگلیسی به فارسی

کاه، پوشال، پوسته، سبوس، (مجازاً) چیز کم‌بها یا بی‌اهمیت


چاقو، کاه، پوشال، پوسته، سبوس، چیز کم بها یا بی اهمیت، خنده کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the husks separated from grain by threshing.

- The desired grains of wheat would fall to the threshing floor while the chaff would be blown away by the wind.
[ترجمه ترگمان] دانه های گندم مورد نظر به خرمنگاه خواهند رفت در حالی که کاه و یونجه به باد خواهند افتاد
[ترجمه گوگل] دانه های دلخواه گندم می توانند تا نیمه زمین فرو بریزند، در حالی که فلفل با باد می شود

(2) تعریف: anything worthless or fit to be cast off.

• husks separated from grains; straw that has been cut up for animal feed; something worthless, refuse; teasing, joking; (airplanes) metal scraps released from an airplane in order to disrupt signals from radar-guided weapons
tease, joke with
chaff consists of the outer parts of grain such as wheat that are removed before the grain is used to make food.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] پوشال - کاه
[برق و الکترونیک] پوشال یکی از روشهای جنگ الکترونیکی غیر فعال ( ای سی ام) با استفاده از ابری از هزاران قطعه سیم یا ورقه فلزی نازک که طول برش آنها به گونه ای است که به صورت دو قطبیهایی با بسامد تشدید گسترده رفتار می کنند . پاشیدن آن در اطراف هواپیما یا سایر وسایل رزمی موجب گمراهی رادار دشمن و جلوگیری از ردگیری و تعیین موقعیت، مسیر و سرعت آن می شود. همچنین موشکهای هدایت شونده با رادار نیز با این روش منحرف و یا یر در گم می شوند.

مترادف و متضاد

سبوس (اسم)
bran, chisel, chaff, pollard, off-corn

پوسته (اسم)
case, scale, flake, cod, membrane, chaff, crust, cortex, incrustation, scurf, pellicle, patagium, shuck, testa

کاه (اسم)
pug, chaff, straw

پوشال (اسم)
chaff, straw, dunnage, staffing, sawdust, stubble, halm, haulm

چیز کم بها یا بی اهمیت (اسم)
chaff

خنده کردن (فعل)
heehaw, jest, chaff, chink, laugh, giggle, chortle, crack up, nicker

waste


Synonyms: crust, debris, dregs, husks, pod, refuse, remains, rubbish, shard, shell, trash


joke, ridicule


Synonyms: banter, deride, fun, jeer, jolly, josh, kid, mock, rag, rally, razz, rib, scoff, taunt, tease


جملات نمونه

1. separate the wheat from the chaff
انسان ها یا چیزهای پرارزش را از کم ارزش ترها جدا کردن

2. aside from the first few chapters, his book is chaff
به استثنای چند فصل اول کتاب او ارزش خواندن را ندارد.

3. There is no wheat without chaff.
[ترجمه ترگمان]هیچ گندم بدون کاه نیست
[ترجمه گوگل]بدون گندم گندم وجود ندارد

4. We often chaff him for his fear of his wife.
[ترجمه ترگمان]اغلب او را از ترس همسرش جدا می کنیم
[ترجمه گوگل]ما اغلب او را برای ترس از همسرش می پروریم

5. This would blow the chaff away.
[ترجمه ترگمان]این باعث می شد که کاه را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]این باعث می شود که نفس نفس بکشد

6. He thrust his hand into the stack of chaff up to the elbow without feeling a thing.
[ترجمه ترگمان]دستش را روی دسته کاه گذاشت، بدون اینکه چیزی احساس کند
[ترجمه گوگل]او دست خود را به سمت پشته ای از فاحشه به آرنج بدون احساس چیزی می اندازد

7. A surprising chaff inch flew down to peck at our crumbs.
[ترجمه ترگمان]یک اینچ مکعب شگفت انگیز به پایین پرتاب شد تا نوک چوب ما را بگیرد
[ترجمه گوگل]این یک فنجان شگفت انگیز است که در نقاط ما فرو می ریزد

8. Take this rice chaff back to feed the draught animals.
[ترجمه ترگمان]این یونجه را بردارید و به the غذا بدهید
[ترجمه گوگل]این فنجان برنج را برای تغذیه پیش از حیوانات بردارید

9. Old birds are not to be caught with chaff.
[ترجمه ترگمان]پرندگان پیر نباید از کاه لانه کنند
[ترجمه گوگل]پرندگان قدیمی نباید با فلفل گرفته شوند

10. And then, chaff jamming and towed active decoy models are built, which are included in the off-board jamming model.
[ترجمه ترگمان]و سپس، chaff jamming و decoy فعال towed ساخته می شوند، که در مدل پارازیت - board گنجانده شده اند
[ترجمه گوگل]پس از آن، مدل های خیاطی فعال و خسته کننده ای که ساخته شده اند، که در مدل مدخل خارج از هیئت مدیره قرار می گیرند، ساخته شده اند

11. The girl is winnowing the chaff from the corn.
[ترجمه ترگمان]دختر بوی یونجه را از ذرت بیرون می آورد
[ترجمه گوگل]دختری از دانه ذرت می میرد

12. The neighbors'suspicions were chaff of the lowest sort based on gossip.
[ترجمه ترگمان]همسایگان حدس می زدند که بعضی از این شایعات بی اساس است
[ترجمه گوگل]احساسات همسایگان از پایین ترین درجه بر اساس شایعات بود

13. An old bird is not to be caught with chaff.
[ترجمه ترگمان]یک پرنده پیر هم نباید از کاه گیر بیفتد
[ترجمه گوگل]یک پرنده قدیمی نباید با فلفل گرفته شود

14. When all the applications came in, our first task was to separate the wheat from the chaff.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که همه برنامه های کاربردی وارد شدند، اولین وظیفه ما جدا کردن گندم از چغندر بود
[ترجمه گوگل]وقتی همه برنامه های کاربردی وارد شدند اولین وظیفه ما این بود که گندم را از فلفل جدا کنیم

15. It isn't always easy to separate the wheat from the chaff.
[ترجمه ترگمان]همیشه برای جدا کردن گندم از کاه آسان نیست
[ترجمه گوگل]گندم را از فلفل جدا نکنید

Aside from the first few chapters, his book is chaff.

به استثنای چند فصل اول کتاب او ارزش خواندن را ندارد.


They chaffed me for not liking poetry.

چون شعر دوست ندارم مرا مسخره کردند.


پیشنهاد کاربران

chaff ( علوم نظامی )
واژه مصوب: خاشه
تعریف: براده یا نوارهای فلزی باریکی که در آسمان رها می‏شود و در رادار دشمن اختلال ایجاد می‏کند و او را ازنظر هدف‏یابی فریب می‏دهد


کلمات دیگر: