کلمه جو
صفحه اصلی

centering


(معماری) شمع، پایه ی موقت (برای درجا نگهداشتن طاق ضربی) میاندار، قالب، تمرکز

انگلیسی به فارسی

(معماری) شمع، پایه‌ی موقت (برای درجا نگه‌داشتن طاق ضربی) میاندار


انگلیسی به انگلیسی

• concentration of attention or energy on something; (american football) passing the ball back between the legs to start a down

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] داربست طاق
[برق و الکترونیک] مرکز گذاری فرایند قراردادن تصویر لامپ پرتو کاتدی در مرکز صفحه آن.
[ریاضیات] گردآیی
[نفت] به مرکز آوردن

جملات نمونه

1. A diameter passes through the center of a circle.
[ترجمه ترگمان]قطر از مرکز دایره عبور می کند
[ترجمه گوگل]قطر از طریق مرکز دایره عبور می کند

2. There was an enormous oak table in the center of the room.
[ترجمه ترگمان]میز بزرگی در وسط اتاق قرار داشت
[ترجمه گوگل]در مرکز اتاق یک میز بسیار بزرگ بلوط وجود داشت

3. The center of these glands manufactures adrenaline.
[ترجمه ترگمان]مرکز این غده آدرنالین تولید می کند
[ترجمه گوگل]مرکز این غدد تولید کننده آدرنالین است

4. The health center serves all patients, regardless of their ability to pay.
[ترجمه ترگمان]مرکز بهداشت همه بیماران را بدون توجه به توانایی آن ها برای پرداخت خدمت می کند
[ترجمه گوگل]مرکز سلامت همه بیماران را صرف نظر از توانایی پرداخت آن می کند

5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

6. The new shopping center is close to the railway station.
[ترجمه ترگمان]مرکز خرید جدید به ایستگاه راه آهن نزدیک است
[ترجمه گوگل]مرکز خرید جدید نزدیک به ایستگاه راه آهن است

7. It's almost ten miles from here to the civic center.
[ترجمه ترگمان]تقریبا ده مایل از اینجا تا مرکز شهر فاصله دارد
[ترجمه گوگل]تقریبا ده مایل از اینجا تا مرکز مدنی است

8. The shopping center has a fascination for him.
[ترجمه ترگمان]مرکز خرید برای او جذابیتی داشت
[ترجمه گوگل]مرکز خرید برای او شگفت انگیز است

9. Have you seen that circular from the new disco center?
[ترجمه ترگمان]اون حلقه رو از مرکز دیسکو دیدی؟
[ترجمه گوگل]آیا این دیسک را از مرکز دیسکو جدید دیده اید؟

10. There was a square with trees and grass in it in the center of the city.
[ترجمه ترگمان]در وسط شهر یک مربع با درختان و علف بود
[ترجمه گوگل]مربع با درختان و چمن در آن در مرکز شهر وجود دارد

11. We moved to Center Street when I was young.
[ترجمه ترگمان]وقتی جوون بودم به سمت خیابون مرکزی رفتیم
[ترجمه گوگل]وقتی جوان بودیم به مرکز خیابان نقل مکان کردیم

12. The village centered on its market square.
[ترجمه ترگمان]این روستا در مرکز بازار خود قرار داشت
[ترجمه گوگل]این روستا در میدان بازار قرار دارد

13. The issue centers around academic freedom.
[ترجمه ترگمان]این موضوع حول آزادی آکادمیک است
[ترجمه گوگل]این مسئله در اطراف آزادی آکادمیک قرار دارد

14. The new building will be located in the center of town.
[ترجمه ترگمان]ساختمان جدید در مرکز شهر قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]ساختمان جدید در مرکز شهر قرار خواهد گرفت

15. The new gymnasium is situated at the center of the city.
[ترجمه ترگمان]سالن ورزشی جدید در مرکز شهر قرار دارد
[ترجمه گوگل]سالن های جدید در مرکز شهر واقع شده است

پیشنهاد کاربران

با مرکزیت

http://blog. stephens. edu/arh101glossary/wp - content/uploads/2016/10/0125rc_face7_b. jpg


کلمات دیگر: