کلمه جو
صفحه اصلی

exclusion


معنی : اخراج، محرومیت، حذف، ممانعت، محروم سازی، دفع، استثناء
معانی دیگر : برون داری، جلوگیری، (به زیان کسی) استثنا، برون داشت، طرد، منع (از ورود یا شرکت)، (در امور مهاجرتی) راه ندادن، اجازه ی ورود ندادن، (شخص یا چیز) مورد جلوگیری یا محرومیت، برون داره، برونداشته

انگلیسی به فارسی

دفع، استثنا ، اخراج، محروم‌سازی


ممانعت، محرومیت


خروج، محرومیت، حذف، ممانعت، استثناء، اخراج، دفع، محروم سازی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of excluding.
مترادف: exception, ostracism
متضاد: admittance
مشابه: ban, exile, omission, rejection, skip

(2) تعریف: omission.
مترادف: omission
مشابه: elimination, elision, exception, prohibition, skip

(3) تعریف: expulsion.
مترادف: ejection, expulsion, ouster
مشابه: dismissal, removal

• prevention; rejection; leaving out, keeping out, shutting out
the exclusion of something from a speech, piece of writing, or legal document is the act of deliberately not including it.
exclusion is the act of preventing someone from entering a place or from taking part in an activity.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] استثناؤ، عدم شمول

مترادف و متضاد

اخراج (اسم)
ejection, banishment, deportation, expulsion, dismissal, eviction, exclusion, boot, ouster, deposal, extrusion, rustication

محرومیت (اسم)
privation, bereavement, exclusion, deprivation, frustration, proscription, disappointment

حذف (اسم)
cancellation, elimination, expulsion, exclusion, deletion, omission, ellipsis, pretermission, write-off

ممانعت (اسم)
prevention, prohibition, exclusion, curbing, interdiction, debarment, forbiddance

محروم سازی (اسم)
privation, exclusion, deprivation, frustration, ouster

دفع (اسم)
repulsion, rebuff, rebuttal, repercussion, repulse, expulsion, exclusion, secretion, ejectment, excretion, propulsion, voidance

استثناء (اسم)
exception, reservation, exclusion

expulsion; forbiddance


Synonyms: ban, bar, blackball, blockade, boycott, coventry, cut, debarment, debarring, discharge, dismissal, ejection, elimination, embargo, eviction, exception, excommunication, interdict, interdicting, interdiction, keeping out, lockout, nonadmission, occlusion, omission, ostracism, ousting, preclusion, prevention, prohibition, proscription, refusal, rejection, relegation, removal, repudiation, segregation, separation, suspension, veto


Antonyms: acceptance, addition, admittance, allowance, inclusion, incorporation, welcome


جملات نمونه

1. the exclusion of women from political activity
محروم سازی زنان از فعالیت سیاسی

2. to the exclusion of. . .
برای برون داری . . . ،به منظور محروم سازی. . .

3. the laws relating to the admission or exclusion of aliens
قوانین مربوط به راه دادن یا ندادن خارجیان

4. It calls for the exclusion of all commercial lending institutions from the college loan program.
[ترجمه ترگمان]این برنامه خواستار حذف همه موسسات وام دهنده تجاری از برنامه وام دانشگاه شد
[ترجمه گوگل]آن را برای حذف همه موسسات وام های تجاری از برنامه وام کالج درخواست می کند

5. A 20 - mile exclusion zone was set up around the power station to guard against further explosions.
[ترجمه ترگمان]یک منطقه محرومیت ۲۰ مایلی در اطراف نیروگاه برق راه اندازی شد تا در مقابل انفجارهای بیشتر محافظت شود
[ترجمه گوگل]یک محدوده مجاز 20 مایل در اطراف نیروگاه برای جلوگیری از انفجارهای بیشتر تنظیم شده است

6. He plays golf to the exclusion of all other sports.
[ترجمه ترگمان]او با حذف تمام ورزش های دیگر گلف بازی می کند
[ترجمه گوگل]او گلف را به رد تمام ورزش های دیگر بازی می کند

7. Exclusion of air creates a vacuum in the bottle.
[ترجمه ترگمان]حذف هوا باعث ایجاد خلا در بطری می شود
[ترجمه گوگل]خروج هوا باعث ایجاد خلاء در بطری می شود

8. He spent his spare time gardening, to the exclusion of all other interests.
[ترجمه ترگمان]وقتش را صرف باغبانی و محرومیت از منافع دیگران می کرد
[ترجمه گوگل]او اوقات فراغت خود را در زمینه باغبانی گذراند، تا همه منافع دیگر را نادیده بگیرد

9. Don't revise a few topics to the exclusion of all others.
[ترجمه ترگمان]برخی از موضوعات را به استثنای موارد دیگر مورد بازبینی قرار ندهید
[ترجمه گوگل]چند موضوع را اصلاح نکنید تا همه افراد دیگر را رد کنند

10. A six-mile exclusion zone was ordered around the ship while a tug towed the casualty further offshore.
[ترجمه ترگمان]یک منطقه محرومیت شش مایلی در اطراف کشتی سفارش داده شد در حالی که یک یدک کش دور از ساحل را کشیده بود
[ترجمه گوگل]یک منطقه ممنوعه شش مایل در اطراف کشتی دستور داده شد، در حالی که یک تانک تلفات تلفات را بیشتر در دریای سرخ کرد

11. This involves the exclusion of other areas of their lives in order to concentrate on the matter in hand.
[ترجمه ترگمان]این شامل حذف دیگر مناطق زندگی آن ها به منظور تمرکز بر روی موضوع در دست است
[ترجمه گوگل]این امر مستلزم حذف محدوده های دیگر زندگی خود برای تمرکز بر روی موضوع در دست است

12. They were to be treated as exclusion clauses.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید به عنوان بند محرومیت در نظر گرفته شوند
[ترجمه گوگل]آنها باید به عنوان مقررات منع استفاده شوند

13. The exclusion clause was of no effect for this breach of an express term.
[ترجمه ترگمان]عبارت محرومیت برای این نقض یک عبارت بیان هیچ اثری نداشت
[ترجمه گوگل]بند اختیار برای این نقض یک اصطلاح واضح تاثیر نگذاشت

14. A white dwarf is supported by the exclusion principle repulsion between the electrons in its matter.
[ترجمه ترگمان]یک کوتوله سفید از اصل طرد شدن بین الکترون ها در ماده خود پشتیبانی می کند
[ترجمه گوگل]یک کوتوله سفید توسط اصل خلع سلاح انفجار بین الکترون ها در ماده آن حمایت می شود

the exclusion of women from political activity

محروم‌سازی زنان از فعالیت سیاسی


the laws relating to the admission or exclusion of aliens

قوانین مربوط به راه دادن یا ندادن خارجیان


اصطلاحات

to the exclusion of...

برای برون داری ...، به منظور محروم‌سازی...


پیشنهاد کاربران

Social exclusion = محرومیت اجتماعی

حذف، محرومیت، خارج شدن

ممنوعه ( مثلا درمورد منطقه حفاظت شده )

ممانعت ، محرومیت از حقوق اجتماعی و وجهه ملی

قلم /اقلام خارج شده ( در حسابداری و بویژه در قراردادکه معمولا لیست می شوند ) - موارد پوشش داده نشده ( بویژه در بیمه نامه ها یا قراردادهای ساخت )

ممنوعیت ، تحریم

کنار گذاشتن
در نظر نگرفتن
پوشش ندادن

مستثنی کردن - جدا کردن چیزی یه کسی از یک قاعده یا روند کلی در حال انجام

برون گذاری افراد از یک منطقه خاص

بیرون گذاشتن یا ماندن ( از چیزی )

1. that does not promote and perpetuate those exclusions.
که این موارد استثنا را ترویج و تداوم نمی بخشد.
2. Ethical banks exclusion of unethical borrowers often results in the borrowers going to other banks, this brings up the importance of industry wide regulations.
ممانعت بانک های اخلاقی از وام گیرندگان غیراخلاقی اغلب منجر به مراجعه وام گیرندگان به بانک های دیگر می شود ، این مسئله اهمیت مقررات گسترده صنعت را به همراه دارد.
3. We then had to consider whether permanent exclusion was a reasonable response to that behaviour.
سپس باید بررسی می کردیم که آیا محرومیت دائمی پاسخی منطقی به آن رفتار است؟
4. Bullying can be direct, through verbal or physical attacks, or indirect, through exclusion or rejection.
قلدری می تواند مستقیم ، از طریق حملات کلامی یا فیزیکی، یا غیرمستقیم ، از طریق ممانعت یا طرد باشد.
5. An aliquot of the cell suspension was removed and the number of viable cells determined by trypan blue exclusion.
مقدار کمی از سوسپانسیون سلول برداشته شد و تعداد سلولهای زنده با حذف تریپان بلو تعیین شد.
6. Although the colour bar lasted only a few seasons, football in Darwin was tainted with racist exclusion until the end of the war.
اگرچه تبعیض نژادپرستانه فقط چند فصل به طول انجامید ، فوتبال در داروین تا پایان جنگ با حذف نژادپرستانه آلوده بود.
7. A 20 - mile exclusion zone was set up around the power station to guard against further explosions.
برای جلوگیری از انفجارهای بعدی ، یک منطقه ممنوعه 20 مایلی در اطراف نیروگاه برقرار شد.

Exclusion= استثنا، ممانعت، حذف، محرومیت، ممنوعه

معناهای دیگر>>> طرد، محروم سازی، برون داشت، اجازه ورود ندادن، خلاصی


جلوگیری

محو
ستردن
پاک کردن

حذف , محرومیت

# Her exclusion from the list of Oscar nominees
# The exclusion of women from political activity
# The exclusion of disruptive students from school


کلمات دیگر: