1. Marilyn's selection as Prom Queen made her the envy of every senior.
انتخاب "مارلین" به عنوان بهترین نفر در مجلس رقص (پایان سال تحصیلی)، حسادت همه دانشجویان سال آخری را برانگیخت
2. My parents taught me not to envy anyone else's wealth.
خانواده ام به من یاد دادند که حسرت ثروت دیگران را نخورم.
3. Our envy of Nora's skating ability is foolish because with practice all of us could do as well.
حسادت ما نسبت به استعداد اسکیت بازی "نورا" احمقانه است، چون همه ما می توانیم با تمرین، به همان خوبی اسکیت بازی کنیم
4. consumed with envy
کاملا دستخوش حسادت
5. green with envy
بسیار حسود
6. he could not hide his envy of me
او نمی توانست رشک خود را نسبت به من پنهان کند.
7. her beauty aroused her sisters' envy
زیبایی او رشک خواهرانش را برانگیخت.
8. her blue eyes were the envy of all the girls in the class
چشمان آبی او حسادت همه ی دختران کلاس را برمی انگیخت.
9. she did it out of envy
از روی حسادت آن کار را کرد.
10. Envy is blind and kows nothing except how to depreciate the excellence of others.
[ترجمه ترگمان]رشک کور است و چیزی جز این نیست که چگونه برتری دیگران را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]حسادت کور و کوم است، اما به جز اینکه چگونه برتری تعالی دیگران را نادیده بگیرد
11. Envy shoots at others and wounds herself.
[ترجمه ترگمان]حسودی به دیگران شلیک می کند و خودش را التیام می دهد
[ترجمه گوگل]حسادت در دیگران شلیک می کند و خود را زخمی می کند
12. Envy assails the noblest, the winds howl around the highest peak.
[ترجمه ترگمان]Envy از همه noblest است و باد در بالاترین نقطه اوج زوزه می کشد
[ترجمه گوگل]حسادت نجیب تر می شود، باد در اطراف بالاترین قله سرازیر می شود
13. Love looks with telescope; envy with microscope.
[ترجمه Amir j cat] عشق با تلسکوپ و حسادت با میکروسکوپ دیده میشود
[ترجمه ترگمان]عشق با تلسکوپ به نظر می رسد؛ حسد با میکروسکوپ
[ترجمه گوگل]عشق به نظر می رسد با تلسکوپ؛ حسادت با میکروسکوپ
14. I felt a twinge of envy for the people who lived there.
[ترجمه ترگمان]نسبت به کسانی که آنجا زندگی می کردند احساس حسادت می کردم
[ترجمه گوگل]من احساس غم و اندوه برای مردم که در آن زندگی می کردند
15. They were full of envy when they saw my new car.
[ترجمه ترگمان]وقتی ماشین جدیدم را دیدند پر از حسادت بودند
[ترجمه گوگل]وقتی ماشین جدیدم را دیدم پر از حسادت بود
16. Envy never enriched any man.
[ترجمه ترگمان]حسد هرگز کسی را غنی نمی کند
[ترجمه گوگل]حسادت هرگز انسان را غنی نکرد
17. His many talents were the envy of all his friends.
[ترجمه ترگمان]این همه استعداد و استعداد او به همه دوستانش غبطه می خورد
[ترجمه گوگل]استعدادهای بسیاری او حسادت به همه دوستانش بود
18. I don't envy your journey in this bad weather.
[ترجمه ترگمان]من به سفر تو در این هوای بد حسادت نمی کنم
[ترجمه گوگل]من سفر خود را در این آب و هوای بد حس نمی کنم
19. Envy ceaseth after death.
[ترجمه ترگمان]حسودی، پس از مرگ
[ترجمه گوگل]حسادت پس از مرگ رخ می دهد
20. He couldn't conceal his envy of me.
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست حسادت خود را از من پنهان کند
[ترجمه گوگل]او نمیتواند حسادت خود را از من پنهان کند
21. Her colleagues were green with envy .
[ترجمه سمیرا حسینی] همکارانش بسیار حسود بودند.
[ترجمه ترگمان]همکارانش از حسد سبز شده بودند
[ترجمه گوگل]همکارانش با حسادت سبز شده بودند