غیر ساکن
uninhabited
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of inhabited.
• مشابه: desolate, lonely, waste
• مشابه: desolate, lonely, waste
• not inhabited, unoccupied, deserted
an uninhabited place is one where nobody lives.
an uninhabited place is one where nobody lives.
جملات نمونه
1. He was banished to an uninhabited island for a year.
[ترجمه ترگمان]یک سال بود که او را به یک جزیره غیر مس کون تبعید کردند
[ترجمه گوگل]او برای یک سال به یک جزیره غیرمسلح تبعید شد
[ترجمه گوگل]او برای یک سال به یک جزیره غیرمسلح تبعید شد
2. The centre is vast and uninhabited.
[ترجمه ترگمان]این مرکز وسیع و خالی از سکنه است
[ترجمه گوگل]این مرکز وسیع و بی قید و شرط است
[ترجمه گوگل]این مرکز وسیع و بی قید و شرط است
3. The area is largely uninhabited.
[ترجمه ترگمان]این منطقه عمدتا خالی از سکنه است
[ترجمه گوگل]این منطقه عمدتا غیر بومی است
[ترجمه گوگل]این منطقه عمدتا غیر بومی است
4. Access to this remote uninhabited Himalayan mountain is via high snow-covered passes.
[ترجمه ترگمان]دسترسی به این کوه هیمالیایی از طریق گذرگاه های مرتفع پوشیده از برف است
[ترجمه گوگل]دسترسی به این کوه Himalayan غیر مسکونی از راه عبور از گذرهای با پوشش بالا برف است
[ترجمه گوگل]دسترسی به این کوه Himalayan غیر مسکونی از راه عبور از گذرهای با پوشش بالا برف است
5. The fact that most of the rainforest is uninhabited, with only a few pockets of indigenous communities, makes exploitation attractive.
[ترجمه ترگمان]این واقعیت که اکثر جنگل های بارانی تنها با چند بخش از جوامع بومی خالی از سکنه است، بهره برداری از آن ها را جذاب می کند
[ترجمه گوگل]واقعیت این است که بیشتر جنگل های بارانی غیرقابل انسداد هستند و تنها چند جبهه از جوامع بومی، بهره وری جذاب است
[ترجمه گوگل]واقعیت این است که بیشتر جنگل های بارانی غیرقابل انسداد هستند و تنها چند جبهه از جوامع بومی، بهره وری جذاب است
6. Offshore, there's a maze of islands, many uninhabited.
[ترجمه ترگمان]- اونور آب، یه هزارتوی جزیره هست، خیلی غیر مس کون
[ترجمه گوگل]در خارج از ساحل، یک پیچ و خم از جزایر وجود دارد، بسیاری از مردم غیر مسکونی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در خارج از ساحل، یک پیچ و خم از جزایر وجود دارد، بسیاری از مردم غیر مسکونی وجود دارد
7. Most of the islands in Clear Bay are uninhabited.
[ترجمه ترگمان]بیشتر جزایر در خلیج روشن خالی از سکنه هستند
[ترجمه گوگل]اکثر جزایر خلیج خلیج غیرقانونی هستند
[ترجمه گوگل]اکثر جزایر خلیج خلیج غیرقانونی هستند
8. They set up camp on the uninhabited island; and started a barbecue.
[ترجمه ترگمان]در این جزیره غیر مس کون اتراق کردند و کباب را شروع کردند
[ترجمه گوگل]آنها اردوگاه را در جزیره غیرقانونی راه اندازی کردند؛ و شروع به کبابی کرد
[ترجمه گوگل]آنها اردوگاه را در جزیره غیرقانونی راه اندازی کردند؛ و شروع به کبابی کرد
9. Its traditional upstairs windows are now uncurtained and uninhabited, two bars at street level its only function.
[ترجمه ترگمان]پنجره های طبقه بالا سنتی آن اکنون بدون سکنه و خالی از سکنه است، دو میله در سطح خیابان تنها تابع آن است
[ترجمه گوگل]پنجره های سنتی طبقه بالا در حال حاضر uncurtained و uninhabited، دو میله در سطح خیابان تنها عملکرد آن است
[ترجمه گوگل]پنجره های سنتی طبقه بالا در حال حاضر uncurtained و uninhabited، دو میله در سطح خیابان تنها عملکرد آن است
10. The two seek refuge on an uninhabited island.
[ترجمه ترگمان]این دو نفر برای پناه بردن به یک جزیره غیر مس کون پناه می برند
[ترجمه گوگل]دو نفر پناه می برند در یک جزیره غیر ساکن
[ترجمه گوگل]دو نفر پناه می برند در یک جزیره غیر ساکن
11. The island is presently uninhabited.
[ترجمه ترگمان]این جزیره خیلی زود غیر مس کون است
[ترجمه گوگل]این جزیره در حال حاضر غیرممکن است
[ترجمه گوگل]این جزیره در حال حاضر غیرممکن است
12. These islands are uninhabited, except for a few wild goats, rabbits and birds.
[ترجمه ترگمان]این جزیره غیر مس کون است، مگر برای چند تا بز وحشی، خرگوش ها و پرندگان
[ترجمه گوگل]این جزایر به غیر از چند بز وحشی، خرگوش و پرندگان غیرقانونی است
[ترجمه گوگل]این جزایر به غیر از چند بز وحشی، خرگوش و پرندگان غیرقانونی است
13. This would all have been uninhabited malarial marshland until the post-war boom made it worth draining.
[ترجمه ترگمان]این وضعیت تا زمانی که رونق پس از جنگ، ارزش تخلیه را داشته باشد، به طور خالی عاری از سکنه بود
[ترجمه گوگل]این همه آنها تا کنون رونق پس از جنگ را از بین برده اند
[ترجمه گوگل]این همه آنها تا کنون رونق پس از جنگ را از بین برده اند
14. Laxford Bridge is a welcome uninhabited oasis amongst shaggy surroundings.
[ترجمه ترگمان]پل Laxford در میان این محیط ژولیده و غیر مس کون قابل استقبال است
[ترجمه گوگل]پل لاکسفورد یک واسطه غیرقابل پذیرش در میان محیط اطراف است
[ترجمه گوگل]پل لاکسفورد یک واسطه غیرقابل پذیرش در میان محیط اطراف است
دانشنامه عمومی
خالی از سکنه.
پیشنهاد کاربران
( of a place )
without inhabitants
( در مورد جایی )
خالی و بدون سکنه
( که هیچ موجودی توش زندگی نمیکند ) - ( هیچ موجودی روش/توش پیدا نمیشه کرد )
without inhabitants
( در مورد جایی )
خالی و بدون سکنه
( که هیچ موجودی توش زندگی نمیکند ) - ( هیچ موجودی روش/توش پیدا نمیشه کرد )
غیر مسکونی
کشف نشده
نا شناخته
غیر قابل سکونت، دور افتاده
خالی از سکنه، متروکه
کلمات دیگر: