کلمه جو
صفحه اصلی

desensitize


معنی : بی حس کردن
معانی دیگر : حساسیت زدایی کردن، از میزان حساسیت کاستن، سوهش زدایی کردن، (فیلم عکاسی را) نسبت به نور کمتر حساس کردن، از حساسیت فیلم کاستن

انگلیسی به فارسی

بی‌حس کردن


دلسوزی، بی حس کردن


انگلیسی به انگلیسی

• make less sensitive or reactive; cause to be less sensitive (also desensitise)
if you desensitize someone, you cause them to react less strongly than they used to react to things such as pain, anxiety, or other people's suffering.

مترادف و متضاد

dull


Synonyms: anesthetize, benumb, deaden, make inactive, make less sensitive, numb, render insensible


بی حس کردن (فعل)
abirritate, stun, paralyze, desensitize, benumb, amortize, amortise, indurate

جملات نمونه

The hardships of war have desensitized them to others' pain and death.

سختی‌های جنگ آنها را نسبت به درد و مرگ دیگران بی‌احساس کرده است.


1. Seeing too much violence on television can desensitize people to it.
[ترجمه ترگمان]دیدن خشونت بیش از حد بر روی تلویزیون می تواند مردم را به آن ترغیب کند
[ترجمه گوگل]دیدن خشونت بیش از حد در تلویزیون می تواند مردم را به آن بی احترامی کند

2. Does TV desensitize people to violence?
[ترجمه ترگمان]آیا تلویزیون مردم را وادار به خشونت می کند؟
[ترجمه گوگل]آیا تلویزیون مردم را خشنود می کند؟

3. Maybe he was desensitized by drugs.
[ترجمه ترگمان] شاید مواد مصرف کرده باشه
[ترجمه گوگل]شاید او توسط مواد مخدر حساس شده بود

4. We apparently have been desensitized and need to increase our awareness of the effects violent programming can have.
[ترجمه ترگمان]ظاهرا desensitized و نیاز به افزایش آگاهی ما از اثرات برنامه ریزی خشن دارد
[ترجمه گوگل]ما ظاهرا حساسیت داریم و نیاز به افزایش آگاهی ما از اثرات برنامه نویسی خشن داریم

5. As a rule, therapists tend to become desensitized to the scene content as they progress.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک قاعده، درمانگر تمایل دارد نسبت به محتوای صحنه همان طور که پیشرفت می کند، احساس همدردی کنند
[ترجمه گوگل]به عنوان یک قاعده، درمانگران تمایل دارند که به عنوان محتوای پیشرفت، به محتوای صحنه حساس شوند

6. With this area desensitized, it is only a matter of time before the sensitivity of faith's communication is also numbed.
[ترجمه ترگمان]با توجه به این حوزه desensitized، تنها یک مساله طول می کشد تا حساسیت ارتباط ایمان نیز بی حس شده باشد
[ترجمه گوگل]با توجه به این نواحی، حساسیت این موضوع، تنها مسئله زمان است که حساسیت ارتباطات مذهبی نیز از بین می رود

7. If you desensitize the carotid body can you reverse the phenotype?
[ترجمه ترگمان]اگه body رو بی حس کنی میتونی معکوس رو معکوس کنی؟
[ترجمه گوگل]اگر بدن شما تسکین دهنده است، آیا می توانید فنوتیپ را معکوس کنید؟

8. Those rituals begin to desensitize the very impressionable and afraid youth to what it's like to be in the Lord's Resistance Army.
[ترجمه ترگمان]این مراسم به تدریج تاثیر بسیار تاثیر پذیر و هراس انگیزی را نسبت به آنچه که در ارتش مقاومت خداوند وجود دارد، آغاز می کنند
[ترجمه گوگل]این آداب و رسوم، جوانان بسیار تحسین کننده و ترسو را به آنچه که در ارتش مقاومت خداوند است، دلسرد می کند

9. In order words, the first climax helps to “desensitize” your penis glans and can give you up to three times the endurance in bed.
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، در درجه اول به \"desensitize\" آلت تناسلی خود کمک می کند و می تواند شما را به سه برابر استقامت در بس تر کمک کند
[ترجمه گوگل]به ترتیب کلمات، اولین اوج، کمک می کند تا 'glans' آلت تناسلی شما را 'دلسوز کننده' کند و می تواند به شما سه برابر استقامت در رختخواب دهد

10. Bushman believes that violent video games desensitize young people.
[ترجمه ترگمان]Bushman معتقد است که بازی های ویدیویی خشن افراد جوان را جذب می کند
[ترجمه گوگل]بوشمن معتقد است که بازی های ویدیویی خشونت آمیز جوانان را محروم می کند

11. Does sniffing too many scents desensitize your nose?
[ترجمه ترگمان]بوهای زیادی رو استشمام میکنه؟ دماغت رو بی حس میکنه؟
[ترجمه گوگل]آیا خربزه های فراوان زیادی از بین می روند؟

12. Can we desensitize our immune systems?
[ترجمه ترگمان]میشه سیستم های دفاعی ما رو بی حس کنیم؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانیم سیستم ایمنی بدنمان را نابود کنیم؟

13. Conclusions Desensitization therapy can desensitize the syphilis patient with positive reaction to penicillin skin test transitorily, so it tries for the best therapy for the patients.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری درمان Desensitization می تواند بیمار syphilis را با واکنش مثبت به transitorily تست پوست پنی سیلین desensitize کند، بنابراین برای درمان بهترین درمان بیماران تلاش می کند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: کاهش حساسیت درمانی می تواند بیمار مبتلا به سیفیلیس را با واکنش مثبتی نسبت به آزمایش پوست پنی سیلین کاهش دهد، بنابراین تلاش می کند تا بهترین درمان برای بیماران باشد

14. Fluoride protector was used to desensitize the prepared teeth before the crowns were cemented in the experimental group.
[ترجمه ترگمان]محافظ Fluoride برای desensitize کردن دندان های آماده قبل از افزایش تاج در گروه آزمایش استفاده شد
[ترجمه گوگل]محافظ فلوراید به منظور کاهش حساسیت نسبت به دندان های آماده شده قبل از اینکه تاج های سیمان در گروه تجربی قرار گیرند استفاده شد

پیشنهاد کاربران

بی حس کردن
حساسیت زدایی کردن

واکنش نداشتن

قبح زدایی - حساسیت زدایی

بی تفاوت کردن، بی حس کردن

عادی نشان دادن

بی تفافت نشان دادن


بی احساس

بی اهمیت جلوه دادن چیزی
عادی جلوه دادن کاری


کلمات دیگر: