کلمه جو
صفحه اصلی

wonder


معنی : شگفت، حیرت، تعجب، غریبه، اعجوبه، عجب، شگفت داشتن، حیرت زده کردن، متعجب شدن، در شگفت شدن، تعجب کردن
معانی دیگر : شگفتی، اعجاب، معجزه، فرجود، ورچ، کار خارق العاده، معجزه آسا، شگرف، (شخص یا چیز) شگفت انگیز، چیز عجیب، جای تعجب، شگفت انگیزی، اعجاز، شگفتیدن، حسرت خوردن، شگفت زده شدن، کنجکاو بودن، ندانستن، شک داشتن، جویا بودن، حیرت انگیز، غریب

انگلیسی به فارسی

شگفت، تعجب، حیرت، اعجوبه، درشگفت شدن، حیرت انگیز،غریب


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: wonders, wondering, wondered
(1) تعریف: to experience a sensation of admiration or amazement (often fol. by at).
مترادف: marvel
مشابه: gape, gawk, stare

- She wondered at his bravery in combat.
[ترجمه A.A] او از شجاعت وی در نبرد شگفت زده شد
[ترجمه ترگمان] به شجاعت او در جنگ فکر می کرد
[ترجمه گوگل] او با شجاعت خود در جنگ مبارزه کرد

(2) تعریف: to be curious or skeptical about something.
مترادف: speculate
مشابه: conjecture, deliberate, ponder, puzzle, reflect, think

- I wonder about his truthfulness.
[ترجمه ترگمان] من در مورد صداقتش شک دارم
[ترجمه گوگل] من در مورد صداقت او تعجب می کنم
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to be curious or doubtful about.
مشابه: conjecture, doubt, inquire, ponder, query, question

- I wonder where she is?
[ترجمه Ayda] من کنجکاوم که بدونم اون کجاست؟
[ترجمه ترگمان] نمی دانم او کجاست؟
[ترجمه گوگل] من تعجب می کنم که او کجاست؟

(2) تعریف: to be filled with admiration or amazement at.
مترادف: marvel
مشابه: admire

- I wonder that they were able to survive at all!
[ترجمه ترگمان] تعجب می کنم که آن ها قادر به زنده ماندن بودند!
[ترجمه گوگل] من تعجب می کنم که آنها توانستند در همه جا زنده بمانند!
اسم ( noun )
مشتقات: wonderer (n.)
(1) تعریف: a thing or occurrence that causes admiration or amazement; marvel.
مترادف: marvel, miracle, wonderment
مشابه: curiosity, nonesuch, phenomenon, prodigy, rarity, sight, spectacle, surprise, wonderwork

- This extraordinary cave is a natural wonder that everyone should see.
[ترجمه ترگمان] این غار خارق العاده یک شگفتی طبیعی است که همه باید ببینند
[ترجمه گوگل] این غار فوق العاده شگفتی طبیعی است که همه باید ببینند
- It was a wonder that she recovered from the disease when so many others died.
[ترجمه علیرضا] جای تعجب بود وقتی که خیلیهای دیگه از بیماری مردند او بهبود یافت
[ترجمه ترگمان] جای تعجب بود که او پس از مرگ بسیاری دیگر از این بیماری نجات پیدا کرد
[ترجمه گوگل] شگفتی این بود که وقتی بسیاری از افراد دیگر جان خود را از دست دادند

(2) تعریف: the feeling that is caused by something amazing, surprising, or awe-inspiring.
مترادف: admiration, amazement, awe, wonderment
مشابه: fascination, stupefaction, surprise

- The child was filled with wonder as she watched the fish in their large tanks at the aquarium.
[ترجمه ترگمان] وقتی ماهی ها را در آکواریوم بزرگ خود در آکواریوم تماشا می کرد، بچه از تعجب پر شد
[ترجمه گوگل] کودک با تعجب پر از ماهی که در مخازن بزرگ خود در آکواریوم تماشا کرده بود پر شده بود

(3) تعریف: doubt; skepticism.
مترادف: doubt, skepticism
مشابه: confusion, uncertainty

- The student's failing performance on all his previous classwork caused the professor's wonder at the perfection of his final paper.
[ترجمه ترگمان] عملکرد ناموفق دانش آموز در تمام کتاب های قبلی او باعث شگفتی پروفسور در مورد کمال کاغذ نهایی او شد
[ترجمه گوگل] عملکرد ناموفق دانشجویان در تمام کارهای قبلی خود باعث ایجاد تعجب استاد در کمال مقاله نهایی شد

• marvel; miracle; amazement; astonishment; ponder
marvel; be astonished; be amazed; ponder; cast doubt
if you wonder about something, you think about it and try to guess or understand more about it.
you can introduce a request or question by saying `i wonder if' or `i wonder whether' when you are being polite.
if you wonder at something, you are surprised and amazed by it.
if you say that it is a wonder that something happened, you mean it is very surprising.
wonder is a feeling of surprise and amazement.
a wonder is something remarkable that people admire.
you say no wonder, little wonder, or small wonder to indicate that you are not surprised by something.
if someone or something works wonders or does wonders, they have a very good effect.

مترادف و متضاد

Antonyms: believe, know


be amazed


شگفت (اسم)
admiration, wonder, surprise, amazement, wonderment

حیرت (اسم)
bewilderment, admiration, enthusiasm, wonder, surprise, amazement, wonderment, perplexity, astonishment, consternation, delight, rapture, puzzlement, quandary

تعجب (اسم)
admiration, wonder, surprise, amazement, wonderment, marvel, amaze

غریبه (اسم)
wonder, strange thing

اعجوبه (اسم)
wonder, prodigy, monster

عجب (اسم)
wonder, surprise, astonishment

شگفت داشتن (فعل)
wonder, marvel, be amazed

حیرت زده کردن (فعل)
stun, wonder

متعجب شدن (فعل)
wonder

در شگفت شدن (فعل)
wonder, admire

تعجب کردن (فعل)
wonder, admire

amazement


Synonyms: admiration, astonishment, awe, bewilderment, concern, confusion, consternation, curiosity, doubt, fascination, fear, incredulity, jar, jolt, marveling, perplexity, perturbation, puzzlement, reverence, shock, skepticism, start, stupefaction, stupor, surprise, suspicion, uncertainty, wondering, wonderment


Antonyms: expectation


something that is amazing


Synonyms: act of God, curiosity, cynosure, freak, marvel, miracle, nonpareil, oddity, phenomenon, portent, prodigy, rara avis, rarity, sensation, sight, spectacle, stunner, wonderment


doubt; ponder


Synonyms: ask oneself, be curious, be inquisitive, conjecture, disbelieve, inquire, meditate, puzzle, query, question, speculate, think


Synonyms: admire, be astonished, be awestruck, be confounded, be dumbstruck, be fascinated, be flabbergasted, be startled, be taken aback, boggle, gape, gawk, look aghast, marvel, stare


Antonyms: anticipate, expect


جملات نمونه

We wondered at the speed with which he wrote.

سرعت او در نگارش ما را متحیر کرد.


1. a wonder drug
یک داروی معجزه آسا

2. i wonder who will buy the house
کنجکاو هستم که چه کسی خانه را خواهد خرید.

3. i wonder why he hasn't answered
نمی دانم چرا جواب نداده است.

4. no wonder he is sad; his brother died recently
تعجبی ندارد که او غمگین است ; برادرش اخیرا فوت کرده است.

5. no wonder if humans become overjoyed. . . .
آدمیزاده اگر بر طرب آید چه عجب . . . .

6. no wonder if mankind rejoices . . .
آدمیزاد اگر در طرب آید چه عجب . . .

7. the wonder of god's love
اعجاز محبت خداوند

8. no wonder
پس بیخود نیست که،تعجبی ندارد (که)،عجب نیست،استبعاد ندارد

9. it's a wonder that he is so strong even though he is ninety
شگفت انگیز است که با وجود نود سالگی اینقدر پر زور است.

10. it's a wonder that he still won
شگفت انگیز است که با وجود همه ی این ها برنده شد.

11. be a wonder
اعجاب انگیز بودن،معجزه بودن،شگفت آور بودن

12. for a wonder
به طور شگفت انگیز

13. it's a wonder that
معجزه است که،بسیار شگفت آور است که

14. it is a wonder he wasn't killed in the accident
تعجب آور است که در تصادف کشته نشد.

15. mehri is a wonder of efficiency
مهری از نظر کارایی اعجوبه است.

16. to be filled with wonder
غرق در شگفتی شدن

17. to look at something in wonder
با اعجاب به چیزی نگاه کردن

18. when i saw his face my wonder increased
وقتی که صورت او را دیدم شگفتی من بیشتر شد.

19. They wonder if their community is no longer insulated from big city problems.
[ترجمه ترگمان]آن ها ابراز شگفتی می کنند که آیا جامعه آن ها دیگر از مشکلات بزرگ شهر جدا نیست
[ترجمه گوگل]آنها تعجب می کنند که جامعه آنها دیگر از مسائل شهر بزرگ نیست

20. I wonder at your courage in asking him directly!
[ترجمه علی] من از شجاعت شما در خصوص درخواست مستقیم از آن مرد شگفت زده شدم.
[ترجمه ترگمان]من از شجاعت شما در این خصوص تعجب می کنم
[ترجمه گوگل]من از شجاعت شما در درخواست از او به طور مستقیم متاسفم!

21. Goodness, I wonder if he knows.
[ترجمه ترگمان]خدای من، تعجب می کنم که او خبر دارد یا نه
[ترجمه گوگل]خوب، من تعجب می کنم اگر او می داند

22. It was a time filled with wonder that I'll always remember.
[ترجمه ترگمان]زمانی سرشار از شگفتی بود که همیشه به یاد خواهم داشت
[ترجمه گوگل]این زمان پر از تعجب بود که من همیشه به یاد داشته باشید

23. The boys looked at the conjuror in silent wonder.
[ترجمه ترگمان]بچه ها با شگفتی به شعبده باز نگاه کردند
[ترجمه گوگل]پسران به تعجب سکوت تعجب کردند

24. I wonder who is scared to lose me.
[ترجمه ترگمان]نمی دانم چه کسی از دست دادن من می ترسد
[ترجمه گوگل]من تعجب می کنم که چه کسی به من رنج می دهد؟

25. I wonder who that letter was from.
[ترجمه علی] به این موضوع فکر می کنم که چه کسی آن نامه را نوشته است
[ترجمه ترگمان]نمی دانم این نامه از کجا آمده بود
[ترجمه گوگل]من تعجب می کنم که کدام نامه از آن است

26. They're hailing it as the new wonder drug.
[ترجمه ترگمان]آن را به عنوان داروی شگفت انگیز جدید در نظر گرفته اند
[ترجمه گوگل]آنها آن را به عنوان مواد مخدر تعجب جدید آورده است

I wonder why he hasn't answered.

نمی‌دانم چرا جواب نداده است.


He wondered who it was.

نمی‌دانست که آن شخص کی بود.


to be filled with wonder

غرق در شگفتی شدن


It is a wonder he wasn't killed in the accident.

تعجب‌آور است که در تصادف کشته نشد.


to look at something in wonder

با اعجاب به چیزی نگاه کردن


When I saw his face my wonder increased.

وقتی که صورت او را دیدم شگفتی من بیشتر شد.


He performed wonders such as moving stones.

او کارهای خارق‌العاده‌ای می‌کرد؛ برای‌مثال به حرکت درآوردن سنگ.


Our union will accomplish wonders.

اتحاد ما معجزه خواهد کرد.


a wonder drug

داروی معجزه‌آسا


the wonders of creation

عجایب خلقت


Mehri is a wonder of efficiency.

مهری از نظر کارایی اعجوبه است.


the pyramids and other wonders of Egypt

اهرام و دیگر عجایب مصر


the wonder of God's love

اعجاز محبت خداوند


I wonder who will buy the house.

کنجکاو هستم که چه کسی خانه را خواهد خرید.


It's a wonder that he is so strong even though he is ninety.

شگفت‌انگیز است که باوجود نود‌سالگی اینقدر پرزور است.


A week-long vacation did wonders for their moral.

یک هفته تعطیل روحیه‌ی آن‌ها را به‌طور شگفت‌انگیزی بهتر کرد.


It's a wonder that he still won.

شگفت‌انگیز است که باوجود همه‌ی این‌ها برنده شد.


No wonder he is sad; his brother died recently.

تعجبی ندارد که او غمگین است؛ برادرش اخیراً فوت کرده است.


اصطلاحات

be a wonder

اعجاب‌انگیز بودن، معجزه بودن، شگفت‌آور بودن


do wonders for

(به مراتب) بهتر کردن، بهبود بخشیدن


for a wonder

به‌طور شگفت‌انگیز


it's a wonder that

معجزه است که/ بسیار شگفت‌آور است که


no wonder

پس بیخود نیست که، تعجبی ندارد (که)، عجب نیست


the seven wonders of the world

عجایب هفتگانه‌ی جهان


wonders will never cease!

(عامیانه) عجب!، چقدر شگفت‌انگیز!


پیشنهاد کاربران

I wonder
میخواهم بدانم. . .


تخمین زدن /شگرف/خیلی خوب وموثر

A feeling of surprise, admiration or pleasure that you get

از خود سوال پرسیدن درمورد چیزی

در جواب میثم علیزاده
دقیق فرمودین بسیار متشکر

حیرت، شگفتی، تعجب
The children just looked in wonder at the acrobats

Wonder who, where, etc:
ندونستن

( توضیح : اگه شخصی بخواهد چیزی رو بدونه و این خواستنش فقط در حد کنجکاوی یا رفع نگرانی در مورد آن مساله باشه از wonder استفاده می شه )



Websters:👇👇👇
to have interest in knowing or learning something�:�to think about something with curiosity.


Eg:�I�wonder�where I put my keys. [=I'm not sure where I put my keys; I'm trying to remember where I put my keys]
خودمم نمیدونم ( ولی دوست دارم بدونم ) کلیدامو کجا گذاشتم.


Eg: he�wondered�who�it�was
خودشم نمی دونست� ( ولی واقعا میخواست بدونه ) که� اون کی �بود.

متحیر/حیران بودن

تعجب


بُهت

عجیب

نگران

تمایل برای دانستن چیزی ، پرسیدن سوالاتمان در مورد چیزی

فکر کردن I wonder what Ramin was like when hse was younter .

Something that fills you with suprise and admirationشگفتی

want to know some thing ; askyour self questions about some thing

Ask yourself questions about sth
از خود پرسیدن
با خود گفتن


- در فکر ( چیزی ) بودن،
تو فکر ( چیزی ) بودن،
به ( چیزی ) فکر کردن،
به فکر ( چیزی ) بود،


Rumi has been wondering if you would like to marry Shams!
مولانا چند وقته که تو این فکرِ که آیا تو دلت می خواد با شمس ازدواج کنی!




- تردید داشتن


- دلم می خواد بدونم. . . .


در عجب بودن

Seventh wonder
عجایب هفتگانه


دانستن وهمراه با کنجکاوی

از خود پرسیدن

شگفتی

شگفت انگیز

Wonder به معنای مات شدن

باخودفکرکردن

اگر به صورت فعل استفاده شود:
1. اگر بعد از آن if یا whether بیاید معنای " ممکنه. . . " یا " اشکالی نداره اگر . . . " و معمولا به صورت درخواست و سوالی مطرح می شود.
2. اگر بد از آن if یا whether نیاید معنای " در عجبم که. . . " می دهد.

کنجکاوی

سرگردان
گیج

با خوداندیشیدن

. . . I wondered why =مانده بودم که چرا. . .

به معنی فکر در عامیانه؛
I wondered = در این فکر بودم که


مونده ( ام ) : I wonder if she might like to come
این سوال ( برام ) پیش می آد
در عجب ( م ) / در شگفت ( م )
جای تعجب داره . . .
کنجکاو ( م ) . . .
می خوا ( م ) . . .
شک دار ( م ) . . .

تمایل برای دانستن چیزی

1. شگفتی ٬ معجزه
2. حیرت ٬ تعجب
3. از خود پرسیدن

برای کسی سوال بودن

i wonder
معنی: برام سواله که . . .

Too YOUNG to WANDER LONDON STREETS ، Alone and HAUNTED
تو این بیت از شعر BEAUTIFUL GHOSTS از SWIFT معنی wonder میشه سرگردان شدن .

ببینی . . . .

to doubt or question whether something is true بعید دانستن
‘Is she serious?’ ‘I wonder. ’
Sometimes I wonder if he’s got any sense at all!

wonder ( verb ) = در شگفت بودن، تعجب کردن، در ( ذهن ) از خود پرسیدن

شک داشتن

If I’d neatly filed the papers the day I’d obtained
them, I wouldn’t have wondered where they were.
کاسه چه کنم دست نمی گرفتم

از خود پرسیدن درباره ی موضوعی که آرزوی دانستنش را دارید:

But that doesn't stop science fiction writers, who keep exobiologists on their toes, wondering what the first truly silicon - based life forms would be like

اما این جلوی نویسندگان داستان�های علمی - تخیلی، کسانی که بر اگزوبیولوژیست�ها تاثیر می�گذارند و از خود می - پرسند که شکل اولیۀ زندگی مبتنی بر سیلیکون چگونه است را نمی�گیرد.


اگر بعداز آن wh بیاید معنی I do'nt know میدهد

باعث شگفتی، مایه تعجب


کلمات دیگر: