کلمه جو
صفحه اصلی

musky


معنی : مشک دار، مشکبار
معانی دیگر : مشکی، خوشبوی، مشکسان

انگلیسی به فارسی

مشکی، مشک دار، مشکبار


مشکبار، مشک دار


انگلیسی به انگلیسی

• having the odor of musk, of or pertaining to the smell secreted by certain animals (i.e. the musk deer) that is used in the production of perfume; muskellunge
musky means smelling like musk.

مترادف و متضاد

مشک دار (صفت)
musky

مشکبار (صفت)
musky

جملات نمونه

1. She dabbed a drop of the musky perfume behind each ear.
[ترجمه ترگمان]او یک قطره از عطر مشک دار پشت هر گوش را پاک کرد
[ترجمه گوگل]او یک قطره عطر مشک را پشت هر گوش گذاشت

2. Her skin had a warm musky odour.
[ترجمه ترگمان]پوستش عطر گرمی داشت
[ترجمه گوگل]پوست او دارای بوی گرم مسهل بود

3. The Withern cottage is damp and musky and inspires images for former occupants with bronchitis and other chest complaints.
[ترجمه ترگمان]کلبه Withern مرطوب و معطر است و تصاویری برای ساکنان سابق با برونشیت و دیگر شکایات سینه ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]کلبه بیرونی مرطوب و مشکی است و تصاویری را برای افراد سابق با برونشیت و دیگر شکایت های قفسه سینه الهام می گیرد

4. His erotic caresses, his musky masculinity warmed with the scent of his cologne.
[ترجمه ترگمان]نوازش های شهوانی، masculinity musky با عطر of گرم شده بود
[ترجمه گوگل]لبخند وابسته به عشق شهوانی او، مردی عصبی او گرم با عطر و بوی عطر او

5. Carrie who wore the musky smell of vanilla behind her ears. Carrie who had the icy blue eyes of a winter sky. Carrie who would sing off-key in the car with the radio turned loud.
[ترجمه ترگمان]کری که بوی عطر vanilla در گوشش پیچیده بود کری که چشمان آبی سردی به آسمان زمستانی داشت کری با صدای بلند رادیو را خاموش می کرد
[ترجمه گوگل]کری که بوی مشکی وانیل را پشت گوشش گذاشته بود کری که چشمهای آبی یخی آسمان زمستانی داشت کری که در اتومبیل با رادیو صحبت می کرد با صدای بلند آواز خواند

6. This sweet musky fragrance is the perfect way to cosset yourself in blissful indulgence.
[ترجمه ترگمان]این عطر مطبوع مطبوع بهترین راه برای آزار دادن شما در ناز و نعمت است
[ترجمه گوگل]این عطر و بوی عطر و طعم خوش طعم بهترین راه برای خود را در سعادت سعادتمند است

7. Deep red, burgundy tint. Smoky, Musky, Spicy and Undergrowth.
[ترجمه ترگمان] رنگ قرمز تیره \"Smoky\"، \"musky\"، \"داگی\" و \"undergrowth\"
[ترجمه گوگل]رنگ قرمز عمیق، براندی Smoky، Musky، Spicy و Undergrowth

8. The room wasn't clean, dirty carpet, a little musky, etc.
[ترجمه ترگمان]اتاق تمیز نبود، فرش کثیف، یک کمی musky، و غیره
[ترجمه گوگل]اتاق تمیز، فرش کثیف، کمکی و غیره نبود

9. Musky action has those, how to eat what disease can you treat?
[ترجمه ترگمان]اقدام musky دارای این است که چگونه می تواند چه نوع بیماری را درمان کند؟
[ترجمه گوگل]اقدام عضلانی آن، چگونگی خوردن بیماری چه می تواند باشد؟

10. He was conscious of the faint, musky aroma of after-shave.
[ترجمه ترگمان]رایحه ضعیف و مطبوع او را در خود حس می کرد
[ترجمه گوگل]او از عطر و بوی ضعیف، مشکی پس از بیدار شدن آگاه بود

11. Musky: Tasting term used to indicate aperfumed aroma, typical of aromatic grapes of the Muscat family.
[ترجمه ترگمان]musky: واژه Tasting برای نشان دادن عطر aperfumed، نمونه انگور معطر خانواده مسقط مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]Musky: اصطلاح مزه برای نشان دادن عطر aperfumed، معمولی از انگور معطر خانواده مسقط است

12. There was the hum of bees, and the musky odor of pinks filled the air.
[ترجمه ترگمان]وزوز زنبوره ای عسل بود، و عطر مشک بین گلی هوا را پر کرده بود
[ترجمه گوگل]جهنم زنبورها وجود داشت و بوی موشکی پینک ها هوا را پر کرد

13. There were traces of police activity here as well - more grey dust mingled with Angy's musky talc.
[ترجمه ترگمان]در اینجا آثاری از فعالیت پلیس در اینجا دیده می شد - گرد و خاک خاکستری با پودر خوش Angy مخلوط می شد
[ترجمه گوگل]اثرات فعالیت پلیس در اینجا نیز وجود دارد - گرد و غبار خاکستری بیشتر با مخلوط با مخلوط انجی آنگی

14. Willie would return from school to find the living room filled with the musky perfume of freshly-cut branches burning in the range.
[ترجمه ترگمان]و یلی از مدرسه بازمی گشت تا اتاق نشیمن پر از عطر مطبوع شاخه های cut که در محدوده وسیعی می سوخت، پیدا کند
[ترجمه گوگل]ویلی از مدرسه می آید تا اتاق نشیمن پر از عطر مشکی از شاخه های تازه خرد شده را که در محدوده سوزانده می شود، پیدا کند

15. Above them, a small incense burner gives off a languid and heavy, musky scent.
[ترجمه ترگمان]بالای سرشان، یک مجمر کوچک، ضعیف و پر از عطر و بوی مشک دار به مشام می رسد
[ترجمه گوگل]در بالای آنها یک مشعل بخور دادن کوچک باعث بوجود آمدن یک احساس ملایم و سنگین و مسمی می شود

پیشنهاد کاربران

A musky smell might make you close your eyes and smile, or it might make you leave a room. Either way, it’s a very strong and sweet odor that's hard to ignore.

Musk is a scent that deer secrete to convince a mate to cuddle with them, and so a musky odor often does the same for humans. But not always! A woman wearing musky perfume might inspire you to ask her on a date, but sometimes rotting fruit smells musky as well. Hard to know whether smelling musky is a good or bad thing. If you can’t decide, just go scent - free.

علاوه بر بوی خوش مشک به معنی بوی تندوشیرین یا کلا بوی تند بدن حیوانات هم هست. وقتی وارد جایی می شیم که حیوون نگه داری می کنن، یه بوی خاصی به مشاممون می رسه که این همون بوئه، البته جدا از بوی مدفوع یا کثیفی و این ها.
یه بوی مرطوب و شیرین و تند که ممکنه خوش یا بد باشه.
منابع• https://www.vocabulary.com/dictionary/musky


کلمات دیگر: