کلمه جو
صفحه اصلی

enticement


معنی : تطمیع، فریب، اغوا، بدام انداختن
معانی دیگر : اغوا، فریب، بدام انداختن

انگلیسی به فارسی

اغوا، فریب، به دام انداختن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of enticement, or the condition of being enticed.
مشابه: allure

(2) تعریف: something that entices or is intended to entice.
مشابه: bait, come-on, decoy, incentive, lure, tease

- The free use of a car was an enticement to me to take the job.
[ترجمه ترگمان] استفاده رایگان از یک خودرو برای من enticement بود که این کار را انجام دهم
[ترجمه گوگل] استفاده رایگان از یک ماشین منجر به شغل شد

• act of luring, act of tempting or seducing; something which tempts or seduces

مترادف و متضاد

تطمیع (اسم)
allurement, lure, bribery, enticement

فریب (اسم)
bewitchment, conjuration, cheat, humbuggery, wile, allurement, lure, enticement, deception, deceit, fraud, delusion, temptation, seducement, magic, sorcery, bluff, bamboozle, bilk, bob, humbug, brogue, cantrip, imposture, swindle, defraudation, diabolism, hocus-pocus, goety, hoodoo, inveiglement

اغوا (اسم)
seduction, instigation, sophistication, allurement, enticement, temptation, seducement, incitation, inveiglement

بدام انداختن (اسم)
enticement, trapping

allurement; persuasion


Synonyms: attraction, bait, blandishment, cajolery, coaxing, come hither, come-on, decoy, fascination, inducement, inveiglement, lure, mousetrap, promise, seduction, snare, sweetener, sweetening, temptation, trap


Antonyms: disgust, dissuasion, repulsion


جملات نمونه

1. Among other enticements, they advertized that they would take guests to Ramsgate for the day.
[ترجمه ترگمان]در میان وسوسه های دیگر، آن ها اصرار داشتند که برای روز مهمان to را به Ramsgate ببرند
[ترجمه گوگل]در میان دیگر دلسوزان، آنها ادعا می کنند که مهمانان را به Ramsgate برای روز می برند

2. One of the enticements of the job is the company car.
[ترجمه ترگمان]یکی از وسوسه های کار، ماشین شرکت است
[ترجمه گوگل]یکی از دلایل کار این ماشین شرکت است

3. There were so many enticements offered that I could not refuse the job.
[ترجمه فیض] مزایای ارائه شده در این شغل آنقدر زیاد بود که نمی توانستم آن را رد کنم
[ترجمه ترگمان]خیلی ها پیشنهاد کردند که من نمی توانم این کار را رد کنم
[ترجمه گوگل]بسیاری از تحسین ها ارائه شده بود که من نمی توانستم از کار خود رد کنم

4. The enticements of the big city lured her away from her home.
[ترجمه ترگمان]enticements شهر بزرگ او را از خانه اش بیرون کشاند
[ترجمه گوگل]جذابیت شهر بزرگ او را از خانه اش دور کرد

5. Could it be one of those sweepstakes enticements that would bury me under a dune of unwanted magazines?
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن بود یکی از آن sweepstakes باشد که مرا زیر یک تپه شنی ناخواسته دفن کند؟
[ترجمه گوگل]آیا می تواند یکی از آن انگیزه های رقصنده باشد که من را در یک مجتمع مجلات ناخواسته دفن کند؟

6. The enticement to independent software vendors is the range of stable Sparc systems from laptops to supercomputers coming to market.
[ترجمه ترگمان]The به فروشندگان نرم افزار مستقل، طیف وسیعی از سیستم های sparc پایدار از لپ تاپ تا supercomputers است که به بازار می آیند
[ترجمه گوگل]تحریک به فروشندگان مستقل نرم افزار دامنه سیستم های Sparc پایدار از لپ تاپ ها به سوپر کامپیوتر ها است که به بازار عرضه می شوند

7. This is a fatal enticement, the balance in my heart inclined.
[ترجمه ترگمان]این یک enticement کشنده است، تعادل در قلب من متمایل است
[ترجمه گوگل]این تحریک کشنده است، تعادل در قلب من تمایل دارد

8. He fell victim to her enticement.
[ترجمه ترگمان] اون قربانی \"enticement\" شد
[ترجمه گوگل]او قربانی انزجار او شد

9. Fervor - enticement - sex appeal - portrait - Attractive - Innocent, achromatic region opening browsing.
[ترجمه ترگمان]جاذبه جنسی - - enticement - Attractive - Innocent، منطقه achromatic، مرور را باز می کند
[ترجمه گوگل]Fervor - enticement - درخواست تجدید نظر جنسی - پرتره - جذاب - بی رحمانه، منطقه آکروماتیک باز در حال دیدن سایت

10. Under the house price rise's enticement, the home - buyer, the borrower, the money-lender, the investor and the speculator, to make money to carry on gambling.
[ترجمه ترگمان]به موجب افزایش قیمت خانه، خریدار خانه، وام گیرنده، پول قرض دهنده، سرمایه گذار و قاچاقچی، برای پول دادن به قمار پول می گیرند
[ترجمه گوگل]تحت افزایش قیمت خانه، خریدار خانه، وام گیرنده، وام دهنده پول، سرمایه گذار و دلالان، برای پول برای انجام قمار

11. That's an enticement the federal government shouldn't allow states to dangle before these women.
[ترجمه ترگمان]این یک enticement است که دولت فدرال نباید به ایالت ها اجازه دهد قبل از این زنان آویخته شوند
[ترجمه گوگل]این امر باعث می شود که دولت فدرال نباید اجازه بدهد که دولت ها در برابر این زنان غرق شوند

12. Human's value, is suffering the enticement one instantaneous to decide.
[ترجمه ترگمان]ارزش انسان، از یک لحظه برای تصمیم گیری رنج می برد
[ترجمه گوگل]ارزش انسانی، از یک انگیزه برای تصمیم گیری یک لحظه رنج می برد

13. Political and the economical dual benefit enticement causes minister doctor takes as the hereditary laurels fiefdom and the land capital of the rebellion.
[ترجمه ترگمان]منافع اقتصادی و دوگانه اقتصادی باعث می شود که پزشک وزیر به عنوان \"fiefdom موروثی\" و \"سرمایه زمینی شورش\" به عنوان پاداش عمل کند
[ترجمه گوگل]اخلاق سیاسی و اقتصادی دوگانه باعث می شود که دکتر وزیر به عنوان فرمانده ارشد و سرزمین سرزمین شورش می رود

14. There is so many enticement offer that I can not refuse the job.
[ترجمه ترگمان]There زیادی وجود دارد که من نمی توانم این کار را رد کنم
[ترجمه گوگل]بسیاری از پیشنهادات دلسوزانه وجود دارد که من نمی توانم از کار خودداری کنم

پیشنهاد کاربران

وسوسه


کلمات دیگر: