کلمه جو
صفحه اصلی

blessing


معنی : برکت، دعای خیر، نعمت خدا داده، نعمت، موهبت، دعای پیش از غذا
معانی دیگر : طلب آمرزش، طلب برکت، دعای پیش یا پس از غذا، فیض، آفرینگان، فرهومندی، تبرک، تایید، رضا و رغبت، موهبت الهی، استعداد خداداد، نیکبختی

انگلیسی به فارسی

رحمت، برکت، دعای خیر، دعای سر سفره، شکر نعمت


خوبی، منفعت، موهبت، نعمت


برکت، نعمت، موهبت، دعای خیر، نعمت خدا داده، دعای پیش از غذا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the formal religious act of one who blesses, or the words spoken as part of such act.
مترادف: benediction, sanctification
مشابه: dedication, invocation

- The priest spoke the blessing.
[ترجمه ترگمان] کشیش دعای خیر کرد
[ترجمه گوگل] کشیش سخنان برکت را بیان کرد

(2) تعریف: formal approval or well-wishing.
مترادف: approval, assent, sanction
متضاد: condemnation, curse, malediction
مشابه: approbation, consent, endorsement, favor, smile, support

- He sought his parents' blessing for the marriage.
[ترجمه ترنم] او به دنبال رضایت والدینش برای ازدواج بود
[ترجمه ترگمان] برای ازدواج پدر و مادرش دعا می کرد
[ترجمه گوگل] او به دنبال برکت والدین خود برای ازدواج بود

(3) تعریف: a special gift or favorable event, esp. one believed to come from a divine source.
مترادف: boon
متضاد: affliction, calamity, curse, pity, shame, tragedy
مشابه: benefaction, favor, gift, mercy

- Your help during our troubles was a blessing.
[ترجمه ترگمان] کمک تو در طول مشکلات ما یه نعمت بود
[ترجمه گوگل] کمک شما در طول مشکلات ما برکت بود
- What a blessing that the rain finally came!
[ترجمه ترگمان] چه موهبت بزرگی که بالاخره باران آمد!
[ترجمه گوگل] چه برکتی که باران در نهایت آمد

(4) تعریف: a prayer, often a short one before a meal; grace.
مترادف: benedicite, grace
مشابه: invocation, prayer, thanksgiving

• fortune, grace; gift from god; prayer said over someone or something (as in the prayer made before a meal)
a blessing is something good that you are thankful for.
if something is done with someone's blessing, they approve of it.
if you say that a situation is a mixed blessing, you mean that it has disadvantages as well as advantages.
see also bless.

مترادف و متضاد

Antonyms: blight, condemnation, curse, damnification, disapproval


good wishes, approval


Synonyms: approbation, backing, concurrence, consent, favor, Godspeed, leave, okay, permission, regard, sanction, support, valediction


Antonyms: condemnation, curse, damnation, disapproval, ill will


advantage


Synonyms: asset, benediction, benefit, boon, bounty, break, favor, gain, gift, godsend, good, good fortune, good luck, help, kindness, lucky break, manna from heaven, miracle, profit, service, stroke of luck, windfall


Antonyms: bad fortune, bad luck, curse, disadvantage


برکت (اسم)
benediction, felicity, beatitude, blessing, bliss, fatness

دعای خیر (اسم)
benediction, benison, blessing

نعمت خدا داده (اسم)
talent, benison, blessing

نعمت (اسم)
gift, blessing, luxury

موهبت (اسم)
gift, blessing, endowment

دعای پیش از غذا (اسم)
blessing

sanctification


Synonyms: absolution, benedicite, benediction, benison, commendation, consecration, dedication, divine sanction, grace, invocation, laying on of hands, thanks, thanksgiving


جملات نمونه

ask a blessing

(سر سفره) دعا کردن، برکت طلبیدن


let us ask for God's blessing

از خدا طلب مغفرت کنیم


Health is a blessing that money cannot buy.

سلامتی موهبتی است که با پول نمی‌توان خرید.


It would be a blessing if it rained.

اگر باران ببارد، موهبت الهی است.


1. a blessing in disguise
توفیق اجباری

2. the blessing of a good health which most people blithely take for granted
موهبت سلامتی که بیشتر مردم با بی فکری قدر آن را نمی دانند

3. a blessing in disguise
چیزی که ابتدا خوشایند نیست ولی بعدا معلوم می شود که خوب بوده،توفیق اجباری

4. a solemn blessing
تبرک مذهبی

5. a mixed blessing
چیزی که دارای فواید و مضار است،هم خوب و هم بد

6. health is a blessing that money cannot buy
سلامتی موهبتی است که با پول نمی توان خرید.

7. it would be a blessing if it rained
اگر باران بیاید موهبت الهی است.

8. the parents gave their blessing to the newlyweds
والدین دعای خیر خود را بدرقه ی تازه ازدواج کرده ها کردند.

9. let us ask for god's blessing
از خدا طلب مغفرت کنیم.

10. the pope gave them his apostolic blessing
پاپ به عنوان رسول برای آنان طلب آمرزش کرد.

11. if god wills, an enemy can be a blessing
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

12. Blessing a new love, similar to a permanent! Congratulations on your wedding day!
[ترجمه ترگمان]پس از آن پس از آنکه عشق نوینی را که شبیه به یک عشق دائمی بود، Blessing کرد تبریک میگم روز عروسیتون مبارک
[ترجمه گوگل]خوشبخت بودن یک عشق جدید، شبیه به یک دائمی! تبریک به روز عروسی شما!

13. Don't let time dilute the wine of friendship. Don't let distance space out missing. Blessing you,forever!
[ترجمه ترگمان]نذار زمان دوستی رو رقیق کنه فضا رو از دست نده برای همیشه you می کنم!
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید زمان شراب دوستی رقیق شود اجازه ندهید فضای فاصله از بین رفته باشد برکت شما، برای همیشه!

14. Memories can be painful. To forget may be a blessing.
[ترجمه ترگمان]خاطراتش میتونه دردناک باشه فراموش کردن ممکن است دعای خیر باشد
[ترجمه گوگل]خاطرات می توانند دردناک باشند فراموش کردن ممکن است یک برکت باشد

15. Joy and fun, wish fulfillment and blessing, come to your home this Thanksgiving!
[ترجمه ترگمان]شادی و تفریح، آرزوی موفقیت و دعای خیر به خانه شما در این جشن شکرگزاری بیاید!
[ترجمه گوگل]شادی و سرگرم کننده، آرزوی تحقق و برکت، در این شکرگذاری به خانه خود برسید!

16. I cannot give my blessing to such a proposal.
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم این پیشنهاد را به شما بدهم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم برکت خود را به چنین پیشنهاد ارائه دهم

17. The blessing was said in Hebrew.
[ترجمه ترگمان]دعای خیر در زبان عبری به گوش رسید
[ترجمه گوگل]برکت در عبری گفته شد

اصطلاحات

a blessing in disguise

توفیق اجباری، به ظاهر زحمت به باطن رحمت (چیزی که ابتدا خوشایند نیست؛ ولی بعداً معلوم می‌شود که خوب بوده)


count one's blessings

شکر خدا را به جای آوردن، موهبت‌های خدا را برشمردن


a mixed blessing

چیزی که دارای فواید و زیان‌ها است، هم خوب و هم بد


پیشنهاد کاربران

رضا و رغبت

دعای خیر
نعمت

موافقت
اجازه

موهبت
دعای خیر
طلب مغفرت

حمایت

برکت وجود


《 پارسی را پاس بِداریم》
blessing
یِکی اَز کاربُردهایِ این واژه دَر بَرابَرِ curse اَست.
blessing # curse
curse = نِفرین : نِ - فَرین ( آ - فَرین )
نِ = به سویِ پایین ، ناکی ( مَنفی )
واژه هایِ زیر بَرایِ blessing پیش نَهادمی شَوَد :
فَرین ، بِفرین ، پِفرین ، اَفرین ، آفَرین
وات هایِ ب ، پ ، اَ ، آ مینه یِ گاشتی ( مَعنیِ مُثبَت ) به سِتاک می دَهَند.


I've come to ask for your blessing
اومدم تا برام "دعای خیر" کنی. ‏

✔️دعای خیر

New Beijing bourse faces tough road ahead despite Xi’s blessing

Financial Times@


کلمات دیگر: