کلمه جو
صفحه اصلی

churn


معنی : کره سازی، بوسیله اسباب گردنده جلو رفتن
معانی دیگر : (با تکان دادن شیر در مشک یا دستگاه) کره گرفتن، کره گیری کردن، زدن (دوغ یا شیر)، هم زدن، (با شدت و مداومت) تکان دادن یا لغاندن، (دراثر تکان دادن یا زدن) به کف آوردن، کف کردن، زیر و رو کردن یا شدن (مایعات)، شورانیدن، خروشاندن، (دستگاه یا ظرف یا مشک برای کره گیری از شیر) کره گیر، (در مورد دلال های بورس سهام - به منظور به دست آوردن کمیسیون بیشتر) سهام مشتریان را تند تند خرید و فروش کردن، دوشیدن مشتریان از این راه، میزان خرید و فروش سهام، بوسیله اسباب گردنده مثل چر  جلو رفتن، بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن، دائما وشدیداچیزی را تکان دادن وبهم زدن

انگلیسی به فارسی

به‌وسیله‌ی اسباب گردنده (مثل چرخ) جلو رفتن، با فعالیت فکری چیزی به‌وجود آوردن، کره‌سازی، دائم و شدید چیزی را تکان دادن و به‌هم زدن


تعویض، کره سازی، بوسیله اسباب گردنده جلو رفتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an apparatus in which cream or milk is beaten or agitated to form butter.
مشابه: agitator, eggbeater, mixer, whisk

- First, the cream goes into the churn.
[ترجمه ترجمه زهرا] اول کرم به کره اضافه میشود
[ترجمه 🧚🏼‍♀️] اول کرم را در دستگاه کره گیری مریزیم
[ترجمه A.a] اول خامه به دستگاه بستنی ساز اضافه میشود
[ترجمه Sourena] اول کرم به ظرف مشک اضافه میشود
[ترجمه ZARI] اول کرم داخل دستگاه کره ساز ( بستنی ساز ) ریخته میشود
[ترجمه ترگمان] اول، کرم به the وارد می شود
[ترجمه گوگل] اول، کرم می رود به churn
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: churns, churning, churned
(1) تعریف: to beat or agitate in a churn to make butter.
مشابه: agitate, beat, shake, whisk

- She churned the cream.
[ترجمه ترجمه زهرا] اوکرم را هم زد
[ترجمه ترجمه زهرا] او کرم را هم زده بود
[ترجمه درسا] وظیفه او کره دادن بود
[ترجمه ترگمان] اون کرم رو رد کرد
[ترجمه گوگل] او کرم را خاموش کرد

(2) تعریف: to produce (butter) by beating or agitating milk or cream.
مشابه: make, manufacture, produce

- Her task was to churn the butter.
[ترجمه ستاره کاشانی] وضیفه او این بود که کره را درست کند
[ترجمه مریخی] وظیفه او درست کردن کره بود
[ترجمه ترگمان] وظیفه او این بود که کره را درست کند
[ترجمه گوگل] وظیفه او این بود که کره را خنثی کند

(3) تعریف: to agitate powerfully or vigorously.
مترادف: agitate, beat, heave, rile, roil
مشابه: shake, stir, upheave, whip, whisk

- A distant typhoon had churned the waves.
[ترجمه ترگمان] توفان دوردست امواج را به هم می زد
[ترجمه گوگل] یک تافون دور موج امواج را از بین برد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: churner (n.)
عبارات: churn out
(1) تعریف: to produce butter through the use of a churn.

(2) تعریف: to move with vigorous agitation.
مترادف: roil, toss, whip
مشابه: boil, foam, froth, heave, moil, rage, seethe, shake, surge

- The storm clouds churned in the blackening sky.
[ترجمه ترگمان] ابره ای طوفانی در آسمان تیره چرخ می زدند
[ترجمه گوگل] ابرهای طوفانی که در آسمان سیاه شده اند
- The waves churned and took the ship under.
[ترجمه ترگمان] موج ها به هم می خورد و کشتی را به زیر می برد
[ترجمه گوگل] امواج رانده شد و کشتی را زیر گرفت

• vessel in which butter is made
prepare butter by agitating cream; shake or agitate with violent motion
a churn is a container used for making butter.
to churn milk or cream means to stir it vigorously in order to make butter.
to churn things out means to produce large numbers of them very quickly; an informal expression.
when something churns up mud or water, it moves it about violently.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] دستگاه عمل آوری گزانتات سلولز

مترادف و متضاد

کره سازی (اسم)
churn

بوسیله اسباب گردنده جلو رفتن (فعل)
churn

mix up, beat


Synonyms: agitate, boil, bubble, convulse, ferment, foam, froth, jolt, moil, seethe, simmer, stir up, swirl, toss


جملات نمونه

1. churn out
(با کمی تداعی منفی) با سرعت و به مقدار زیاد تولید کردن

2. churn up
هراسناک یا دلواپس یا عصبانی کردن

3. naneh used to pour the milk in a goatskin and churn it well
ننه شیر را در مشک می ریخت و آن را خوب می زد.

4. He began to churn out literary compositions in English.
[ترجمه ترگمان]او شروع به دایر کردن آثار ادبی در زبان انگلیسی کرد
[ترجمه گوگل]او شروع به ترک ترکیبات ادبی به زبان انگلیسی کرد

5. They churn out 000 identical toy trains every day.
[ترجمه سجاد مصلحی] آنها روزانه 5000 قطار اسباب بازی مشابه تولید میکنند.
[ترجمه ترگمان]آن ها هر روز ۵،۰۰۰ قطار اسباب بازی مشابه را تجربه می کنند
[ترجمه گوگل]آنها هر روز 000 قطعه اسباب بازی یکسان را از بین می برند

6. They churn out 000 identical toy trains every day.
[ترجمه ترگمان]آن ها هر روز ۵،۰۰۰ قطار اسباب بازی مشابه را تجربه می کنند
[ترجمه گوگل]آنها هر روز 000 قطعه اسباب بازی یکسان را از بین می برند

7. Ferries churn the waters of Howe Sound from Langdale to Horseshoe Bay.
[ترجمه ترگمان]Ferries آب های اقیانوس هاو را از Langdale به خلیج Horseshoe تکان می دهد
[ترجمه گوگل]کشتی ها آب هوگو صدا را از لانگدیل تا خلیج هورس فرو می کنند

8. Your stomach beings to churn with the action of the vasopressin.
[ترجمه ترگمان]شکم شما با عمل of در معرض برانگیختگی قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]موجودات معده شما با عمل واپورزین متوقف می شوند

9. Cicadas churn strenuously in the grasses, fighting the wind for supremacy of the airwaves.
[ترجمه ترگمان]cicadas با شدت در چمن حرکت می کنند و با باد برای برتری امواج هوا مبارزه می کنند
[ترجمه گوگل]Cicadas به طور شدید در چمن، با باد برای سرکوب از امواج رادیویی مبارزه می کند

10. Cowboy hats churn like whitecaps atop the crowd.
[ترجمه ترگمان]کلاه های گاوچرون مثل whitecaps بالای جمعیت
[ترجمه گوگل]کلاه های گاوچران مانند whitecaps در بالای جمعیت کوبیدن

11. Why did she churn so agitatedly in my stomach? Quite possibly I was the only one who found her frightful.
[ترجمه ترگمان]چرا این قدر سر و کله منو تکون داد؟ شاید من تنها کسی بودم که او را وحشتناک یافتم
[ترجمه گوگل]چرا او به طرز تحقیر آمیزی در معده ام زد؟ احتمالا من تنها کسی بودم که او را وحشت زده بود

12. Can this tightly-controlled society churn out inspired film producers?
[ترجمه ترگمان]آیا این جامعه به شدت کنترل شده تولید کنندگان فیلم را تحریک می کند؟
[ترجمه گوگل]آیا این جامعه محکم کنترل می تواند از تولید کنندگان فیلم الهام گرفته شود؟

13. Such churn is a byproduct of rapid growth in Arizona.
[ترجمه ترگمان]چنین فعالیت هایی یک محصول فرعی از رشد سریع در آریزونا است
[ترجمه گوگل]چنین چرخه یک محصول جانبی رشد سریع در آریزونا است

14. The military bomb boys can churn out their own fissile materials without difficulty.
[ترجمه ترگمان]پسران این بمب می توانند مواد شکاف پذیر (fissile)خود را بدون مشکل از بین ببرند
[ترجمه گوگل]پسران نظامی بمب گذاری می توانند مواد بدون انحلال خود را بدون هیچ مشکلی از بین ببرند

15. Still, near a kettle; still, at the churn; still, at the tub and ironing board.
[ترجمه ترگمان]با این حال، نزدیک ک تری؛ هنوز، در فضا، هنوز، در وان و اتو اتو
[ترجمه گوگل]با این حال، در نزدیکی یک کتری؛ هنوز، در چنگال؛ هنوز هم در وان و رادیو

Naneh used to pour the milk in a goatskin and churn it well.

ننه شیر را در مشک می‌ریخت و آن را خوب می‌زد.


Many ideas were churning in my head.

اندیشه‌های زیادی در مغزم موج می‌زد.


The wind was blowing hard and churning up the surface of the lake into swirling waves.

باد به سختی می‌وزید و امواج گردانی بر سطح دریاچه به وجود می‌آورد.


Factories churned out millions of jeeps.

کارخانه‌ها میلیون‌ها جیپ بیرون دادند.


Something seemed to be churning up inside her.

گویی چیزی درون او را عذاب می‌داد.


Every time I think of the accident my stomach churns.

هر وقت فکر آن حادثه را می‌کنم دلم زیر و رو می‌شود.


اصطلاحات

churn up

هراسناک یا دلواپس یا عصبانی کردن


churn out

(با کمی تداعی منفی) با سرعت و به مقدار زیاد تولید کردن


my stomach churns

دلم زیر و رو می‌شود، حالم به هم می‌خورد.


پیشنهاد کاربران

- مشک کره گیری، خیک کره گیری!
Goat - skin Churn
نوعی مشک از پوست بز برای کره گیری.
- اقتصاد ) ریزش یا رویگردانی!
Customer Churn rate
نرخ ریزش مشتری!

تکان دادن

you use a churn to make ice cream

تعویض

For example you use achurn to make ice cream or nancy johnson invent the first icecram churn in 1843

تعویض، تغییر، جایگزینی

دلواپسی

دستگاه کره سازی

دستگاه بستنی ساز

The number of people who stop buying

For example her task was to churn the better

ریزش
customers churn prediction

Use a ice cream

دستگاه کره ساز

کره سازی ساختن کره به روش عشایری

یا فکر چیزی را به وجود آوردن

نوعی دستگاه.
دستگاه بستنی سازی

بستنی کره ای، کره سازی، دستگاه کره سازی

چرخیدن
The crazy thoughts that were churning around in his head
churn تلاطم داشتن
churning متلاطم
churning thoughts افکار متلاطم

دستگاه مخلوط مواد بستنی

the number of people who stop buying or using a company's product or services during a particular period

Churn is a machine for shaking milk to make ice cream and butter . Nancy
Johnson invented the first ice cream churn

به معنی کره سازی است برای درست کردن بستنی کره ای بکار میرود در کانون زبان reach 1 در کتاب supplementary صفحه ی ۱۰ اولی جای خالی این کلمه است که به معنای دستگاهی است که با آن بستنی کره ای میسازند

پیچاندن لباس و پارچه خیس تا آب آن خارج شود.
عملیات ورز دادن خمیر آرد

عملیات ترکیب و جدا سازی مواد با چرخاندن ( نیروی گریز از مرکز ) مثل جدا کردن کره از ماست

بعضی دستگاه ها که معمولا تو بستنی فروشی است
و بستنی و کروه می سازه

دستگاه کره سازی.
Churn:A machine for making butter by shaking milk or cream.

دستگاه بستنی ساز
دستگاه کره ساز
کانون زبان ایران

دوستان این به معنی دستگاه بستنی سازی در کانون زبان هست چون در جمله ساختن بستنی با یک دستگاه هست .
自较

به نظر من یه دستگاهی هست که باهاش بستنی درست میکنن یعنی بستنی ساز و در کتابReach1هم اشاره شده:Nancy Jonson invented the first ice cream churn

[هزاره]
1. مشک
2. دبّه شیر
3. [شیر] زدن، کره گرفتن از
4. به هم زدن، متلاطم کردن
5. ( مجازی ) [احساسات] برانگیختن، به جوش آوردن
6. [دریا و غیره] به تلاطم درآمدن، به هم خوردن، کف کردن

churn sth out
پشت سر هم بیرون دادن؛ [کتاب، نامه، مقاله] بیرون دادن

churn sth up
1. [مالیات] به هم زدن، به تلاطم درآوردن
2. [احساسات] برانگیختن

رویگردانی


This is a machine to make some things, if you want, you can use it to make strawberry ice cream, chocolate ice cream and other flavors, etc

دل آشوب بودن

You use churn to make ice cream and . . .

دستگاه کره ساز و یا بستنی ساز ( Churn: ( n

با تکان های شدید پیش رفتن

churn out
چیزی را سریع و زیاد تولید کردن
churn تلاطم داشتن
churning متلاطم
churning thoughts افکار متلاطم

churn ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: رویگردانی
تعریف: فرایندی که در آن مشترکان به طور پیاپی خدمات‏دهندگان را تعویض کنند


کلمات دیگر: