کلمه جو
صفحه اصلی

dementia


معنی : خرق، دیوانگی، جنون
معانی دیگر : (روان پزشکی) زوال عقل، (در اصل) دیوانگی، از دست دادن مشاعر، طب دیوانگی، سفه

انگلیسی به فارسی

(پزشکی) دیوانگی، جنون، سفه


زوال عقل، جنون، دیوانگی، خرق


انگلیسی به انگلیسی

• mental impairment due to old age or illness (medical)
dementia is a serious illness of the mind; a medical term.

مترادف و متضاد

senility


Synonyms: Alzheimer’s disease, derangement, insanity, madness, mental decay, mental deterioration, mental disorder, personality change, softening of the brain, unbalance


خرق (اسم)
disrespect, idiocy, amentia, asperity, imbecility, anility, brutality, dementia, dotage, discourtesy

دیوانگی (اسم)
derangement, frenzy, insanity, dementia, amok, madness, craziness, mania, amuck, distraction, rage, craze, rave, lunacy, delirium, furor, phrensy

جنون (اسم)
insanity, dementia, lunacy, psychosis

جملات نمونه

dementia infantilis

زوال عقل در کودکی


1. dementia infantilis
زوال عقل در کودکی

2. She is suffering from senile dementia.
[ترجمه ترگمان]او از جنون پیری رنج می برد
[ترجمه گوگل]او از زوال عقل رنج می برد

3. Many people with dementia would rather remain at home than be placed in an institution.
[ترجمه بهروز مددی] بسیاری از افرادی که دچار زوال عقل می‎باشند در خانه ماندن را به جای بودن در آسایشگاه ترجیح می‎دهند.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد مبتلا به جنون ترجیح می دهند در خانه بمانند تا در یک موسسه
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد مبتلا به زوال عقل می توانند در خانه باقی بمانند تا در یک موسسه قرار گیرند

4. The most common form of dementia is Alzheimer's disease.
[ترجمه ترگمان]متداول ترین نوع جنون، بیماری آلزایمر است
[ترجمه گوگل]شایعترین نوع دمانس بیماری آلزایمر است

5. Within the umbrella term "dementia" there are many different kinds of disease.
[ترجمه ترگمان]در اصطلاح چتر \"جنون\" انواع مختلفی از بیماری ها وجود دارد
[ترجمه گوگل]در درون اصطلاح 'دمانس'، انواع مختلفی از بیماری وجود دارد

6. His dementia advanced rapidly, with further impairment of vision, and the myoclonus became more prominent.
[ترجمه ترگمان]جنون او به سرعت پیشرفت کرد، با آسیب های بیشتر بینایی، و the برجسته تر شد
[ترجمه گوگل]زوال عقل او به سرعت در حال پیشرفت است، با اختلال بیشتر بینایی، و myoclonus بیشتر برجسته شد

7. Table 1 shows where the dementia sufferers were living six months and 12 months after referral to the psychogeriatric service.
[ترجمه ترگمان]جدول ۱ نشان می دهد که افراد مبتلا به جنون در شش ماه و ۱۲ ماه پس از ارجاع به خدمات psychogeriatric زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]جدول 1 نشان می دهد که افراد مبتلا به زوال عقل شانس و 12 ماه پس از ارجاع به خدمات روانشناختی زندگی می کنند

8. He suffered from dementia and schizophrenia.
[ترجمه ترگمان]او از جنون و شیزوفرنی رنج می برد
[ترجمه گوگل]او از زوال عقل و اسکیزوفرنی رنج می برد

9. Mrs Lenihan, who suffers from dementia is now said to be comfortable in hospital in Oxford.
[ترجمه ترگمان]خانم Lenihan که از جنون رنج می برد اکنون گفته می شود در بیمارستان آکسفورد راحت است
[ترجمه گوگل]خانم لینیان که دچار زوال عقل است، اکنون در بیمارستان آکسفورد راحت است

10. Dementia is the mental disorder most usually associated with the later parts of the life cycle.
[ترجمه ترگمان]Dementia اختلال ذهنی است که اغلب با بخش های بعدی چرخه زندگی مرتبط است
[ترجمه گوگل]دلنوازی اختلال روانی است که معمولا با بخش های بعدی چرخه زندگی مرتبط می شود

11. It seems, this thins out as dementia takes a grip.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این امر به خاطر جنون در چنگال دیوانگی است
[ترجمه گوگل]به نظر میرسد این مسئله به این معنا نیست که زوال عقل درگیر است

12. The relationship between dementia and mortality remains unclear.
[ترجمه ترگمان]رابطه بین جنون و مرگ و میر هنوز مشخص نشده است
[ترجمه گوگل]رابطه بین زوال عقل و مرگ و میر هنوز معلوم نیست

13. Dementia prevalence is higher among those who are physically disabled.
[ترجمه ترگمان]شیوع بیماری در میان افرادی که از نظر فیزیکی ناتوان هستند، بیشتر است
[ترجمه گوگل]شیوع کمردرد در میان افرادی که از لحاظ فیزیکی غیرفعال هستند بالاتر است

14. People with dementia often respond to Reality Orientation and reminiscence or other therapies.
[ترجمه ترگمان]افراد مبتلا به زوال عقل اغلب به جهت گیری واقعیت و خاطره یا دیگر درمان ها واکنش نشان می دهند
[ترجمه گوگل]افرادی که مبتلا به زوال عقل هستند، اغلب به موقعیت واقعی و یادآوری یا درمان های دیگر پاسخ می دهند

پیشنهاد کاربران

زوال عقل
یا به قول بچه های امروزی همونایی که یه تختشون کمه

فراموشی

در برخی متون به معنای آلزایمر است

زوال عقل

noun
medical :
🔴a mental illness that causes someone to be unable to think clearly or to understand what is real and what is not real
[noncount]
◀️This patient suffers from dementia.
[count]
◀️a new study on age - related dementias

اختلال مشاعر

دیوانگی
زوال عقل
دمانس

dementia ( پزشکی )
واژه مصوب: زوال عقل
تعریف: اختلال مزمن فرایندهای روانی به علت بیماری عضوی مغز که با تغییر شخصیت و موقعیت ناشناسی و اختلال در حافظه و داوری و اندیشه همراه است


کلمات دیگر: