کلمه جو
صفحه اصلی

hide


معنی : پوست، چرم، پوست خام گاو وگوسفند وغیره، پوشیدن، مخفی نگاه داشتن، ابشتن، خود را پنهان ساختن، پنهان شدن، پوست کندن، پنهان کردن، مخفی کردن، نهفتن
معانی دیگر : پنهان کردن یا شدن، نهان کردن یا شدن، قایم کردن یا شدن، مخفی کردن یا شدن، آبشتن، پوشاندن، (از نظر) مستور کردن، ناپدید کردن، نشان ندادن، پوست جانور (دباغی نشده یا شده)، پوست خام، پوست با پشم، وت، سختیان، تیماج، پرنداخ، کیمخت، (عامیانه) پوست انسان، (عامیانه) کتک جانانه زدن، پوست کسی را کندن، شلاق زدن، (سابقا در انگلیس) معیار مساحت زمین بین 24 تا 49 هکتار (60 تا 120 ایکر)، سخت شلاق زدن

انگلیسی به فارسی

پنهان کردن، پوشیدن، مخفی نگاه داشتن، پنهان شدن، نهفتن، پوست، پوست خام گاو و گوسفند و غیره، چرم، پوست کندن، (مجازا) سخت شلاق زدن


پنهان شدن، پوست، چرم، پوست خام گاو وگوسفند وغیره، مخفی کردن، پنهان کردن، نهفتن، مخفی نگاه داشتن، پوشیدن، پوست کندن، ابشتن، خود را پنهان ساختن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hides, hiding, hid, hidden
(1) تعریف: to put or hold out of sight; keep from view; conceal.
مترادف: conceal, secrete
متضاد: expose, flaunt, manifest, reveal, show
مشابه: block, cache, disguise, ensconce, harbor, hush, mask, obstruct, screen, seclude, shroud, veil

- She hides the candy where the children can't find it.
[ترجمه پرستو] ان زن شکلات هارا جایی مخفی میکند که کودکان نتوانند انها را پیدا کنند
[ترجمه A.N] او ( مونث ) آبنبات ها را جایی پنهان کرد تا کودکان نتوانند آنها را پیدا کنند
[ترجمه علیرضایگانه شناس] اوآبنباتها راجایی که بچه هانتوانند پیدا کنند مخفی میکند
[ترجمه رادمان رادمنش] او جایی آبنبات ها را مخفی میکند که بچه ها نتوانند پیدایشان کنند
[ترجمه ب گنج جو] شیرینیا رو طوری پنهان میکنه که دست بچه ها بهش نرسه!
[ترجمه ترگمان] آب نبات را از جایی که بچه ها نمی توانند پیدا کنند پنهان می کند
[ترجمه گوگل] او آب نبات هایی را که کودکان نمی توانند آن را پیدا کنند پنهان می کند
- He hid the key behind a loose brick in the wall.
[ترجمه n] او کلید را در پشت آجر شل شده پنهان کرد.
[ترجمه ب گنج جو] آجر لقی که رو دیوار بود ، درست پشت آجره کلیدو مخفی کرد.
[ترجمه ترگمان] کلید را پشت یک آجر پنهان در دیوار پنهان کرد
[ترجمه گوگل] او کلیدی در پشت آجر شل در دیوار را مخفی کرد

(2) تعریف: to maintain as a secret.
مترادف: conceal, dissemble
متضاد: betray, disclose, reveal
مشابه: camouflage, disguise, mask, shroud, suppress, veil

- He hid his true identity from everyone.
[ترجمه میلاد] معنیه کلمه ی never hide who you are
[ترجمه ترگمان] او هویت واقعی خود را از همه پنهان کرد
[ترجمه گوگل] او هویت واقعی خود را از همه مخفی کرد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to make or keep oneself concealed.
مشابه: lurk, retire, take cover, withdraw

- The cat always hides in the closet when guests come.
[ترجمه ترگمان] گربه همیشه وقتی مهمان ها میاد توی کمد قایم می شه
[ترجمه گوگل] هنگامی که مهمانان می آیند، گربه همیشه در گنجه پنهان می شود
- The child hid from the bully.
[ترجمه بدون نام] بچه از کودکی تا بزرگسالی مخفی شده است.
[ترجمه ترگمان] بچه از the پنهان شد
[ترجمه گوگل] کودک از قلدری مخفی شده است
اسم ( noun )
(1) تعریف: the skin of one of the larger animals such as a buffalo or cow.
مترادف: fell, fur, pelt, skin
مشابه: coat, fleece, leather

- The hides were hung up to dry.
[ترجمه ترگمان] پوست از زمین آویزان شده بود تا خشک شود
[ترجمه گوگل] پنهان شده بود تا خشک شود

(2) تعریف: (informal) the skin of a human.
مترادف: skin

- His father said he'd beat his hide if he didn't obey.
[ترجمه ترگمان] پدرش گفته بود که اگر اطاعت نمی کرد، او را کتک می زد
[ترجمه گوگل] پدرش گفت که اگر او را اطاعت ننماید، او را پنهان کرده است
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hides, hiding, hided
• : تعریف: (informal) to give a beating to.
مترادف: beat, flail, lick, shellac, spank, tan, thrash, wallop, whip

- You can believe they hided him good when he finally came home.
[ترجمه ترگمان] تو می تونی باور کنی که وقتی که بالاخره به خانه آمد او را به خیر و خوشی گذراندند
[ترجمه گوگل] شما می توانید اعتقاد داشته باشید که آنها او را خوب در حالی که او در نهایت به خانه آمد

• skin of an animal; person's skin (slang); concealed place, hiding place; measure of land (in old english times)
place out of sight, conceal, cover up; keep secret; conceal oneself
beat seriously; whip, flog, thrash
to hide something means to cover it or put it somewhere so that it cannot be seen.
if you hide, you go somewhere where you cannot easily be seen or found.
if you hide what you feel or know, you keep it a secret, so that nobody else knows about it.
the hide of a large animal is its skin which is used for making leather.
see also hid, hidden, hiding.

Simple Past: hid, Past Participle: hidden


مترادف و متضاد

پوست (اسم)
hide, shell, peel, hull, rind, skin, membrane, slough, husk, glume, crust, cortex, tegmen, cuticle, peeling, integument, peltry, tegument

چرم (اسم)
hide, leather, skin

پوست خام گاو وگوسفند وغیره (اسم)
hide

پوشیدن (فعل)
hide, cover, put on, overlay, don, wear, endue, enshroud, indue

مخفی نگاه داشتن (فعل)
hide, hush

ابشتن (فعل)
hide

خود را پنهان ساختن (فعل)
hide

پنهان شدن (فعل)
abscond, hide, burrow, fudge, ensconce

پوست کندن (فعل)
hide, pelt, bark, peel, pare, hull, rind, flense, skin

پنهان کردن (فعل)
cloak, hide, shadow, cover, mask, conceal, closet, cache, wrap, disguise, dissemble, secrete, dissimulate

مخفی کردن (فعل)
hide, conceal, camouflage, occult, submerge, submerse, hugger-mugger

نهفتن (فعل)
hide, conceal, closet

conceal; remain unseen


Synonyms: adumbrate, blot out, bury, cache, camouflage, cloak, cover, curtain, disguise, dissemble, ditch, duck, eclipse, ensconce, go into hiding, go underground, harbor, hold back, hole up, hush up, keep from, keep secret, lie low, lock up, mask, not give away, not tell, obscure, plant, protect, put out of the way, reserve, salt away, screen, secrete, shadow, shelter, shield, shroud, smuggle, squirrel, stash, stifle, stow away, suppress, take cover, tuck away, veil, withhold


Antonyms: bare, disclose, divulge, exhibit, expose, lay bare, let out, open, reveal, show, tell, uncover, unmask


جملات نمونه

1. hide one's light (or talent) under a bushel
(انگلیس - عامیانه) استعداد و لیاقت خود را پنهان کردن (بروز ندادن)

2. to hide one's face in shame
از خجلت روی خود را نشان ندادن

3. to hide one's real identity
هویت واقعی خود را مخفی نگهداشتن

4. neither hide nor hair
اصلا هیچ،هیچ اثری (از)

5. he couldn't hide his bewilderment
نتوانست بهت خود را پنهان کند.

6. tan someone's hide
حسابی کتک زدن،پوست کسی را دباغی کردن (یا کندن)،دمار از روزگار کسی در آوردن،جیزال کسی را کشیدن،پدر کسی رادرآوردن

7. he could not hide his disappointment
او نمی توانست پکری خود را پنهان کند.

8. he could not hide his envy of me
او نمی توانست رشک خود را نسبت به من پنهان کند.

9. she could hardly hide her exasperation
او به سختی می توانست خشم خود را پنهان کند.

10. where did you hide my book, you mischief?
آی بدجنس ! کتابم را کجا قایم کردی ؟

11. he has a tough hide
پوستش کلفت است.

12. the career of a hide includes the tannery
گذار پوست به دباغ خانه می افتد.

13. the guests could hardly hide their displeasure
مهمانان به سختی توانستند ناخشنودی خود را پنهان کنند.

14. dad would have tanned my hide if he had found out that i was in love
اگر پدرم فهمیده بود که عاشق هستم دمار از روزگارم در آورده بود.

15. he was mouthing big words to hide shallow thoughts
برای نهان سازی افکار سطحی خود،واژه های قلمبه بر دهان می راند.

16. if you come here again i'll hide you!
اگر دیگه اینجا پیدات بشه پوستت را خواهم کند!

17. after seeing the corpses, i could not hide my abhorrence
پس از دیدن اجساد نتوانستم انزجار خود را پنهان کنم.

18. his graceful style was not enough to hide a paucity of matter
سبک زیبای او جبران ضعف محتوای او را نمی کرد.

19. the winner of the lottery could not hide his excitement
برنده ی بخت آزمایی نمی توانست هیجان خود را پنهان کند.

20. it was a bad movie and the audience did not hide its boredom
فیلم بد بود و حاضران دلزدگی خود را پنهان نکردند.

21. I hide my storm-like love in my heart just not to give you any pressure. The more precious my love is, the more I cherish the love from others.
[ترجمه ترگمان]من عصبانیتم رو مثل عشق تو قلبم مخفی می کنم هرچه عشق من بیشتر است، هر چه بیشتر عشق دیگران را دوست دارم
[ترجمه گوگل]عشق تو طوفانی را در قلب من پنهان می کنم فقط به شما فشار نمی آورم عشق ارزشمندتر من است، بیشتر از دیگران عشق می ورزم

22. Elephants have a very tough hide.
[ترجمه دکتر علی مصدق] فیل ها پوست بسیار سخت دارند
[ترجمه ali] فیل ها پوست بسیار سختی دارند
[ترجمه English] فیل ها پوست بسیار محکم دارند
[ترجمه ترگمان]فیل ها پوششی بسیار محکم دارند
[ترجمه گوگل]فیل ها یک پنهان بسیار سخت دارند

23. She clenched her hands in her lap to hide their trembling.
[ترجمه ترگمان]دست هایش را روی زانوهایش گذاشته بود تا لرزش آن ها را پنهان کند
[ترجمه گوگل]او دستان خود را در دامانش گذاشت تا لرزش خود را پنهان کند

24. To me, they hide in the depths of your soul; be a distant dream, every dream will exceed your goal.
[ترجمه گلی افجه] برای من انها در اعماق قلب تو پنهان هستند رویایی دور باش هر رویایی فراتر از هدف تو خواهد بود
[ترجمه ترگمان]برای من، آن ها در اعماق روح خود پنهان می شوند؛ رویای دور از دور، هر رویایی از هدف شما فراتر خواهد رفت
[ترجمه گوگل]برای من، آنها در عمق روح شما پنهان می شوند؛ یک رویا دور، هر رویای از هدف شما فراتر رود

25. I could not hide from her the gravity of the situation.
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم جاذبه این موقعیت را از او پنهان کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم او را از شدت وضعیت پنهان کنم

26. He made no effort to hide his disappointment.
[ترجمه ترگمان]او سعی نکرد ناامیدی خود را پنهان کند
[ترجمه گوگل]او تلاش نکرد تا ناامیدی خود را پنهان کند

27. John doesn't hide his adoration for the girl.
[ترجمه ترگمان]جان عشق خود را برای آن دختر پنهان نمی کند
[ترجمه گوگل]جان جان برای دخترش پنهان نمی کند

28. How can I hide away, the whim of fate.
[ترجمه ترگمان]چه طور می توانم پنهان شوم، هوس سرنوشت
[ترجمه گوگل]چگونه می توانم پنهان کردن، دلهره سرنوشت

Jackets made of wild animal hides.

کت‌هایی که از پوست حیوانات وحشی درست شده است.


cowhide

پوست گاو، چرم گاو


He hid in the closet.

او در صندوق خانه قایم شد.


to hide one's real identity

هویت واقعی خود را مخفی نگه‌داشتن


She hid the key under the doormat.

او کلید را زیر پادری پنهان کرد.


a hidden secret

راز نهفت


Fog had hidden Damavand's peak.

مه قله‌ی دماوند را پوشانده بود.


Trees hid the hut from view.

درختان کلبه را از نظر پنهان می‌کردند.


to hide one's face in shame

از خجلت روی خود را نشان ندادن


He has a tough hide.

پوستش کلفت است.


if you come here again I'll hide you!

اگر دیگه اینجا پیدات بشه پوستت را خواهم کند!


اصطلاحات

neither hide nor hair

اصلاً هیچ، هیچ اثری (از)


پیشنهاد کاربران

پنهان کردن

پولک و فلس

فلس و پولک

مخفی گاه

مخفی کردن و بصورت اسم ( پوست ) .

put or keep something were it can not be seen

مخفی کردن

مخفی کردن اشیا یا پوست کلفتی

در قدیم: خانه با زمین زراعت

hide= conceal

مخفی کردن
البته در
story chapter 1
Reach 1

put or keep something in a place where it cannot be seen

I dont know please say the answer

put sth in a place so that no one can find or see it

قایم کردن مخفی کردن

۱. مخفی کردن یا قایم کردن
۲. فلس
۳. پولک
۴. پوست کندن ( ۲۰ درصد مواقع )

پنهان شدن 🃏🃏
to hide is to try not to let others see you
the other children will hide while you count to 100
بقیه بچه ها پنهان میشن تا تو تا 100 بشماری

مخفی کردن
پنهان کردن
مسدود کردن


کلمات دیگر: