کلمه جو
صفحه اصلی

concierge


معنی : دربان، مستخدم، نگهدار یا حافظ، زندانبان، قلعه بان
معانی دیگر : دربان، نگهدار یاحافظ، زندانبان، قلعه بان

انگلیسی به فارسی

نگه‌دار یا حافظ، زندانبان، قلعه‌بان، دربان


دربان، مستخدم، نگهدار یا حافظ، زندانبان، قلعه بان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who serves as doorkeeper and janitor for an apartment building, esp. in France.
مشابه: superintendent

• doorkeeper; hotel employee in charge of performing special services for guests; janitor
a concierge is a person, especially in france, who looks after a block of flats and checks people entering and leaving the building.

مترادف و متضاد

دربان (اسم)
porter, janitor, doorkeeper, concierge, doorman

مستخدم (اسم)
servant, retainer, concierge, employee, livery servant, serviceman, servitor

نگهدار یا حافظ (اسم)
concierge

زندانبان (اسم)
concierge, turnkey, warder

قلعه بان (اسم)
concierge

جملات نمونه

1. There was just the concierge left in his apartment by the gate.
[ترجمه ترگمان]فقط دربان در خانه اش کنار در مانده بود
[ترجمه گوگل]در حیاط خانه اش فقط یک اتاق کنسول وجود داشت

2. It also opened a concierge desk selling tickets to area events and hired a tour coordinator fluent in five languages.
[ترجمه ترگمان]همچنین یک میز دربان را باز کرد که بلیط ها را به رویداده ای منطقه می فروخت و هماهنگ کننده سفره ای دوره ای پنج زبان بود
[ترجمه گوگل]همچنین میز میزبان را برای فروش بلیط به حوادث حومه باز کرد و یک هماهنگ کننده تور را در پنج زبان مسلط کرد

3. The concierge looked ready to cry.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که دربان آماده گریستن است
[ترجمه گوگل]کنسرسیوم آماده گریه بود

4. He checked the telephone number with the concierge before placing a call.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه زنگ بزند، با دربان شماره تلفنی را چک کرد
[ترجمه گوگل]او قبل از برقراری تماس، شماره تلفن را با نگهبان وارد کرد

5. But Philippa Hose, a tall, blonde Concierge employee, had to scale a security fence while wearing a pencil skirt and heels in order to disable a client's alarm system during a storm.
[ترجمه ترگمان]اما فیلیپا ویک، یک کارمند بلند قد و بلوند، مجبور بود یک نرده امنیتی را در حالی که یک دامن و کفش های پاشنه بلند پوشیده است، به منظور از کار انداختن سیستم هشدار دهنده یک مشتری در طول طوفان، به کار گیرد
[ترجمه گوگل]اما Philippa Hose، یک کارمند بلند پایه و لباس Concierge، مجبور بود که یک حصار امنیتی را در حالی که لباس دامن مداد و پاشنه های خود را به منظور غیرفعال کردن سیستم زنگ خطر مشتری در طول طوفان، اندازه گیری کند

6. Set up safe, Concierge, market, cosmetology, etc. especially.
[ترجمه ترگمان]ایمنی، بازار، بازار، cosmetology و غیره را به طور خاص تنظیم کنید
[ترجمه گوگل]تنظیم ایمن، دربان، بازار، لوازم آرایش، و غیره به ویژه

7. One example is what Americans call concierge services -- domestic help, childcare, gardening and decorating.
[ترجمه ترگمان]یک نمونه از آن چیزی است که آمریکایی ها خدمات concierge را - - کمک داخلی، مراقبت از کودکان، باغبانی و دکوراسیون می نامند
[ترجمه گوگل]یک مثال این است که آمریکایی ها خدمات دربان - کمک های داخلی، مراقبت از کودکان، باغبانی و تزئینات را فرا می گیرند

8. He is a concierge at a five - star hotel.
[ترجمه لننلنلل] او دربان یک هتل پنج ستاره هست
[ترجمه ترگمان]او یک دربان هتل پنج ستاره است
[ترجمه گوگل]او یک مهماندار در هتل پنج ستاره است

9. The concierge spoke perfect English and always knew to recommend restaurants.
[ترجمه ترگمان]دربان انگلیسی عالی بود و همیشه می دانست که رستوران ها را توصیه می کند
[ترجمه گوگل]کنسرسیوم انگلیسی کامل صحبت کرد و همیشه می دانست که رستوران ها را توصیه می کند

10. The concierge should be a one - stop shop.
[ترجمه ترگمان] دربان باید یه مغازه رو متوقف کنه
[ترجمه گوگل]نگهبان باید یک فروشگاه یکپارچه باشد

11. This time the concierge was surprised to the point of bewilderment.
[ترجمه ترگمان]این بار دربان متعجب شد و متعجب شد
[ترجمه گوگل]این بار نگهبان به نقطه نگران کننده شگفت زده شد

12. The concierge can arrange to get you tickets to the ballet.
[ترجمه ترگمان]دربان می تواند ترتیبی بدهد که شما برای باله بلیط تهیه کنید
[ترجمه گوگل]کنسرسیوم می تواند بلیط های شما را به باله بفرستد

13. Read the concierge shift Log-Book, check if some things which last shift left need to be follow up.
[ترجمه ترگمان]دربان انتقال اطلاعات را مطالعه کنید کتاب را بررسی کنید، چک کنید که آیا چیزهایی که آخرین شیفت باقی مانده اند باید پی گیری شوند
[ترجمه گوگل]خواندن شیوه ی concierge log-book، بررسی کنید که آیا بعضی از چیزهایی که تغییر را به سمت چپ تغییر داده اند باید پیگیری شوند

14. Share the information with all Concierge staff of such events.
[ترجمه ترگمان]اطلاعات مربوط به تمام کارکنان این رویدادها را به اشتراک بگذارید
[ترجمه گوگل]اطلاعات را با تمام کارکنان کورسینگ از این رویدادها به اشتراک بگذارید

پیشنهاد کاربران

مسئول راهنمایی مسافران در هتل

A person who give information about city to a hotel's guest.

مسئول رزرو تور ها و مکانهای هنری

متصدی، مسئول لابی، منشی هتل،

information desk

hotel employee that helps guests
کارمند هتل که به مهمانها کمک میکند

حراست ( معمولا در ساختمان های بزرگ که در ورودی ساختمان مستقر هستند )
مسئول یا منشی لابی

کارمند هتل که به مهمان ها کمک می کنه مثلاً از اون می پرسن که نامه یا بسته ای داریم یا نه یا حتی محل مکان ها رو تو هتل یا شهر از اون میپرسن. بعضی موقع ها هم به حمل چمدون ها کمک میکنن

a hotel employee whose job is to assist guests by arranging tours, making theater and restaurant reservations, etc

سرایدار
پیشکار
پیشخدمت


کلمات دیگر: