کلمه جو
صفحه اصلی

rescue


معنی : رهایی، خلاصی، فراغت، نجات، رهایی دادن، خلاص کردن، نجات دادن، رهانیدن
معانی دیگر : بوختن، رهایش، نجات بخشی، (حقوق - شخص یا مال حبس شده را) به زور آزاد کردن، تمرد کردن، تمرد (نسبت به قانون)

انگلیسی به فارسی

نجات دادن، رهایی دادن، رهانیدن


خلاصی، رهایی


نجات، رهایی، خلاصی، فراغت، نجات دادن، رهانیدن، رهایی دادن، خلاص کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rescues, rescuing, rescued
• : تعریف: to free or save, as from danger or confinement.
مترادف: deliver, free, help, liberate, salvage, save
مشابه: bail out, emancipate, enfranchise, extricate, loose, manumit, redeem, relieve
اسم ( noun )
مشتقات: rescuable (adj.), rescuer (n.)
• : تعریف: the act of delivering from danger, harm, or restriction.
مترادف: deliverance, delivery, salvage
مشابه: relief, salvation

• deliverance, act of saving from danger or injury, act of freeing from risk
save from harm, deliver from danger, free from risk
if you rescue someone, you get them out of a dangerous or difficult situation.
rescue is help which gets someone out of a dangerous or difficult situation.
if you come to someone's rescue, you help them when they are in danger or difficulty.

مترادف و متضاد

رهایی (اسم)
release, emancipation, escape, acquittance, quietus, liberation, salvation, delivery, deliverance, rescue, riddance, extrication, escapement, go-by

خلاصی (اسم)
release, deliverance, redemption, rescue, riddance, extrication

فراغت (اسم)
rest, relief, leisure, rescue, obviation, leisure time

نجات (اسم)
liberation, salvation, rescue

رهایی دادن (فعل)
rescue, redeem

خلاص کردن (فعل)
relieve, rescue

نجات دادن (فعل)
rescue, salvage

رهانیدن (فعل)
rescue

saving from danger


Synonyms: deliverance, delivery, disembarrassment, disentanglement, emancipation, exploit, extrication, feat, heroics, heroism, liberation, performance, ransom, reclaiming, reclamation, recovering, recovery, redemption, release, relief, salvage, salvation, saving


Antonyms: danger, peril


save from danger


Synonyms: bail one out, conserve, deliver, disembarrass, disentangle, emancipate, extricate, free, get off the hook, get out, get out of hock, give a break, hold over, keep, liberate, manumit, preserve, protect, pull out of the fire, ransom, recapture, recover, redeem, regain, release, retain, retrieve, safeguard, salvage, save life of, set free, spring, unleash, unloose


Antonyms: harm, hurt, imperil, injure


جملات نمونه

1. the rescue of the hostages by our commandos
نجات گروگان ها توسط تکاوران ما

2. they finally effected the rescue of the prisoner
بالاخره ترتیب آزادی زندانی را دادند.

3. go (or come) to somebody's (or something's) rescue
به نجات کسی (یا چیزی) شتافتن،به کمک کسی (یا چیزی) رفتن (یا آمدن)

4. i rejoiced that god had come to my rescue once again
از اینکه خدا یک بار دیگر به دادم رسیده بود شادی کردم.

5. workers tried to mob him but the police came to his rescue
کارگران کوشیدند بر سرش بریزند ولی پلیس به دادش رسید.

6. How many days you heal the wounded and rescue the dying, fighting in the first line.
[ترجمه Mahmoud] چند روز ( طول می کشد ) که مجروح ( ان ) را مداوا کرده و کشته و زخمی ( ها ) را از خط مقدم بیرون آورید
[ترجمه ترگمان]چند روز شما زخمی ها را التیام بخشید و در حالی که در خط مقدم مبارزه می کنند، آن ها را نجات دهید
[ترجمه گوگل]چند روز شما زخمی ها را بهبود می دهید و مرگ را نجات می دهید، در خط اول مبارزه می کنید

7. Rescue teams worked desperately to restore utilities in the area shattered by the hurricane.
[ترجمه ترگمان]تیم های نجات نومیدانه تلاش کردند تا برنامه های رفاهی را در منطقه خنثی کنند که در اثر طوفان خرد شده اند
[ترجمه گوگل]تیم های نجات به شدت برای بهبود آب و برق در منطقه ویران شده توسط طوفان تلاش کردند

8. The climbers face certain death if the rescue today is unsuccessful.
[ترجمه مخند] اگر نجات امروز موفقیت آمیز نبود، کوهنوردان با مرگ حتمی روبرو بودند.
[ترجمه کوثر] کوهنوردان حتما میمیرند اگر نجات امروز موفقیت امیز نباشد
[ترجمه ترگمان]اگر عملیات نجات ناموفق باشد کوهنوردان از مرگ حتمی مواجه هستند
[ترجمه گوگل]کوه نوردان در صورت ناکامی امروز نجات پیدا می کنند

9. Rescue crews had scoured an area of 30 square miles.
[ترجمه ترگمان]خدمه نجات یک ناحیه ۳۰ مایل مربع را زیر و رو کرده بودند
[ترجمه گوگل]خدمه نجات منطقه ای از 30 مایل مربع را از بین برد

10. The firefighter broke into the house to rescue the old.
[ترجمه RaSa] آتش نشانان با سختی و با زور وارد خانه شدند تا فرد پیر را نجات دهند.
[ترجمه تت] تتتتاااتتتتتتتت
[ترجمه Zahra] آتش نشان ها با سختی وارد خانه شدند برای نجات مرد پیر
[ترجمه 😍😍😍] آتش نشان برای نجات پیرمرد بزور وارد خانه شد
[ترجمه Ghazal♡Alireza❤❤👄] آتش نشانان با زحمت زیاد وارد خانه شدند تا پیر مرد را نجات بدهند.
[ترجمه Lady] اتش نشان به زحمت وارد خاته شد تا پیرمرد رو نجات بده
[ترجمه ترگمان]آتش نشانی به زور وارد خانه شد تا کهنه را نجات دهد
[ترجمه گوگل]آتش نشانان برای نجات پیر، به خانه می افتادند

11. He had attempted to rescue the drowning man.
[ترجمه ترگمان]سعی کرده بود که آن مرد غرق شده را نجات دهد
[ترجمه گوگل]او سعی کرد مرد غرق را نجات دهد

12. They are performing an attempt of a rescue.
[ترجمه ترگمان]آن ها تلاش برای نجات را انجام می دهند
[ترجمه گوگل]آنها یک تلاش برای نجات انجام می دهند

13. The rescue mission had to be aborted.
[ترجمه ترگمان]عملیات نجات باید قطع می شد
[ترجمه گوگل]مأموریت نجات باید لغو شود

14. A lifeboat came to rescue the people on the sinking ship.
[ترجمه ترگمان]یک قایق نجات برای نجات مردم روی کشتی غرق شده آمده بود
[ترجمه گوگل]یک قایق رانی برای نجات مردم در کشتی غرق شد

15. We diverted a plane to rescue 100 passengers.
[ترجمه ترگمان]ما یک هواپیما را برای نجات ۱۰۰ مسافر تغییر دادیم
[ترجمه گوگل]ما یک هواپیما را برای نجات 100 مسافر هدایت کردیم

16. The management are putting together a plan/proposal/package to rescue the company.
[ترجمه ترگمان]مدیریت یک طرح \/ پیشنهاد \/ بسته را برای نجات شرکت قرار می دهد
[ترجمه گوگل]مدیران یک طرح / پیشنهاد / بسته بندی را برای نجات شرکت آماده می کنند

17. The rescue operation began on Friday afternoon.
[ترجمه ترگمان]عملیات نجات بعد از ظهر روز جمعه آغاز شد
[ترجمه گوگل]عملیات نجات از روز جمعه آغاز شد

18. Rescue attempts were stopped because of bad weather.
[ترجمه ترگمان]تلاش های نجات به دلیل آب و هوای بد متوقف شدند
[ترجمه گوگل]تلاش های نجات به دلیل آب و هوای بد متوقف شد

19. Her own boat capsized after she attempted a rescue.
[ترجمه ترگمان]قایق خود پس از آن که برای نجات کشتی واژگون شد قایق واژگون شد
[ترجمه گوگل]قایق خود را پس از تلاش برای نجات hasty شدن

20. They put their own lives in peril to rescue their friends.
[ترجمه ترگمان]آن ها جانشان را در خطر قرار دادند تا دوستان خود را نجات دهند
[ترجمه گوگل]آنها زندگی خود را به خطر انداختند تا دوستانشان را نجات دهند

When I was young, I rescued a drowning child.

جوان که بودم یک پسر در حال غرق شدن را نجات دادم.


... rescued from the mouth (fangs) and claws of a wolf

... رهانید از دهان و چنگ گرگی


She rescued two children from a burning house.

او دو کودک را از خانه‌ای که دچار حریق شده بود، نجات داد.


the rescue of the hostages by our commandos

نجات گروگان‌ها توسط تکاوران ما


اصطلاحات

go (or come) to somebody's (or something's) rescue

به نجات کسی (یا چیزی) شتافتن، به کمک کسی (یا چیزی) رفتن (یا آمدن)


پیشنهاد کاربران

نجات دادن

رهایی. اسودگی

حفظ جان کسی ، چیزی

نجات دهنده
life guard rescue یعنی غریق نجات

Save from danger

رهایی دادن
نجات دادن

خلاص شدن

rescue= save

Means save from danger


نجات دادن
Save

Mountain rescue teams went out to look for Gray.
گروههای نجات کوهستان برای جستجوی گری عازم شدند.

ناجی
نجات دادن

رها نکرد

RESCUE Meas Save From Danger

rescue means save from danger
کانون زبان ایران
ترمReach3

نجات دادن
I rescue myself
من خودم را نجات میدهم

( در موقعیت دشوار ) به داد کسی رسیدن

ناجی
نجات دهنده

رهای و خلاصی ولی پرکاربرد ترین و روتین ترین معنی نجات و نجات یافتن هستش

نجات دادن کسی ، کمک کردن برای رهایی، خلاصی

1. save from harm
2. save from danger
نجات

save somone
نجات
rescue someone
نجات کسی

معنی: نجات و نجات دادن و. . . .
جمله : . I rescue a cat from a tree
معنی جمله: من یک گربه را از روی درخت نجات دادم.
معنی کلمات جمله : from از روی , I من , a یک , cat گربه , tree درخت

rescue means save from danger
کانون زبان ایران
rech3

رهایی بخش

به کمک شتافتن

نجات دادن
Around the world in 80 days

When our adventurers rescue a woman from certain dead

آزادسازی

E. g.
He tried to get into the house and rescue his neighbor but the heat was too great .

rescue ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: نجات 2
تعریف: عملیاتی که در آن نیروهای آموزش‏دیده، سانحه‏دیدگان را از وضعیت به‏وجودآمده به حالت ایمنی و سلامت برسانند

نجات بخش


کلمات دیگر: