کلمه جو
صفحه اصلی

ocean


معنی : اقیانوس
معانی دیگر : (هر پهنه یامقدار عظیم) بزرگ پهنه، کلانبخش

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the vast expanse of salt water covering approximately three quarters of the earth's surface.
مترادف: sea, seven seas
مشابه: briny, drink, high seas, hydrosphere, main, wave

(2) تعریف: any of the major divisions of this expanse.
مترادف: sea
مشابه: Arctic Ocean, Atlantic, Indian Ocean, sound

(3) تعریف: a huge expanse or quantity.
مترادف: deluge, host, mountain, sea, volume
مشابه: flood, mass, pile, raft, slew, spate, torrent

- oceans of flowers in a field
[ترجمه Ali] اقیانوس از گل در زمین
[ترجمه ترگمان] اقیانوس ها در یک زمین
[ترجمه گوگل] اقیانوس های گل در یک میدان

• one of the large bodies of water covering the earth (i.e. atlantic, pacific, indian, arctic, and antarctic oceans); large quantity; great distance
some people refer to the sea as the ocean.
ocean is part of the name of five very large areas of sea.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] اقیانوس
[زمین شناسی] اقیانوس ورقه آب شوری که توده های عظیم خشکی زمین را احاطه می کند،آن بوسیله این توده های خشکی به چندین قسمت وسیع تقسیم می شود که هر یک به نام یک اقیانوس شناخته می شود ،و همه با هم در حدود 71 درصد سطح زمین را می پوشاند
[آب و خاک] اقیانوس

مترادف و متضاد

اقیانوس (اسم)
ocean

very large body of water


Synonyms: blue, bounding main, brine, briny, briny deep, Davy Jones’s locker, deep, drink, high seas, main, pond, puddle, salt water, sea, seaway, Seven Seas, sink, tide


جملات نمونه

1. the ocean floor
کف اقیانوس

2. the ocean is a rather steadfast environment
اقیانوس محیط نسبتا تغییر ناپذیری است.

3. in mid ocean
در وسط اقیانوس

4. the ship crossed the ocean
کشتی از اقیانوس رد شد.

5. directional lines showing wind and ocean currents
خط های جهت نما که جریان بادها و اقیانوس ها را نشان می دهند

6. oil tankers plowed across the ocean
کشتی های نفتکش با تلاش اقیانوس را طی کردند.

7. the lowest regions of the ocean
زیرین ترین بخش های اقیانوس

8. the unheard-of lands beyond the ocean
سرزمین های ناشناخته ی آن سوی اقیانوس

9. light cannot infiltrate the depths of the ocean
نور نمی تواند به اعماق اقیانوس رسوخ کند.

10. an island of peace and tranquility in an ocean of conflict and war
سرزمین صلح و آرامش در اقیانوسی از کشمکش و جنگ

11. after a few weeks, his enthusiasm for swimming in the ocean faded away
پس از چند هفته،اشتیاق او به شنا در اقیانوس ازبین رفت.

12. Think of me sometimes while Alps and ocean divide us,but they ever will,unless you wish it.
[ترجمه ترگمان]گاهی در حالی که آلپ و اقیانوس ما را تقسیم می کنند به من فکر کنید، اما تا به حال این کار را خواهند کرد مگر این که شما بخواهید
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات از من گله می کنید در حالی که Alps ها و اقیانوس ها ما را تقسیم می کنند، اما آنها هرگز نخواهند گذاشت، مگر اینکه آن را بخواهید

13. She stood on the beach, gazing at the ocean.
[ترجمه ترگمان]او کنار ساحل ایستاده بود و به اقیانوس خیره شده بود
[ترجمه گوگل]او در ساحل ایستاده بود، نگاهی به اقیانوس می انداخت

14. Ships towing huge magnets trolled the ocean floor.
[ترجمه ترگمان]کشتی ها magnets عظیمی را از کف اقیانوس به هم می کشند
[ترجمه گوگل]کشتی های باری آهن ربای بزرگ، زمین اقیانوس را کنترل کردند

15. One who has seen the ocean thinks nothing of mere rivers.
[ترجمه ترگمان]کسی که اقیانوس را دیده چیزی از رودخانه ها نمی گوید
[ترجمه گوگل]کسی که اقیانوس را دیده است هیچ چیز جز رودخانه ها را نمی فهمد

16. The Kon-Tiki sailed across the Pacific Ocean propelled by wind power.
[ترجمه ترگمان]The - Tiki با نیروی باد به سمت اقیانوس آرام حرکت کردند
[ترجمه گوگل]Kon-Tiki در سرتاسر اقلیم اقیانوس آرام حرکت کرد که با نیروی باد حرکت می کرد

17. The Huanghe River disembogues itself into the ocean.
[ترجمه ترگمان]رودخانه Huanghe خودش را به درون اقیانوس هدایت می کند
[ترجمه گوگل]رودخانه Huanghe خود را به اقیانوس متفرق می کند

18. I dropped a tear in the ocean, and when i find it thats the day i will stop loving you.
[ترجمه ترگمان]من یک قطره اشک تو اقیانوس انداختم و وقتی پیداش کردم اون روز دیگه عاشقت میشم
[ترجمه گوگل]من در اقیانوس یک اشک افتادم، و وقتی این روز را پیدا کنم، دوستت را متوقف خواهم کرد

19. We have a clear view of the ocean from our hotel window.
[ترجمه ترگمان]نمای روشنی از اقیانوس از پنجره هتل داریم
[ترجمه گوگل]ما از پنجره هتلمان یک دید کلی از اقیانوس داریم

20. The Pacific Ocean is the biggest ocean in the earth.
[ترجمه ترگمان]اقیانوس آرام بزرگ ترین اقیانوس در جهان است
[ترجمه گوگل]اقیانوس آرام بزرگترین اقیانوس در جهان است

21. The sun dips into the ocean.
[ترجمه ترگمان]خورشید در اقیانوس فرو می رود
[ترجمه گوگل]خورشید به اقیانوس میرود

the Pacific Ocean

اقیانوس آرام


oceans of flowers

مقدار بسیار زیادی گل، یک عالمه گل


اصطلاحات

oceans of

مقدار زیاد، یک عالمه


پیشنهاد کاربران

اقیانوس های پر عمق

اقیانوس
one of the large areas of salt water that covers most of the earth

اقیانوس ، بزرگ پهنه
Oceanse of مقدار زیاد

a very big sea


اقیانوس

i like to swim in the ocean when it's war enough. جمله برای ocean

There are many shark in the Atlas ocean
در اقیانوس اطلس کوسه های زیادی وجود دارد

اقیانوس ، مکانی که اب زیادی درش جمع شده باشع
I can't believe it what's happening to that lake I just see a big ocean


اقیانوس
A very big sea

عالی بود
ممنون ازتون
فقط اونukواونکی یعنی چی متوجه نشدم اگه میشه جواب بدین

big sea

ocean
واژه ای ایرانی - اروپایی ست و هم ریشه با :
آلمانی = Ozean
یونانی اَرَبیده = اُقیانوس
پارسی = اُشان ، اُوشان، آبشان ، آبسار ، دریاسار
واکاوی :ocean : o - cean
o = آب ، در گویش های بومی ایرانی به آب ، اُ، اُو میگویند
cean = پسوند جا و اِستان ( مکان ) : شان ، مانند :
کرمانشان که به نادرست کرمانشاه می گویند
گُلشان / گُلشَن = گُلِستان

کسی که داخل اقیانوس یا آب است


کلمات دیگر: