کلمه جو
صفحه اصلی

gasket


معنی : لایی، درزبند، واشر چرمی، بادبان بند، شراع بند
معانی دیگر : (در لوله کشی آب و گاز و غیره - لایه ی چرمی یا فلزی یا لاستیکی که در پیوندگاه یا زانویی قرار می دهند تا از تراوش آب و گاز جلوگیری کند) درزگیر، واشر، پولک، (کشتیرانی) نوار کرباسی یا طناب برای بستن بادبان بسته به دکل کشتی، بند بادبان، زاماسکه (زاموسقه یا خمیر که برای درزگیری لولا و زانویی به کار می رود)، خمیر درزگیری، درزگرفتن، لایی گذاشتن

انگلیسی به فارسی

بادبان بند، شراع بند، واشر چرمی، درزبند، درزگرفتن، لایی گذاشتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: any of numerous rings, seals, or the like used to make a joint watertight or airtight, as in a pipe or machine.

• seal; rope for tying a sail (nautical)
a gasket is a flat piece of soft material that you put between two joined surfaces in a pipe or engine in order to make sure that gas or liquid cannot escape.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] واشر، لایی
[عمران و معماری] واشر - سرپوشچ - لایی
[مهندسی گاز] لائی، واشر، لائی گذاشتن
[زمین شناسی] لایی درزگیر، واشر
[ریاضیات] لایی، واشر، لایه ی آب بندی، قالپاق، درزگیر، پولک
[پلیمر] واشر

مترادف و متضاد

لایی (اسم)
wad, stuffing, pad, gasket, wadding

درزبند (اسم)
gasket

واشر چرمی (اسم)
gasket

بادبان بند (اسم)
gasket, jackstay

شراع بند (اسم)
gasket

seal


Synonyms: cap, covering, packing, stopper


جملات نمونه

1. to blow a gasket
(خودمانی) خشمناک شدن،از جا دررفتن

2. The engine had blown a gasket .
[ترجمه سعید مسعودی] موتور ، واشر ترکانده بود.
[ترجمه ترگمان]موتور سیلندر را منفجر کرده بود
[ترجمه گوگل]موتور یک واشر گذاشته بود

3. He blew a gasket at the news .
[ترجمه سعید مسعودی] از شنیدن اخبار خشمگین شد.
[ترجمه ترگمان]او واشر را در اخبار فوت کرد
[ترجمه گوگل]او در این خبر یک واشر انداخت

4. The Apollonian Gasket, attributed to Apollonius of Perga, is bounded by three large circles tangent two by two.
[ترجمه ترگمان]The Gasket، که به آپولونیوس of نسبت داده می شود، با سه دایره بزرگ تانژانت ۲ تا ۲ محدود می شود
[ترجمه گوگل]واشر آپولونی که به Apollonius پرگا نسبت داده شده است، توسط سه حلقه بزرگ دو طرفه مماس تعریف شده است

5. We had blown a gasket and told them of our problem, but we did not declare an emergency.
[ترجمه ترگمان]ما واشر را منفجر کردیم و به آن ها گفتیم که مشکل ما چیست، اما ما یک وضعیت اضطراری اعلام نکردیم
[ترجمه گوگل]ما یک واشر گذاشته بودیم و از مشکل ما به آنها گفتیم، اما ما یک اورژانس را اعلام نکردیم

6. Wash gasket and door liner with warm water and mild soap or detergent.
[ترجمه ترگمان]liner را با آب گرم و صابون و یا مواد شوینده ملایم بشویید
[ترجمه گوگل]واشر و واشر درب را با آب گرم و صابون ملایم یا شوینده تمیز کنید

7. Wipe down and then dry the gasket the rubbery band around the doorthe cold inside.
[ترجمه ترگمان]تمیز کنید و بعد واشر را خشک کنید و نوار لاستیکی اطراف سرد doorthe را در داخل آن خشک کنید
[ترجمه گوگل]واشر را بشویید و بطری لاستیک را در اطراف دم سرد در داخل خشک کنید

8. DISS connection is a gasketed type that consists of the valve outlet, nut, nipple, and gasket.
[ترجمه ترگمان]اتصال diss یک نوع gasketed است که شامل دریچه سوپاپ، مهره، نوک پستان و واشر می باشد
[ترجمه گوگل]اتصال DISS یک نوع گسسته است که شامل خروجی سوپاپ، مهره، نوک پستان و واشر است

9. The loading of the outboard gasket has the rule of first rose then descended.
[ترجمه ترگمان]بارگیری واشر خارجی قاعده اول رز را دارد سپس پایین می آید
[ترجمه گوگل]بارگذاری واشر افقی، قاعده اول گل رز و سپس فرود است

10. Unless otherwise specified, the nozzle gasket surface shall be flat smooth surface and serration specified in ANSI standard is not to provide.
[ترجمه ترگمان]اگر در غیر این صورت مشخص نشده باشد، سطح واشر سر سیلندر صاف و صاف خواهد بود و serration مشخص شده در استاندارد ANSI نیست
[ترجمه گوگل]به غیر از موارد دیگر مشخص شده، سطح واشر نازل باید سطح صاف و صاف باشد و سوراخ هایی که در استاندارد ANSI مشخص شده است ارائه نشده است

11. Use new sealed gasket in the air path in order to prevent air leakage.
[ترجمه ترگمان]از واشر آب بندی جدید در مسیر هوا برای جلوگیری از نشت هوا استفاده کنید
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از نشت هوا، از واشر مهر و موم جدید در مسیر هوا استفاده کنید

12. Imputed the rocket failure to a faulty gasket; kindly imputed my clumsiness to inexperience.
[ترجمه ترگمان]راکت the راکت را به a معیوب تبدیل می کند، با مهربانی از ناشیگری من به بی تجربگی ناشی می شود
[ترجمه گوگل]شکست موشک به یک واشر معیوب مواجه شد؛ مهربانی من را به بی تجربگی محکوم می کند

13. A rubber gasket seal is used between a clamp nut of a barrel screw bolt and the outer wall of the barrel body of the utility model.
[ترجمه ترگمان]آب بندی واشر پلاستیکی بین پیچ و مهره پیچ در پیچ و دیوار بیرونی بدنه بشکه از مدل منفعت مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]مهر و موم واشر لاستیکی بین مهره گیر یک پیچ پیچ بشکه و دیوار بیرونی بدن بشکه از مدل ابزار استفاده می شود

14. The main products are: Filter, filter, filter cover, gasket and so on.
[ترجمه ترگمان]محصولات اصلی عبارتند از: فیلتر، فیلتر، پوشش فیلتر، واشر و غیره
[ترجمه گوگل]محصولات اصلی عبارتند از: فیلتر، فیلتر، پوشش فیلتر، واشر و غیره

اصطلاحات

to blow a gasket

(عامیانه) خشمناک شدن، از جا دررفتن


پیشنهاد کاربران

وأشر سرسیلندر

در تلویزیون LCD درز بند بین پنل و قاب دور پنل

واشر، آب بند


کلمات دیگر: