کلمه جو
صفحه اصلی

lagoon


معنی : مرداب، چشمه اب گرم، تالاب
معانی دیگر : (دریاچه ی کم ژرفا که به دریاچه ی بزرگتر یا دریا راه دارد) خفتاب، دریاچه ی مرجانی، کولاب

انگلیسی به فارسی

تالاب، مرداب


تالاب، مرداب، چشمه اب گرم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: lagoonal (adj.)
(1) تعریف: a shallow, saltwater area by the sea but separated from it by sandbars or by coral reefs or islands.

(2) تعریف: a similar freshwater body, esp. one connected to a larger lake or river.

(3) تعریف: a man-made pool, as for sewage or wastewater treatment.

• shallow body of water which is cut of from the sea by sand dunes; pond, small body of water (especially one which is connected to a larger body of water)
a lagoon is an area of calm sea water that is separated from the ocean by reefs or sand.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] مرداب
[زمین شناسی] لاگون خلیج کوچکی در نزدیکی ساحل است که بواسطه ریف یا جزیره موازی ساحل محصور شده است.
[آب و خاک] برکه

مترادف و متضاد

مرداب (اسم)
backwater, marsh, swamp, lagoon, fen, morass, quagmire, mere, laguna, swampland

چشمه اب گرم (اسم)
lagoon, geyser, hot spring, laguna, thermae, thermal spring

تالاب (اسم)
lagoon, pond

shallow body of water


Synonyms: bayou, gulf, marsh, pond, pool, shallows, shoal, tidal pond


جملات نمونه

1. Lagoon Reef is one of the best resort hotels.
[ترجمه ترگمان]Reef Lagoon یکی از بهترین هتل های تفریحی است
[ترجمه گوگل]لگو ریف یکی از بهترین هتل های رفت و آمد مکرر است

2. He was grappling with an alligator in a lagoon.
[ترجمه ترگمان]او با یک تمساح در تالاب دست و پنجه نرم می کرد
[ترجمه گوگل]او با یک آدم برفی در یک تالاب مقابله کرد

3. a lagoon that pullulated with tropical fish.
[ترجمه ترگمان]a که با ماهی های استوایی pullulated
[ترجمه گوگل]یک تالاب که با ماهی های گرمسیری روبرو می شود

4. In the lagoon the water was calm.
[ترجمه ترگمان]در مرداب آب آرام بود
[ترجمه گوگل]در تالاب آب آرام بود

5. The House of the Blue Lagoon - now there's a name to conjure with!
[ترجمه ترگمان]خانه آبی - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]خانه آبی تالاب - در حال حاضر یک نام وجود دارد به مشتاق با!

6. We loved to go swimming in the lagoon.
[ترجمه ترگمان]ما دوست داشتیم که در مرداب شنا کنیم
[ترجمه گوگل]ما عاشق شنا در حاشیه بودیم

7. A small lagoon is formed by the stream between a sandbank and the rock wall.
[ترجمه ترگمان]یک تالاب کوچک توسط نهر بین a و دیواره سنگی شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]یک تالاب کوچک از طریق جریان بین ماسه سنگ و دیوار سنگ تشکیل شده است

8. The fish live in a shallow tropical lagoon, which is enclosed by a coral reef.
[ترجمه ترگمان]ماهی ها در یک مرداب استوایی کم عمق زندگی می کنند که توسط صخره های مرجانی محصور شده است
[ترجمه گوگل]ماهی ها در یک تالاب کم عمق استوایی زندگی می کنند که توسط یک صخره مرجانی محصور شده است

9. The animals include the pink sea fan, lagoon sea slug and silver water beetle.
[ترجمه ترگمان]این حیوانات شامل بادبزن دریایی صورتی، کرم دریایی تالاب و سوسک آبی نقره ای می شوند
[ترجمه گوگل]حیوانات عبارتند از صخره دریا صورتی، دریاچه تالاب دریایی و سوسک آب نقره ای

10. Corals also grow on the lagoon slope and in patches, known as reef knolls, on the lagoon floor.
[ترجمه ترگمان]Corals همچنین در دامنه تالاب grow و به تکه هایی که به as تپه و بر روی زمین تالاب معروف است، رشد می کنند
[ترجمه گوگل]مرجانها نیز در دامنه لجن و در تکه هایی که به نام کوه های صخره ای شناخته می شوند، در کف لجن رشد می کنند

11. El Golfo An unusual, vividly green lagoon, separated from the sea by a beach of black volcanic sand.
[ترجمه ترگمان]آل Golfo یک مرداب سبز غیر معمول که از دریا با ساحل شنی سیاه جدا شده بود
[ترجمه گوگل]ال گلفو یک دریاچه غیر معمول و سبز است که از ساحل ماسه آتشفشانی سیاه جدا شده از دریا

12. The tidal lagoon would provide alternative feeding grounds for birds displaced from the bay by the impounded lake.
[ترجمه ترگمان]مرداب جزر و مد، زمینه تغذیه دیگری برای پرندگان آواره شده از خلیج را فراهم خواهد کرد
[ترجمه گوگل]تالاب جزر و مد تغذیه جایگزین برای پرندگان که از دریاچه ای که از دریاچه محروم شده اند، فراهم می کند

13. Deep blue lagoon waters lick at its beaches.
[ترجمه ترگمان]آب های مردابی مملو از مرداب آبی در سواحل خود lick
[ترجمه گوگل]آبهای تالاب آبی عمیق در سواحل آن ریخته است

14. The dead bodies of lagoon fish had occasionally acted as a focus for the processes of petrification.
[ترجمه ترگمان]بدن مرده مرداب، گاهی به عنوان کانون توجه به فرآیندهای of عمل می کرد
[ترجمه گوگل]مرده های ماهی قزل آلا گاهی اوقات به عنوان تمرکز برای فرآیند سنگ زنی عمل می کردند

15. In winter, unless they're frozen over, they're a lagoon.
[ترجمه ترگمان]زمستان ها، مگر اینکه یخ زده باشند، مرداب هستند
[ترجمه گوگل]در زمستان، مگر اینکه آنها یخ زده باشند، آنها یک تالاب هستند

پیشنهاد کاربران

ویترای یا نقاشی بروی شیشه در کلیساها

خور، پیشرفت دریا در خشکی خور نامیده میشود

lagoon ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: کولاب
تعریف: پیکرۀ آبی که با آبسنگ های مرجانی یا تل ماسه ها از پیکرۀ آبی بزرگ تر جدا شده باشد


کلمات دیگر: