کلمه جو
صفحه اصلی

effervescence


معنی : گاز، جوش، طراوت و شادی، خروش اب
معانی دیگر : گاز نوشیدنیها

انگلیسی به فارسی

جوش، گاز (نوشیدنی‌ها)


سرزندگی، نشاط، اشتیاق، جوش‌و‌خروش


پرخاشگری، طراوت و شادی، جوش، گاز، خروش اب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the fizzing or bubbling in a liquid that emits tiny popping gas bubbles, often as a result of fermentation or carbonation.

(2) تعریف: high spirits; excitement; liveliness.

- The effervescence of the jazz band soon had everyone laughing and dancing.
[ترجمه ترگمان] گروه موسیقی جاز زود همه می خندیدند و می رقصیدند
[ترجمه گوگل] به زودی جادوگر گروه جاز هرکسی میخندد و رقص میکند

• bubbliness; liveliness, gaiety
effervescence is the releasing of bubbles of gas by a liquid.
effervescence is also the quality of being lively and enthusiastic in your behaviour.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] جوشش

مترادف و متضاد

گاز (اسم)
bite, gas, fume, effervescence, effervescency

جوش (اسم)
boil, ferment, burble, spout, effervescence, effervescency, furuncle, pimple, eruption, simmer, weld, rash, solder, whelk, gush

طراوت و شادی (اسم)
effervescence, effervescency

خروش اب (اسم)
effervescence, effervescency, popple

fizz, foam


Synonyms: bubbles, bubbling, ebullition, ferment, fermentation, froth, frothing, sparkle


enthusiasm, vivacity


Synonyms: animation, buoyancy, ebullience, excitedness, excitement, exhilaration, exuberance, exuberancy, gaiety, happiness, high spirits, joy, liveliness, vim, vitality, volatility, zing


Antonyms: dullness, flatness


جملات نمونه

1. He wrote about Gillespie's effervescence, magnetism and commitment.
[ترجمه ترگمان]او در مورد effervescence Gillespie، مغناطیس و تعهد نوشت
[ترجمه گوگل]او درباره جرقه زنی، مغناطیس و تعهد Gillespie نوشت

2. It tasted yeasty, with a slight hint of effervescence, and began almost instantly to produce a slow easing of inhibitions.
[ترجمه ترگمان]It، با اندک نشانی از effervescence، و تقریبا بلافاصله توانست a آرام of را به وجود آورد
[ترجمه گوگل]این میوه ها را با نگرانی کمی از پرتقال طعم می دهد و تقریبا بلافاصله شروع می شود تا آرام آرام آرامش را ایجاد کند

3. A gentle effervescence fills the mouth, then gives way to all the grandeur of the Chardonnay.
[ترجمه ترگمان]effervescence ملایم دهان را پر می کند، سپس به همه عظمت of راه می دهد
[ترجمه گوگل]شادابی ملایم دهان را پر می کند، و سپس راه را برای تمام عظمت Chardonnay می گیرد

4. I ran my tongue over its rough surface and felt its salty effervescence.
[ترجمه ترگمان]زبانم را روی سطح ناهموار آن کشیدم و احساس کردم که آن مایع شوره its است
[ترجمه گوگل]زبانم را روی سطح خشنیش گذاشتم و احساس سیری شور کردم

5. The following year, the local middle classes organised the new Bonfire Societies and controlled popular effervescence became a tourist attraction.
[ترجمه ترگمان]در سال بعد، طبقات متوسط محلی، جوامع جدید Bonfire را سازماندهی کردند و effervescence محبوب را به یک جاذبه توریستی تبدیل کردند
[ترجمه گوگل]در سال بعد، طبقات متوسط ​​محلی، انجمن های جدید Bonfire را سازماندهی کردند و محبوبیت پرطرفدار را کنترل کردند و به جاذبه توریستی تبدیل شدند

6. According to Durkheim, the emotional bonds necessary for collective effervescence hinge upon three things: a common focus, periodic assembling, and collective rituals.
[ترجمه ترگمان]بر طبق گفته های دورکیم، پیوندهای عاطفی لازم برای effervescence جمعی به سه چیز بستگی دارد: تمرکز مشترک، مونتاژ دوره ای، و مراسم گروهی
[ترجمه گوگل]با توجه به دورکیم، پیوندهای عاطفی لازم برای توازنی جمعی بر سه چیز متمرکز می شوند: تمرکز مشترک، مونتاژ دوره ای و مراسم های جمعی

7. It is the bribe for living, the champagne of the blood, the effervescence of the ferment.
[ترجمه ترگمان]این رشوه است برای زیستن، شامپاین خون، the of
[ترجمه گوگل]این رشوه برای زندگی است، شامپاین خون، ریزش فرسایش

8. He looks like cold but inside of him all is effervescence.
[ترجمه ترگمان]به نظر سرد می رسد، اما درون او همه چیز effervescence است
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد سرد است، اما در درون او همه چیز پرتلاش است

9. Objective To establish a method of microbial limit examination of metronidazole, clotrimazole and chlorhexodine acetate vagina effervescence tablet.
[ترجمه ترگمان]هدف ایجاد یک روش بررسی محدود میکروبی of، clotrimazole و chlorhexodine استات vagina effervescence
[ترجمه گوگل]هدف: برای ایجاد روش اندازه گیری محدودیت های میکروبی مترونیدازول، کلوتریمازول و تری گلیسرید واژینال واژینال کلرهگزیدین استات

10. His whole nature was kindled into one intense and passionate effervescence of romantic passion.
[ترجمه ترگمان]تمام وجودش در شور و هیجان شدید احساسات عاشقانه برانگیخته شد
[ترجمه گوگل]کل طبیعت او به یک پرشور شدید و پرشور از شور و شوق عاشقانه متورم شد

11. It is made in a medium-dry style with lots of flavor and refreshing effervescence.
[ترجمه ترگمان]این سبک در یک سبک medium با طعم و عطر قوی ساخته شده است
[ترجمه گوگل]این یک شیوه متوسط ​​و خشن با عطر و طعم و طراوت و شادابی است

پیشنهاد کاربران

۱ ) گاز دار بودن ( نوشیدنی )
۲ ) هیجان ، سرزندگی


effervescence ( شیمی )
واژه مصوب: جوشش 2
تعریف: تشکیل حباب از محلول یک عنصر یا ترکیب شیمیایی در نتیجۀ گسیل گاز، بدون استفاده از گرما


کلمات دیگر: