کلمه جو
صفحه اصلی

ebullition


معنی : غلیان، فوران
معانی دیگر : جوشانی، جوشندگی، جوش (همراه با گاز و حباب مانند مشروبات گازدار)، جوشش، ظهوریکباره احساسات

انگلیسی به فارسی

جوشانی، جوشندگی، جوش (همراه با گاز و حباب مانند مشروبات گازدار)، جوشش


(بیرون ریختن ناگهانی برای مثال بروز دادن احساسات) برون‌ریزی، برون‌ریز، دق دل


اپیلاسیون، فوران، غلیان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a violent outflow, as of emotions or ideas; outburst.

(2) تعریف: the act or process of bubbling or boiling.

• boiling; fermentation; emotional outburst

دیکشنری تخصصی

[شیمی] غلیان، جوشان، جوشش
[عمران و معماری] جوش
[زمین شناسی] غلیان تبخیری که بسرعت و همراه با تولید حباب های فراوان در داخل مایع انجام می گیرد .

مترادف و متضاد

غلیان (اسم)
excitation, excitement, seethe, boiling, narghile, ebullition, hookah, hubble-bubble, nargileh

فوران (اسم)
spout, jet, eruption, outburst, ebullition, irruption, effusion

جملات نمونه

1. STEP3:The animality whipped cream cooks to ebullition and joined to once steep water of lucky D, the one more rises and go into pumpkin mire in.
[ترجمه ترگمان]STEP۳: The های خامه زده شده، آشپز cream را تحریک می کند و زمانی که یک بار دیگر صعود می کند به باتلاق pumpkin وارد می شود
[ترجمه گوگل]مرحله 3: حیوانات خرد شده خامه کباب را به انفجار و پیوستن به زمانی که آب شسته شده از خوش شانس D، یکی دیگر افزایش می یابد و به خمیر کدو تنبل در

2. As for Monte Cristo, after this ebullition he closed his eyes as dazzled by internal light.
[ترجمه ترگمان]اما کنت پس از این اشتعال فوری چشمانش را که از نور داخلی مات و مبهوت شده بود بست
[ترجمه گوگل]همانطور که برای مونت کریستو، پس از این انفجار، چشم خود را به عنوان خیره کننده توسط نور داخلی بسته شد

3. With this irrepressible ebullition of mirth, Master Bates laid himself flat on the floor: and kicked convulsively for five minutes, in an ectasy of facetious joy.
[ترجمه ترگمان]آقای بی تز با این جوش و جوش و نشاط، خود را روی زمین پهن کرد و پنج دقیقه با تشنج لگدی به آن زد و با خوشحالی پنج دقیقه با تشنج دست و پنجه نرم کرد
[ترجمه گوگل]استاد بیتس با استفاده از این ناپایداری بی سر و صدا از ذوق، خود را بر روی زمین گذاشت: و به مدت پنج دقیقه به صورت متلاشی شده با شادی فریبنده لگد کرد

4. The life starts to engrave ebullition ground to jump up there.
[ترجمه ترگمان]زندگی شروع می کند که شروع به کشیدن زمین فوری کند و به آنجا بپرد
[ترجمه گوگل]زندگی شروع می شود به زمین پرتاب می کند تا پرش کند

5. That moment, Beijing is excited, his native place Jiangsu An was the ebullition.
[ترجمه ترگمان]در آن لحظه پکن به هیجان آمد و محل بومی اش Jiangsu An بود
[ترجمه گوگل]این لحظه، پکن هیجان زده است، جایگاه بومی آن جیانگ سو An بود

6. The competition final time, Li Jinyu has scored point finally, 2: Luneng substitutes a mat ebullition.
[ترجمه ترگمان]در آخرین بار، لی Jinyu در نهایت امتیاز ۲ را به ثمر رساند و ۲: Luneng، یک حصیر را تحریک می کند
[ترجمه گوگل]زمان نهایی مسابقه، لی جینیو نقطه نهایی را به ثمر رسانده است، 2: Luneng جایگزین ماته ایبلیتیس می شود

7. The isoflavone kudzu root in Pueraia lobata was extracted by method of decompressing inner ebullition.
[ترجمه ترگمان]ریشه isoflavone isoflavone در Pueraia lobata با روش of درونی decompressing استخراج شد
[ترجمه گوگل]ریشه ایزوفلاوون کوودوزو در Pueraia lobata با روش انکوباسیون بیضه داخلی استخراج شد

8. For HuaiNan City an engine, pours into the international new metropolis the ebullition vigor!
[ترجمه ترگمان]برای HuaiNan سیتی یک موتور، در یک کلان شهر بین المللی جدید فوران می کند!
[ترجمه گوگل]برای موتور HuaiNan یک موتور، به بزرگ شهری جدید بین المللی قدرت نفوذ!

پیشنهاد کاربران

ebullition ( شیمی )
واژه مصوب: جوشش 1
تعریف: فرایند یا حالت جوشیدن مایع


کلمات دیگر: