کلمه جو
صفحه اصلی

calorie


معنی : کالری، واحد سنجس گرما
معانی دیگر : (سنجه ای معادل یک کالری بزرگ که برای اندازه گیری میزان انرژی تولید شده توسط خوراک به کار می رود) مقدار خوراکی که معادل یک کیلو کالری انرژی تولید نماید، (فیزیک) کالری (میزان گرمای لازم برای بالا بردن حرارت یک گرم آب به میزان یک درجه ی سانتی گراد) (calorie small calorie, gram هم می گویند)، گرم کالری، (گاهی با c بزرگ) میزان گرمای لازم برای بالا بردن حرارت یک کیلوگرم آب به میزان یک درجه ی سانتی گراد (large calorie، great calorie هم می گویند)، کیلو کالری، calory : واحد سنجس گرما

انگلیسی به فارسی

( calory =) واحد سنجس گرما، کالری


کالری، واحد سنجس گرما


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a unit of heat equal to the amount necessary to raise the temperature of one gram of water one degree Celsius; gram calorie; small calorie. (abbr.: cal.)

(2) تعریف: (sometimes cap.) a unit of heat equal to the amount necessary to raise the temperature of one kilogram of water one degree Celsius; large calorie; great calorie; kilocalorie. (abbr.: Cal.)

(3) تعریف: a unit of energy equal to a large calorie, used for measuring energy value of food oxidized in the body, or the amount of food capable of producing such a unit. (abbr.: Cal.)

- Vegetables provide fewer calories in general than fruits and high protein foods.
[ترجمه ترگمان] سبزیجات کالری کمتری نسبت به میوه ها و غذاهای با پروتئین بالا فراهم می کنند
[ترجمه گوگل] سبزیجات به طور کلی کالری کمتری نسبت به میوه ها و غذاهای پروتئین بالا دارند

• unit of heat energy; amount of energy needed to raise one gram of water one degree
a calorie is a unit of measurement for the energy value of food.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] 1- کالرى (میزان گرماى لازم براى بالا بردن حرارت یک گرم آب به میزان یک درجه ى سانتی گراد) (gram ,calorie caloriesmall هم می گویند)، گرم کالرى 2- (گاهی با C بزرگ ) میزان گرماى لازم براى بالا بردن حرارت یک کیلوگرم آب به میزان یک درجه ى سانتی گراد (calorie great، kilocalorie، calorie large هم می گویند)، کیلو کالرى 3- (سنجه اى معادل یک کالرى بزرگ که براى اندازه گیرى میزان انرژى تولید شده توسط خوراک به کار می رود) مقدار خوراکی که معادل یک کیلو کالرى انرژى تولید نماید
[برق و الکترونیک] کالری واحد مقدار گرما در سیستم متریک، تقریباً برابر با مقدار گرمایی است که دمای 1. گرم آب را 1درجه سانتی گراد بالا می برد.
[صنایع غذایی] کالری: واحد اندازه گیری حرارت است و مقدار آن برابر با انرژی حرارتی مورد نیاز برای گرم کردن یک گرم آب 15 درجه به 16 درجه سانتی گراد و هزار برابر ان یک کیل کالری و کالری بزرگ نامیده میشود.

مترادف و متضاد

کالری (اسم)
calorie, calory, heat unit

واحد سنجس گرما (اسم)
calorie, calory

جملات نمونه

1. Keep a count of your calorie intake for one week.
[ترجمه ترگمان]برای یک هفته حساب کالری خود را بشمارید
[ترجمه گوگل]تعداد کالری مصرفی خود را برای یک هفته نگه دارید

2. A diet to lose weight relies on calorie restriction in order to obtain results.
[ترجمه ترگمان]یک رژیم غذایی برای از دست دادن وزن وابسته به محدودیت کالری برای بدست آوردن نتایج است
[ترجمه گوگل]رژیم غذایی برای کاهش وزن به محدودیت کالری کمک می کند تا نتایج را به دست آورد

3. Nutritionists say only 33% of our calorie intake should be from fat.
[ترجمه ترگمان]Nutritionists می گوید تنها ۳۳ درصد از کالری مصرفی ما باید از چربی باشد
[ترجمه گوگل]متخصصان تغذیه می گویند تنها 33 درصد از مصرف کالری ما باید از چربی باشد

4. Energy efficiency is extraordinarily high too, with calorie consumption about one-fifth of that of walking.
[ترجمه ترگمان]بهره وری انرژی هم فوق العاده بالا است و مصرف کالری در حدود یک پنجم از آن پیاده روی است
[ترجمه گوگل]راندمان انرژی فوق العاده بالا است، با مصرف کالری حدود یک پنجم از راه رفتن

5. The latter provides maximum calorie burning and conditions the body to continue to burn fat hours after completing the workout.
[ترجمه ترگمان]دومی حداکثر کالری و شرایط را برای بدن فراهم می کند تا پس از اتمام ورزش، به سوزاندن ساعت های چربی ادامه دهد
[ترجمه گوگل]این دومین مقدار سوختن کالری را فراهم می کند و بدن را قادر می سازد تا بعد از اتمام تمرین، ساعات چربی را سوزاند

6. So by rationing these foods you cut calorie intake.
[ترجمه ترگمان]بنابراین با جیره بندی این غذاها، کالری را می برید
[ترجمه گوگل]بنابراین با تغذیه این غذاها مصرف کالری را کاهش می دهید

7. Some large chains of supermarkets publish booklets on calorie, fat, and fibre content of their foods.
[ترجمه ترگمان]برخی از زنجیره های بزرگ supermarkets، کتابچه های مربوط به کالری، چربی و فیبر فیبر آن ها را منتشر می کنند
[ترجمه گوگل]برخی از زنجیره های بزرگ سوپرمارکت ها جزواتی درباره کالری، چربی و فیبر مواد غذایی خود را منتشر می کنند

8. You're effectively cheating your body by reducing your calorie intake and your body sends out different responses because it's confused.
[ترجمه ترگمان]شما به طور موثر بدن خود را با کاهش جذب کالری خود فریب می دهید و بدن شما پاسخ های متفاوتی را به این دلیل که گیج است، می فرستد
[ترجمه گوگل]شما به طور کلی با کاهش مصرف کالری خود بدن خود را تقلب می کنید و بدن شما پاسخ های مختلفی را ارسال می کند، زیرا گیج می شود

9. I never detail calorie content in my diets because it isn't necessary.
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت مقدار کالری را در رژیم غذایی خود ذکر نمی کنم، زیرا لازم نیست
[ترجمه گوگل]من هرگز محتوای کالری در رژیم های غذایی من را ذکر نمی کنم زیرا لازم نیست

10. One of her pet theories is that people who restrict their calorie intake live longer.
[ترجمه ترگمان]یکی از تئوری های her این است که افرادی که جذب کالری خود را محدود می کنند، بیشتر عمر می کنند
[ترجمه گوگل]یکی از نظریه های حیوان خانگی او این است که افرادی که مصرف کالری خود را محدودتر می کنند، زندگی می کنند

11. A glass or two of wine will not significantly add to the calorie count.
[ترجمه ترگمان]یک لیوان یا دو لیوان شراب به میزان قابل توجهی به شمارش کالری اضافه نخواهد شد
[ترجمه گوگل]یک لیوان یا دو شراب به طور قابل توجهی به تعداد کالری اضافه نمی کند

12. There seems to be little difference whether you eat all your calorie allowance in one go, or spread it over the day.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که هیچ تفاوتی وجود ندارد که شما تمام کالری calorie را در یک روز بخورید و یا آن را در طول روز پخش کنید
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد تفاوت کمی وجود دارد که آیا شما در تمام وقت صرف کالری خود را در یک یا هر زمان می توانید آن را گسترش دهید

13. This does not mean, though, that it is the ideal daily calorie quota for every F-Plan dieter.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این بدان معنا نیست که سهمیه روزانه کالری برای هر برنامه اف - Plan dieter است
[ترجمه گوگل]با این حال، این بدان معنا نیست که این سهمیه کالری روزانه ایده آل برای هر فرد رژیم غذایی F-Plan است

14. To account for the Fibre-Filler, subtract 200 from your daily calorie total and add 15g to your daily fibre total.
[ترجمه ترگمان]برای حساب کردن فیبر Fibre، ۲۰۰ تن از کالری روزانه خود را کم کنید و ۱۵ گرم به کل فیبر روزانه خود اضافه کنید
[ترجمه گوگل]برای حساب فیبر فیبر، 200 کالری را از کل کالری روزانه خود حذف کنید و 15 گرم کل فیبر روزانه خود اضافه کنید

If you want to lose weight , consume fewer calories.

اگر می‌خواهی وزن کم کنی کمتر کالری مصرف کن.


پیشنهاد کاربران

کالری
there are about 50 calories in an apple
در هر سیب حدود 50 کالری وجود دارد 🤺🤺


کلمات دیگر: