کلمه جو
صفحه اصلی

occlude


معنی : بستن، مسدود کردن
معانی دیگر : (مجرا و غیره) بند آوردن، گرفتن، دچار گرفتگی کردن، (هواشناسی) فرازیدن، مانع عبور شدن، راه ندادن، جلو ورود یا خروج را گرفتن، نهفتن، پنهان کردن، پوشاندن، مستور کردن، نا هویدا کردن، مبهم کردن، (شیمی - گاز یا آبگونه یا جسم جامد را) جذب کردن، در آشامیدن، در خود نگاهداشتن، (دندانپزشکی - دندان های بالا و پایین) خوب با هم جفت شدن، خوردن

انگلیسی به فارسی

بستن، مسدود کردن، خوردن


بستگی دارد، بستن، مسدود کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: occludes, occluding, occluded
(1) تعریف: to close or obstruct (a passage or opening, one's vision, or the like).
مترادف: block, clog, close, obstruct, stop up
مشابه: barricade, bottleneck, choke, constrict, impede, shut down

- Cataracts had begun to occlude her vision.
[ترجمه ترگمان] cataracts شروع کرده بود تا بینایی خود را از دست بدهد
[ترجمه گوگل] آب مروارید شروع به غرق شدن چشمش کرد

(2) تعریف: to stop passage of.
مترادف: block, close, plug, shut off, stop, stopper, stopple
مشابه: choke, congest, seal, strangulate

(3) تعریف: of certain solids, to incorporate (foreign matter or gases).
مشابه: cloud
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: occludent (adj.)
(1) تعریف: of the upper and lower teeth or jaws, to come together in the proper alignment for chewing.
مشابه: align, close, fit, join, meet

(2) تعریف: in meteorology, to form a composite weather front by the action of cold air overtaking a warm front and forcing it upward.

• close; shut; block; absorb (chemistry)

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] انسداد
[زمین شناسی] جذب کردن،بخود نگه داشتن،به خاصیت برخی از اجسام گفته می شود که گازها را جذب کرده ودر خلل وفرج خود نگهداری می کند

مترادف و متضاد

Antonyms: allow, help, permit


بستن (فعل)
close, truss, attach, ban, impute, bar, stick, connect, colligate, bind, hitch, seal, clog, assess, tie up, choke, shut, shut down, block, fasten, belt, bang, pen, shut off, tighten, blockade, hasp, clasp, knit, jam, wattle, plug, congeal, curdle, curd, jell, lock, coagulate, cork, spile, picket, padlock, ligate, obturate, occlude, portcullis, posset, switch on

مسدود کردن (فعل)
close, bar, clog, choke, shut, block, barricade, shut off, caulk, blank out, jam, calk, stopper, foreclose, scotch, head back, mure, obstruct, obturate, occlude, oppilate, portcullis, stopple

block, prevent


Synonyms: choke, clog, close, close out, congest, curb, fill, hinder, impede, leave out, lock out, obstruct, plug, seal, shut, stopper, stop up, throttle


جملات نمونه

an occluded coronary artery

شریان بند آمده‌ی قلب


1. they sank ships in order to occlude the harbor
برای مسدود کردن بندر گاه کشتی ها را غرق کردند.

2. Instead there are rewards for privatized needs that occlude any practical questions about the organization of social life.
[ترجمه ترگمان]به جای آن پاداش هایی هم برای خصوصی سازی خصوصی وجود دارد که هر گونه سوال عملی در مورد سازمان زندگی اجتماعی را حل می کند
[ترجمه گوگل]در عوض پاداش برای نیازهای خصوصی وجود دارد که هر گونه سوالات عملی در مورد سازماندهی زندگی اجتماعی را شامل می شود

3. Late opening of an occluded coronary artery may also have some beneficial effect.
[ترجمه ترگمان]باز کردن یک شریان کرونری مسدود می تواند تاثیر مثبتی نیز داشته باشد
[ترجمه گوگل]تأخیر افتادن یک عروق کرونر انسداد ممکن است اثر مثبتی داشته باشد

4. Cannulation and contrast injection of an occluded, and often already infected, bile duct may precipitate overt cholangitis or septicaemia.
[ترجمه ترگمان]تزریق کنتراست و کنتراست مسدود، و اغلب در حال حاضر آلوده هستند، مجاری صفراوی ممکن است cholangitis و یا septicaemia را ایجاد کند
[ترجمه گوگل]تزریق کانتور و تزریق انسداد مجاری صفراوی ممنوع و اغلب در حال حاضر آلوده می تواند کلانژیت ناگهانی یا سپتیکمی را ایجاد کند

5. After cyclone occlude, there are only fine water vapor conditions at fore warm front and cyclone center.
[ترجمه ترگمان]پس از طوفان موسمی، تنها شرایط بخار آب خوب در قسمت جلو و مرکز طوفان وجود دارد
[ترجمه گوگل]پس از بسته شدن سیکلون، تنها بخار آب در فضای گرم و مرکز سیکلون وجود دارد

6. This method can occlude the invalid user and greatly improve the security of the DBMS software.
[ترجمه ترگمان]این روش می تواند کاربر نامعتبر را تحت تاثیر قرار داده و امنیت نرم افزار DBMS را به شدت بهبود بخشد
[ترجمه گوگل]این روش می تواند کاربر نامعتبر را مخفی کند و امنیت نرم افزار DBMS را بهبود ببخشد

7. The drought that struck the West in the late 1880s did not occlude the entire continent.
[ترجمه ترگمان]خشکسالی که در اواخر دهه ۱۸۸۰ در غرب رخ داد کل قاره را تحت تاثیر قرار نداد
[ترجمه گوگل]خشکسالی که در اواخر دهه 1880 به غرب ضربه زد، کل قاره را در بر نگرفت

8. We assume that contractions were totally absent or failed to occlude the intestinal lumen.
[ترجمه ترگمان]ما فرض می کنیم که انقباضات شکمی کاملا غایب بوده و یا نتوانسته است مجرای روده را تخلیه کند
[ترجمه گوگل]ما فرض می کنیم که انقباضات کاملا از بین رفته اند یا نتوانسته اند لومن روده را مهار کنند

9. It is placed at eye level with one eye occluded.
[ترجمه ترگمان]آن در سطح چشم با یک مسدود با چشم مسدود شده است
[ترجمه گوگل]با یک چشم بسته شده در سطح چشم قرار می گیرد

10. So the endothelins may have a major role in atherosclerosis and the reocclusion that often follows surgical opening of occluded arteries.
[ترجمه ترگمان]بنابراین the ممکن است نقش مهمی در atherosclerosis و the داشته باشد که اغلب پس از باز شدن جراحی شریان های مسدود انجام می گیرد
[ترجمه گوگل]بنابراین اندوتلین ها ممکن است نقش مهمی را در آترواسکلروز و مجدد مجدد داشته باشند که اغلب پس از جراحی باز کردن شریان های بسته است

11. Another group has published preliminary findings on alkaline secretion in a balloon occluded segment of human oesophagus.
[ترجمه ترگمان]گروه دیگری یافته های اولیه را بر روی ترشح قلیایی در بخش مسدود کننده بیماری های مری منتشر کرده است
[ترجمه گوگل]گروه دیگری یافته های اولیه در مورد ترشح قلیایی را در قسمت بالایی بخش مسهل انسانی منتشر کرده است

12. The main modality of endovascular therapy was to use balloon to occlude the parent artery.
[ترجمه ترگمان]عامل اصلی درمان endovascular استفاده از بالون برای occlude شریان اصلی بود
[ترجمه گوگل]روش اصلی درمان با آندوسکوکی این بود که از بالون استفاده کنید تا سرخرگ سرخرگ را از بین ببرد

13. This means that the way in which denture teeth occlude must be seen dynamically, and not just as a static relationship when in maximum interdigitation.
[ترجمه ترگمان]این به این معنی است که روشی که در آن دندان های denture باید به صورت پویا دیده شوند، و نه فقط به عنوان یک رابطه استاتیک زمانی که در حداکثر interdigitation
[ترجمه گوگل]این بدان معنی است که راه دندانهای دندان مصنوعی باید به صورت پویا و نه فقط به عنوان یک رابطه استاتیک در حداکثر بینظمی دیده شود

14. So we have a greater tendency to make thrombi that can occlude the coronary vessels.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما تمایل بیشتری برای ساختن thrombi داریم که می تواند رگ های کرونری را تمیز کند
[ترجمه گوگل]بنابراین ما تمایل بیشتری به ایجاد ترومبو می کنیم که می تواند عروق کرونر را مهار کند

They sank ships in order to occlude the harbor.

برای مسدودکردن بندرگاه کشتی‌ها را غرق کردند.


occluded clouds

ابرهای فرازیده


پیشنهاد کاربران

occlude ( پزشکی - دندان پزشکی )
واژه مصوب: برهم آمدن دندان ها
تعریف: تماس دندان های فک پایین با دندان های فک بالا|||متـ . برهم آمدن


کلمات دیگر: