انحراف، تاب برداشتن، تاب دار کردن، منحرف کردن
warping
انگلیسی به فارسی
دیکشنری تخصصی
[عمران و معماری] اعوجاج - تاب و پیچ - پیچ برداشتن - خم شدن - ایجاد تاب
[زمین شناسی] بهم ریختگی
[نساجی] چله - چله کشی ( عبور دادن نخهای تار از میل میلکهای ورد ) - تاب خوردگی - پیچ و تاب - باز شدن از طرف سر - چله پیچی
[پلیمر] پیچاندن
[آب و خاک] رسوب گیری
[زمین شناسی] بهم ریختگی
[نساجی] چله - چله کشی ( عبور دادن نخهای تار از میل میلکهای ورد ) - تاب خوردگی - پیچ و تاب - باز شدن از طرف سر - چله پیچی
[پلیمر] پیچاندن
[آب و خاک] رسوب گیری
پیشنهاد کاربران
warping ( حملونقل دریایی )
واژه مصوب: پال کشی
تعریف: حرکت دادن و جابه جا کردن شناور با استفاده از پال
واژه مصوب: پال کشی
تعریف: حرکت دادن و جابه جا کردن شناور با استفاده از پال
کلمات دیگر: