کلمه جو
صفحه اصلی

balm


معنی : خوشبویی، مرهم، بلسان، مومیایی کردن
معانی دیگر : هر چیز خوشایند یا شفابخش، بلسان (نوعی صمغ که از گیاهان جنس commiphora و خانواده ی bursera به دست می آید و در عطر سازی و دارو سازی کاربرد دارد)، مرهم خوشبو، بوی خوش

انگلیسی به فارسی

بلسان، مرهم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a soothing, healing ointment, often fragrant.
مشابه: ointment, remedy

- Rub the balm gently into the skin.
[ترجمه گلی افجه ] پماد را به آرامی روی پوست بمالید
[ترجمه ترگمان] مرهم را به آرامی روی پوست بمالید
[ترجمه گوگل] مومیایی کردن را به آرامی در پوست قرار دهید

(2) تعریف: the oily resin, exuded by various trees and shrubs, from which such an ointment is made.

(3) تعریف: any soothing, healing, restorative influence.

- Her kind words were balm to his tortured soul.
[ترجمه گلی افجه ] حرف های مهربان او مرهمی بر روح ازار دیده اش بود
[ترجمه ترگمان] سخنان مهرآمیز او مرهمی بود بر روح tortured
[ترجمه گوگل] کلمات مهربانانه او را به روح شکنجه شده اش ملامت دادند

(4) تعریف: any of various aromatic plants, such as lemon balm.
مشابه: aromatic

• ointment, lotion, cream; soothing medication
balm is a sweet-smelling oil that is obtained from some tropical trees. it is used to make ointments that heal wounds or lessen pain.
balm can also be used to refer to anything which is comforting or soothing.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] 1- بلسان (نوعی صمغ که از گیاهان جنس Commiphora و خانواده ى bursera به دست می آید و در عطر سازى و دارو سازى کاربرددارد) 2- مرهم خوشبو، مرهم 3- هر چیز خوشایند یا شفابخش 4- بوى خوش 5- (گیاه شناسی ) انواع گیاهان خوشبوى خانواده ى نعنا (mint)
[زمین شناسی] صخره مقعر یا حفره صخره مقعر یا پرتگاه که باعث ایجاد پناهگاهی در زیر سنگهای رویی شده است؛ غار. ریشه این کلمه "سلتی" است.
[نساجی] صمغ

مترادف و متضاد

خوشبویی (اسم)
aroma, scent, balm, flavour, flavor

مرهم (اسم)
plaster, inunction, unction, balm, dressing, balsam, salve, ointment, copaiba, unguent, oil

بلسان (اسم)
balm, balsam

مومیایی کردن (فعل)
balm, balsam, embalm, mummify

oily substance


Synonyms: analgesic, application, balsam, cerate, compound, cream, demulcent, dressing, embrocation, emollient, formula, lotion, medicine, ointment, potion, poultice, preparation, prescription, salve, soother, soothing agent, unction, unguent


something soothing


Synonyms: alleviation, anodyne, assuagement, comfort, consolation, curative, cure, easement, mitigation, palliative, refreshment, relief, remedy, restorative, solace, soother


جملات نمونه

1. abraham's balm
(گیاه شناسی) پنج انگشت (vitexagnus castus)

2. prayer was balm to her spirit
دعا مرهم روح او بود.

3. The new skin balm was welcome by middle - aged women.
[ترجمه ترگمان]مرهم جدید پوست از سوی زنان میانسال مورد استقبال قرار می گرفت
[ترجمه گوگل]مومیایی پوست جدید مورد استقبال خانم های میانسال قرار گرفت

4. The place is balm to the soul.
[ترجمه ترگمان]این مکان مرهمی بر روح است
[ترجمه گوگل]مکان مرهم روح است

5. The gentle music was a balm to his spirit.
[ترجمه ترگمان]موسیقی ملایم، مرهمی بود بر روحش
[ترجمه گوگل]موسیقی ملایم مرهمی برای روح او بود

6. Friendship is the finest balm in need.
[ترجمه ترگمان]دوستی بهترین مرهم است
[ترجمه گوگل]دوستی بهترین مرطوب کننده نیاز است

7. A drive through the countryside is balm for a weary soul.
[ترجمه ترگمان]سواری در حومه شهر مرهمی برای روح خسته ای است
[ترجمه گوگل]رانندگی در حومه شهر برای یک روح خسته مرهم است

8. He used a skin balm after shaving.
[ترجمه ترگمان]بعد از اصلاح، از یک مرهم روی پوست استفاده کرد
[ترجمه گوگل]وی پس از اصلاح از مرهم پوست استفاده کرد

9. That shop is selling a new skin balm.
[ترجمه ترگمان]آن مغازه یک مرهم جدید پوست می فروشد
[ترجمه گوگل]آن فروشگاه در حال فروش مرهم پوست است

10. The performers were reassured by the balm of warm applause.
[ترجمه ترگمان]تماشاگران از مرهم کف زدن گرم مطمئن شدند
[ترجمه گوگل]مرهم کف زدن های گرم به مجریان اطمینان داد

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

12. There would be sulphur as well as balm.
[ترجمه ترگمان]آنجا گوگرد هم خواهد بود
[ترجمه گوگل]گوگرد و همچنین مومیایی وجود دارد

13. Rhubarb with either mint or lemon balm makes a tart, savoury jelly to serve with lamb.
[ترجمه ترگمان]Rhubarb با آن مرهم یا لیمو ترش و شیرینی است که با بره سر و کار داشته باشد
[ترجمه گوگل]ریواس با نعناع یا بادرنجبویه یک ژله تارت و شور برای سرو با بره درست می کند

14. Apply a lip moisturiser or lip balm about 20 minutes before you want to apply lipstick.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه رژلب خود را به کار ببرید، حدود ۲۰ دقیقه قبل از این که رژلب خود را اعمال کنید، از روی لب و یا مرهم لب خود استفاده کنید
[ترجمه گوگل]حدود 20 دقیقه قبل از اینکه بخواهید رژ لب بزنید ، از مرطوب کننده لب یا مرهم لب استفاده کنید

15. The natural properties of Mint Balm help to hold moisture so you can achieve a firm hold without stiffness.
[ترجمه ترگمان]خواص طبیعی نعناع به حفظ رطوبت کمک می کند تا شما بتوانید بدون خشک شدن محکم به یک شرکت برسید
[ترجمه گوگل]خواص طبیعی بالم نعناع به نگه داشتن رطوبت کمک می کند بنابراین می توانید بدون سفتی به محکم شدن دست یابید

Prayer was balm to her spirit.

دعا مرهم روح او بود.


پیشنهاد کاربران

مرهم
پماد
نرم کننده
لوسیون , کرم
شاداب کننده

something that has a soothing or restorative effect

relief
comfort
consolation
Healing

نوشدارو
مُسَکِن
مرهم


2.
a fragrant cream or liquid used to heal or soothe the skin

ointment
lotion
پماد
کرم نرم کننده پوست




کلمات دیگر: