کلمه جو
صفحه اصلی

tamper


معنی : رشوه دادن، مداخله وفضولی کردن، مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن
معانی دیگر : (شخص یا اسباب) تپانگر، چپاننده، کوبگر، درفشر، (قدیمی) تمهید کردن، مقدمه چینی کردن، زمینه سازی کردن، نقشه طرح کردن، ناخنک مردن

انگلیسی به فارسی

مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن، رشوه دادن، مداخله وفضولی کردن، ناخنک مردن


تکه تکه کردن، رشوه دادن، مداخله وفضولی کردن، مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: tampers, tampering, tampered
مشتقات: tamperer (n.)
(1) تعریف: to meddle so as to damage, alter, or render something ineffective or harmful (usu. fol. by with).
مترادف: fiddle, meddle, mess
مشابه: fidget, fool, goof around, monkey, play

- Someone tampered with his motorcycle and it nearly caused him to have an accident.
[ترجمه ترگمان] یه نفر موتور سیکلت رو دستکاری کرده بود و تقریبا باعث شد که اون تصادف کنه
[ترجمه گوگل] کسی با موتورسیکلت خود دست و پنجه نرم کرد و تقریبا باعث تصادف شد
- The medicine bottle looked as if it had been tampered with.
[ترجمه ترگمان] بطری دارو طوری به نظر می رسید که انگار آن را دستکاری کرده بودند
[ترجمه گوگل] بطری دارو به نظر می رسد که با آن دستکاری شده است

(2) تعریف: to interfere secretly and improperly or illegally.
مشابه: finagle, interfere

- Tampering with a jury is a criminal act.
[ترجمه ترگمان] Tampering با هیات منصفه یک عمل جنایی است
[ترجمه گوگل] سوءاستفاده از هیئت منصفه یک عمل جنایی است
اسم ( noun )
• : تعریف: a tool for packing something tightly together.

• meddle, interfere; tinker, fiddle; engage in secret or improper activities

if you tamper with something, you do something to it, and perhaps damage it, when you have no right to do so.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] کوبه - تخماق - خرد کننده - کوبنده
[زمین شناسی] کوبه، تخماق، خرد کننده، کوبنده
[حقوق] مداخله کردن، تحریف کردن، تقلب کردن، تبانی کردن، مخدوش کردن (سند)
[پلیمر] میله فلزی کوبش

مترادف و متضاد

Synonyms: busybody, butt in, change, cook, cut, damage, destroy, diversify, doctor, fiddle with, fool, horn in, interlope, interpose, intrude, irrigate, manipulate, meddle, mess around with, monkey around, muck about, phony up, plant, poke nose into, spike, tinker, vary, water


Antonyms: leave alone


رشوه دادن (فعل)
bribe, grease, tamper, palm

مداخله و فضولی کردن (فعل)
tamper

مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن (فعل)
tamper

interfere, alter


bribe


Synonyms: buy, buy off, corrupt, fix, get to, have, influence, lubricate, manipulate, reach, rig, square


جملات نمونه

don't tamper with that television set, Hossein!

حسین این دستگاه تلویزیون را انگولک نکن!


1. tamper with
1- ور رفتن،دست زدن،انگولک کردن

2. don't tamper with that television set, hossein!
حسین این دستگاه تلویزیون را انگولک نکن !

3. He tried to tamper with the witness.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد که آن شاهد را فریب دهد
[ترجمه گوگل]او سعی کرد با شهادت دستکاری کند

4. Don't tamper with my business.
[ترجمه ترگمان]به کار من دست نزن
[ترجمه گوگل]با کسب و کار من دستکاری نکنید

5. You have no right to tamper with others' affairs.
[ترجمه ترگمان]تو حق نداری به کاره ای دیگران دست بزنی
[ترجمه گوگل]شما حق ندارید با دیگران روبرو شوید

6. To tamper with serfdom was certain to arouse wild expectations among the peasantry and would require the most rigorous control.
[ترجمه ترگمان]به منظور مداخله در نظام سرفداری، در میان کشاورزان، هرج و مرج به وجود آمد و به the کنترلی نیاز داشت
[ترجمه گوگل]برای تضعیف قاچاق انسان قطعا موجب وخامت واهی در میان دهقانان شد و نیاز به کنترل دقیق تر داشت

7. Why tamper with a successful formula?
[ترجمه ترگمان]چرا در یک فرمول موفق مداخله کنید؟
[ترجمه گوگل]چرا با فرمول موفقیت آمیز روبرو شدید؟

8. Uses the streamline form outer edge, the tamper force with mercy.
[ترجمه ترگمان]از این شکل ساده کننده لبه بیرونی استفاده می کند، که نیروی کار را به رحم می آورد
[ترجمه گوگل]با استفاده از لبه بیرونی شکل ساده، نیروی دستکاری با رحمت

9. Do not tamper with other's business.
[ترجمه ترگمان]به کاره ای دیگر دست نزنید
[ترجمه گوگل]با کسب و کارهای دیگر نباشید

10. Tamper evident: Do not use if foil blister pack is broken.
[ترجمه ترگمان]tamper واضح است: اگر یک بسته تاول شکسته شده، استفاده نکنید
[ترجمه گوگل]از بین بردن آشکارا استفاده نکنید اگر بسته بندی تاول زده شده فویل شکسته شود

11. DO NOT tamper with the thermostat, heating element, electrical connections or temperature and pressure relief valve.
[ترجمه ترگمان]در ترموستات، عنصر گرمایشی، اتصالات الکتریکی و یا سوپاپ اطمینان مداخله نکنید
[ترجمه گوگل]با ترموستات، عنصر حرارت، اتصالات الکتریکی یا دریچه تخلیه درجه حرارت و فشار نباشید

12. Never tamper with safety devices in valves or cylinders.
[ترجمه ترگمان]هرگز با دستگاه های ایمنی در دریچه ها یا سیلندرهای مداخله نکنید
[ترجمه گوگل]هرگز با دستگاه های ایمنی در دریچه یا سیلندرها دستکاری نکنید

13. Why has Li Hongzhi tried to plagiarize and tamper with a lot of Buddhist terms?
[ترجمه ترگمان]چرا لی Hongzhi سعی دارد با بسیاری از واژه های بودا مداخله و مداخله کند؟
[ترجمه گوگل]چرا لی هنگجی سعی داشت با بسیاری از اصطلاحات بودایی سخنرانی کند؟

14. If anyone tamper with this door it trip the alarm.
[ترجمه ترگمان]اگر کسی مزاحم این در شود، آژیر را به صدا در می آورد
[ترجمه گوگل]اگر کسی با این درب دستگیر شود، هشدار را رها می کند

15. A tamper evidencing device includes an identifier (8 in a trackable format.
[ترجمه ترگمان]یک وسیله اثبات دستکاری در یک فرمت trackable شامل یک شناسه (۸)است
[ترجمه گوگل]یک دستگاه گواهی تایمر شامل یک شناسه (8 در یک قالب قابل قبول است

Apparently somebody has tampered with these documents.

در ظاهر یک نفر این اسناد را دستکاری کرده است.


jury tampering

اعمال نفوذ در هیئت منصفه دادگاه


اصطلاحات

tamper with

1- ور رفتن، دست زدن، انگولک کردن


tamper with

2- دستکاری کردن، پس و پیش کردن


tamper with

3- تطمیع کردن، تحت اراده‌ی خود در‌آوردن (با تهدید یا رشوه و غیره)، اعمال نفوذ کردن، زد‌و‌بند کردن


پیشنهاد کاربران

جناب فرهاد سلیمان نژاد معنی واژه temper رو نوشتند !

tamper :alter or mess with something, usually for a bad reason

مداخله کردن
تغییر دادن

اقدام بی مداخله و راسخ

تعدیل کردن، ملایم کردن

بدون اجازه دست زدن

زیرکوب

دخالت کردن

دستکاری کردن

دست بردن در

اصلاح و دست بردن
به عنوان مثال اصلاح ژنتیک گیاهان:
How different fruits and vegetables used to look before humans came around to tamper with them?

انگولک کردن، تغییر دادن

tamper ( حمل ونقل درون شهری ـ جاده ای )
واژه مصوب: رویه کوب
تعریف: دستگاهی مجهز به یک موتور ارتعاش دهنده و دو بازویی و یک شمشۀ چوبی به ابعاد دویست در هفتادوپنج میلی متر و طولی برابر با سطح مقطع راه که از آن برای تسطیح و خروج هوا از داخل بتن و ایجاد شیب عرضی مناسب استفاده می شود


کلمات دیگر: