کلمه جو
صفحه اصلی

kiln


معنی : کوره، اجاق، در کوره پختن
معانی دیگر : (به ویژه برای آجرپزی یا سفالگری و غیره) کوره، آتشخانه، آوه، پزآوه

انگلیسی به فارسی

کوره، اجاق، درکوره پختن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a furnace or oven for burning lime, hardening pottery or brick, drying lumber, or the like.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: kilns, kilning, kilned
• : تعریف: to heat in a kiln.
مشابه: fire

• oven or furnace in which various substances are baked or dried (i.e. bricks, ceramic tiles, etc.)
a kiln is an oven used to bake pottery and bricks.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] کوره

مترادف و متضاد

کوره (اسم)
furnace, chimney, stove, oven, kiln, manhole

اجاق (اسم)
hearth, stove, fireplace, oven, kiln

در کوره پختن (فعل)
kiln

جملات نمونه

1. a brick kiln
کوره ی آجرپزی،کوره پزخانه

2. to fire a brick kiln
کوره ی آجر پزی را آتش کردن

3. then they fire the bricks in a kiln
سپس آجرها را در کوره می پزند.

4. Bricks are baked in a kiln.
[ترجمه ترگمان]Bricks در کوره پخت
[ترجمه گوگل]آجر در یک کوره پخته می شود

5. They are charring wood in a kiln.
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال پختن چوب هستند
[ترجمه گوگل]آنها اجاق چوبی را در یک کوره میگذارند

6. That morning we fired our first kiln of charcoal.
[ترجمه مجتبی] آن روز صبح ما اولین کوره زغال چوبیمان را آتش کردیم
[ترجمه ترگمان]اون روز صبح اولین kiln رو اخراج کردیم
[ترجمه گوگل]صبح امروز ما اولین کوره زغال چوب را اخراج کردیم

7. The bricks are left in the kiln to bake.
[ترجمه ترگمان]این آجرها در کوره به جا گذاشته می شوند تا بپزد
[ترجمه گوگل]آجر در کوره برای پختن ترک می شود

8. Each whale ship carries its own brick kiln, above which are two big shining pots.
[ترجمه ترگمان]هر یک از کشتی های وال یک کوره آجری مخصوص خود را حمل می کند که در بالای آن دو دیگ بزرگ درخشان قرار دارد
[ترجمه گوگل]هر کشتی نهنگ دارای کوره آجر خود است، که در بالای آن دو گلدان بزرگ درخشان است

9. To get the high temperatures he used a kiln like a glass furnace.
[ترجمه ترگمان]برای رسیدن به درجه حرارت بالا از کوره در کوره مانند کوره شیشه استفاده کرد
[ترجمه گوگل]برای به دست آوردن درجه حرارت بالا او از کوره مانند یک کوره شیشه ای استفاده کرد

10. It then passes through the kiln chamber holding the pottery and is vented through an exterior chimney.
[ترجمه ترگمان]سپس از طریق محفظه در کوره عبور می کند و به وسیله دودکش خارجی تخلیه می شود
[ترجمه گوگل]سپس آن را از طریق کوره ای که حاوی سفالی است عبور می کند و از طریق یک دودکش خارجی بیرون می آید

11. The lime kiln belly rotated on giant cogs into the dark of the next chamber.
[ترجمه ترگمان]The که در کوره راه رفته بودند، cogs بزرگی در تاریکی اتاق مجاور می چرخید
[ترجمه گوگل]شکم کوره آهک روی دنده های غول پیکر به تاریکی اتاق بعدی چرخید

12. Baked in a kiln at the old corn mill, the filling was made from mutton and fowl.
[ترجمه ترگمان]در یک کوره آهنگری که پر از گوشت گوسفند و مرغ بود پخته شده بود
[ترجمه گوگل]پخته شده در یک کوره در آسیاب ذرت قدیمی، پر کردن از گوشت گوساله و مرغ بود

13. The wood is piled into the kiln, which is then lit at the bottom.
[ترجمه ترگمان]چوب ها را در کوره piled که در آن موقع در ته آن روشن است
[ترجمه گوگل]چوب درون کوره قرار می گیرد که در پایین آن قرار می گیرد

14. And now I could feel my face getting hot, like I was working around a kiln.
[ترجمه ترگمان]و حالا می توانستم صورتم را داغ کنم، انگار داشتم اطراف یک کوره کار می کردم
[ترجمه گوگل]و اکنون می توانم چهره ی خود را گرم کنم، مثل اینکه در اطراف کوره کار می کردم

a brick kiln

کوره‌ی آجرپزی، کوره‌پزخانه


پیشنهاد کاربران

kiln ( سرامیک )
واژه مصوب: کورۀ پخت
تعریف: کوره ای دمابالا برای پخت بدنه های سرامیکی یا تف جوشی |||متـ . پزاوه


کلمات دیگر: