کلمه جو
صفحه اصلی

fibre


معنی : لیف، بافت، نخ، فیبر
معانی دیگر : fiber رشته، تار، لیف الیاف

انگلیسی به فارسی

( fiber ) رشته، تار، نخ، بافت، لیف (الیاف)، فیبر


فیبر، تار، رشته، لیف، بافت، نخ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a spelling of

• thin threadlike piece, thread, filament; strand of tissue (anatomy); material which is composed of fibers; essential structure, basic character (british spelling for fiber)
a fibre is a thin thread of a natural or artificial substance, especially one used to make cloth or rope.
fibre consists of the parts of plants that your body cannot digest and absorb.
a fibre is also a thin piece of flesh like a thread which connects nerve cells in your body or which muscles are made of.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] (fiber) رشته، تار، نخ، بافت، لیف (الیاف )، فیبر
[نساجی] لیف - رشته - تار - رشته های نازک طبیعی و یا مصنوعی که از تجمع و ریسیدن آنها نخ حاصل می شود

مترادف و متضاد

لیف (اسم)
brush, fiber, filament, phloem, fibre

بافت (اسم)
texture, weave, fiber, fibre, tissue, contexture

نخ (اسم)
string, ribbon, thread, fiber, fibre, cotton

فیبر (اسم)
fiber, fibre

جملات نمونه

1. He has been advised to increase his fibre intake.
[ترجمه ترگمان]به او توصیه شده است که جذب فیبر خود را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]او توصیه شده است که میزان فیبر خود را افزایش دهد

2. The muscle fibre of this animal is diseased.
[ترجمه ترگمان]فیبر ماهیچه ای این حیوان بیمار است
[ترجمه گوگل]فیبر عضلانی این حیوان بیمار است

3. Fruit and vegetables are high in fibre content .
[ترجمه ترگمان]میوه و سبزیجات در محتوای فیبر بالا هستند
[ترجمه گوگل]میوه و سبزیجات دارای محتوای فیبر بالا هستند

4. Dried fruits are especially high in fibre.
[ترجمه ترگمان]میوه های خشک به خصوص در فیبر بالا هستند
[ترجمه گوگل]میوه خشک شده به ویژه فیبر زیاد است

5. Each fibre has a hollow core trapping still air and aiding warmth.
[ترجمه ترگمان]هر تار عنکبوتی یک هسته خالی دارد که هنوز در حال و هوای تازه است و به گرما کمک می کند
[ترجمه گوگل]هر فیبر دارای یک هسته توخالی است که هنوز هوای گرم را به همراه دارد

6. Fresh fruit and vegetables provide fibre and vitamins.
[ترجمه ترگمان]میوه و سبزیجات تازه، فیبر و ویتامین را تامین می کنند
[ترجمه گوگل]میوه و سبزیجات تازه فیبر و ویتامین ها را تامین می کنند

7. Peaches are a good source of fibre.
[ترجمه ترگمان]هلو یک منبع خوب فیبر است
[ترجمه گوگل]هلو ها منبع خوبی از فیبر هستند

8. As a whole we do not eat enough fibre in Britain.
[ترجمه ترگمان]ما به اندازه کافی فیبر کافی در بریتانیا نداریم
[ترجمه گوگل]به طور کلی فیبر کافی در بریتانیا نداریم

9. He lacked the moral fibre to be leader.
[ترجمه ترگمان]او فاقد فیبر اخلاقی برای رهبری بود
[ترجمه گوگل]او فاقد فیبر اخلاقی بود تا رهبر باشد

10. There is more fibre in wholemeal bread than in white bread.
[ترجمه ترگمان]در نان wholemeal بیش از نان سفید وجود دارد
[ترجمه گوگل]فیبر بیشتری در نان کلم و نان سفید وجود دارد

11. The use of fibre optics has served to increase the volume and speed of data transmission.
[ترجمه ترگمان]استفاده از فیبر نوری باعث افزایش حجم و سرعت انتقال داده شده است
[ترجمه گوگل]استفاده از فیبر نوری باعث افزایش حجم و سرعت انتقال داده شده است

12. In pregnancy a high fibre diet is doubly important.
[ترجمه ترگمان]در دوران بارداری یک رژیم فیبر بالا بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]در دوران بارداری یک رژیم غذایی با فیبر بالا دو برابر اهمیت دارد

13. If you ate more fibre you wouldn't get constipated.
[ترجمه ترگمان]اگه مقدار بیشتری مصرف کنی، یبوست پیدا نمی کنی
[ترجمه گوگل]اگر فیبر بیشتر بخورید، یبوست نخواهید گرفت

14. He wanted her with every fibre of his being.
[ترجمه ترگمان]با تک تک بافت های بدنش او را می خواست
[ترجمه گوگل]او می خواست او را با تمام فیبرهای خود داشته باشد

پیشنهاد کاربران

بافت ماهیچه ای


کلمات دیگر: