کلمه جو
صفحه اصلی

barometer


معنی : فشار سنج، هواسنج، میزان الهواء
معانی دیگر : هر چیزی که تغییر را نشان دهد، نمایشگر، شاخص، نمودار، فشار نگار، بارومتر، فشار سنج برای اندازه گیری فشارهوا

انگلیسی به فارسی

هواسنج، فشارسنج (برای اندازه‌گیری فشار هوا)


فشار سنج، هواسنج، میزان الهواء


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: barometric (adj.)
(1) تعریف: a meteorological instrument that measures atmospheric pressure, esp. used to predict weather changes.

(2) تعریف: anything that can be used to predict changes.

- Fluctuating currency exchange values are a barometer of the stock market.
[ترجمه ترگمان] ارزش مبادله ارز Fluctuating، معیاری برای بازار سهام محسوب می شود
[ترجمه گوگل] ارزش مبادلات ارزیابی شده یک شاخص بازار سهام است

• instrument for measuring atmospheric pressure and weather changes
a barometer is an instrument that measures air pressure and so shows when the weather is changing.
you can also use barometer to refer to something that indicates the way in which a particular situation is likely to develop.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] 1- فشار نگار، هواسنج، بارومتر 2- هر چیزى که تغییر را نشان دهد، نمایشگر، شاخص، نمودار
[عمران و معماری] بارومتر - فشار سنج
[برق و الکترونیک] جو سنج وسیله ای که فشار جو را انازه می گیرد . دو نمونه ی متداول آن عبارت اند از جو سنج فلزی و جو سنج جیوه ای .
[مهندسی گاز] هواسنج، فشارسنج
[زمین شناسی] فشار سنج، بارومتر اسبابی که برای اندازه گیری فشار جوی بکار برده می شود. ساده ترین شکل آن، فشار سنج جیوه ای است
[نساجی] فشارسنج - هواسنج
[آب و خاک] فشارسنج

مترادف و متضاد

فشار سنج (اسم)
barometer, manometer, piezometer, pressure indicator

هواسنج (اسم)
barometer

میزان الهواء (اسم)
barometer

instrument that measures atmospheric pressure


Synonyms: weather gauge, storm gauge, pressure indicator, weatherglass


جملات نمونه

1. aneroid barometer
بارومتر خشک

2. the stock market is a barometer of the economic conditions
بورس سهام معیاری برای سنجش وضع اقتصادی است.

3. The barometer has been steady for three days now.
[ترجمه ترگمان] الان سه روز دیگه barometer ثابت مونده
[ترجمه گوگل]فشار سنج برای مدت سه روز ثابت شده است

4. This survey is considered to be a reliable barometer of public opinion.
[ترجمه ترگمان]این تحقیق، یک معیار قابل اعتماد برای افکار عمومی محسوب می شود
[ترجمه گوگل]این نظرسنجی به عنوان یک شاخص سنجش قابل اعتماد از افکار عمومی محسوب می شود

5. Infant mortality is a reliable barometer of socio-economic conditions.
[ترجمه ترگمان]مرگ و میر نوزادان، شاخصی مطمئن از شرایط اجتماعی - اقتصادی است
[ترجمه گوگل]مرگ و میر نوزادان یک محرک قابل اعتماد از شرایط اجتماعی-اقتصادی است

6. The arrow on the barometer was pointing to'stormy ".
[ترجمه ترگمان]تیری که در فشارسنج نشان داده بود به سوی \"طوفانی\" اشاره داشت
[ترجمه گوگل]فلش بر روی فشار سنج به 'stormy' اشاره کرد

7. Infant mortality is a highly sensitive barometer of socio - economic conditions.
[ترجمه ترگمان]مرگ و میر نوزادان، شاخصی بسیار حساس از شرایط اجتماعی - اقتصادی است
[ترجمه گوگل]مرگ و میر نوزادان یک سنجش بسیار حساس از شرایط اجتماعی - اقتصادی است

8. He tapped the barometer and noted where the needle was pointing.
[ترجمه ترگمان]او به the زد و متوجه شد که عقربه دارد به نقطه ای اشاره می کند که عقربه دارد به آن اشاره می کند
[ترجمه گوگل]او بارومتر را بچرخانید و اشاره کرد که در آن سوزن اشاره دارد

9. The barometer marked a continuing fall in atmospheric pressure.
[ترجمه ترگمان]The افت فشار اتمسفر را نشان داد
[ترجمه گوگل]فشارسنج نشان داد که کاهش فشار اتمسفری همچنان ادامه دارد

10. The arrow on the barometer was pointing to "Stormy".
[ترجمه ترگمان]پیکان در سنج به \"Stormy\" اشاره داشت
[ترجمه گوگل]فلش بر روی فشار سنج اشاره به "طوفانی" بود

11. But if the past is any barometer, her image may shift with the issues of the moment.
[ترجمه ترگمان]اما اگر گذشته any باشد، تصویر او ممکن است با مسائل لحظه تغییر کند
[ترجمه گوگل]اما اگر گذشته هر بارومتر باشد، تصویر او ممکن است با مسائل لحظه ای تغییر کند

12. The barometer had dropped like a plumb weight.
[ترجمه ترگمان]barometer بیش از حد وزن کم کرده بود
[ترجمه گوگل]فشارسنج مانند یک وزن شیبان افتاده است

13. Royal portraiture appears to be a barometer of the state of the art.
[ترجمه ترگمان]پرتره سلطنتی به نظر می رسد که شاخصی از وضعیت هنر است
[ترجمه گوگل]پرتره های سلطنتی به نظر می رسد یک سنجش از وضعیت هنر است

14. Applications for building permits are a barometer of future construction activity.
[ترجمه ترگمان]تقاضا برای مجوزهای ساختمان، شاخصی برای فعالیت های ساخت آتی است
[ترجمه گوگل]برنامه های کاربردی برای مجوز های ساختمانی یک فشار سنج از فعالیت های ساخت و ساز در آینده است

15. The barometer was down to twenty eight.
[ترجمه ترگمان]The تا بیست و هشت سالگی پایین آمده بود
[ترجمه گوگل]فشار سنج تا بیست و هشت است

The stock market is a barometer of the economic conditions.

بورس سهام معیاری برای سنجش وضع اقتصادی است.


پیشنهاد کاربران

شاخص و معیار که حاوی نمودارهای نشان دهنده تغییرات در یک بازه زمانی است

شاخص

دستگاه سنجش

barometer ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: فشارسنج هوا
تعریف: ابزاری برای اندازه‏گیری فشار جوّ|||متـ . فشارسنج 1


کلمات دیگر: