کلمه جو
صفحه اصلی

obsolescence


معنی : کهنگی، منسوخی، متروکیت، از رواج افتادگی
معانی دیگر : متروکی

انگلیسی به فارسی

کهنگی، منسوخی، متروکی، از رواج افتادگی


ماندگاری، کهنگی، منسوخی، متروکیت، از رواج افتادگی


انگلیسی به انگلیسی

• state of being obsolete; state of being completely out of use due to the introduction of something new
obsolescence is the state of being no longer needed because something newer or more efficient has been invented.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] نابابی
[عمران و معماری] کهنگی
[ریاضیات] قدیمی شدن، کهنگی و منسوخ شدن، کهنگی و فرسودگی

مترادف و متضاد

کهنگی (اسم)
decrement, archaism, obsolescence

منسوخی (اسم)
obsolescence

متروکیت (اسم)
obsolescence

از رواج افتادگی (اسم)
obsolescence

جملات نمونه

1. The aircraft was nearing obsolescence by early 194
[ترجمه ترگمان]هواپیما در اوایل (۱۹۴)در حال نزدیک شدن بود
[ترجمه گوگل]این هواپیما تا اوایل سال 194 نزدیک به منسوخ شدن بود

2. Within earth science literature, the most important obsolescence study to date is that by Kohut.
[ترجمه ترگمان]در ادبیات علوم زمین مهم ترین مطالعه از این تاریخ به دست کوه ات است
[ترجمه گوگل]در ادبیات علمی علم، مهمترین مطالعه تاریخ انقضا این است که توسط Kohut

3. Many obsolescence measures have been derived to assist librarians in calculating shelf space allocation for journals.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از اقدامات منسوخ برای کمک به کتابداران در محاسبه تخصیص فضای shelf برای مجلات به دست آمده اند
[ترجمه گوگل]بسیاری از اقدامات ماندگاری برای کمک به کتابداران در محاسبه تخصیص فضای قفسه برای نشریات به دست آمده است

4. Obsolescence is a byarising from the use of the building.
[ترجمه ترگمان]obsolescence یک byarising از استفاده از ساختمان است
[ترجمه گوگل]سستی از استفاده از ساختمان است

5. Expect Microsoft to continue the trend of planned obsolescence as it adheres to a regular release cycle.
[ترجمه ترگمان]انتظار داشته باشید که مایکروسافت روند of برنامه ریزی شده را ادامه دهد همانطور که به یک چرخه منظم آزاد پایبند است
[ترجمه گوگل]انتظار می رود مایکروسافت روند انحراف برنامه ریزی شده را ادامه دهد، زیرا به چرخه انتشار به طور منظم پایبند است

6. Scarcity and planned obsolescence are rewarded in the short term, for it creates a 'turnover' of profit, while also making more jobs.
[ترجمه ترگمان]کمیابی و obsolescence برنامه ریزی شده در کوتاه مدت پاداش داده می شوند، چرا که یک گردش سود ایجاد می کند، در حالی که فرصت های بیشتری ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]کمبود و برنامه ریزی برای مدت کوتاهی در کوتاه مدت به دست می آید، زیرا باعث ایجاد «گردش» سود می شود، در حالی که مشاغل بیشتری نیز ایجاد می شود

7. Protect your precious email data from data format obsolescence.
[ترجمه ترگمان]از داده های ارزشمند الکترونیکی خود از فرمت داده ها محافظت کنید
[ترجمه گوگل]از اطلاعات ایمیل باارزش خود را از پایداری داده ها محافظت کنید

8. Loss from the sale, obsolescence, and loss of assets.
[ترجمه ترگمان]از فروش اموال، obsolescence و از دست دادن دارائی
[ترجمه گوگل]از دست دادن فروش، از بین رفتن و از دست دادن دارایی ها

9. There would be no "planned obsolescence, " where products are deliberately designed to wear out or break down.
[ترجمه ترگمان]در این صورت، هیچ \"منسوخ کردن\" وجود ندارد، که در آن محصولات به عمد طراحی شده اند تا فرسوده و یا شکسته شوند
[ترجمه گوگل]هیچ 'تخلیه برنامه ریزی شده' وجود نخواهد داشت، جایی که محصولات عمدا طراحی شده اند تا از بین بروند یا از بین بروند

10. For enterprises and service providers, the use of network processors ensures against premature product obsolescence.
[ترجمه ترگمان]برای شرکت ها و ارایه دهندگان خدمات، استفاده از پردازنده های شبکه برخلاف منسوخ شدن محصول زودهنگام است
[ترجمه گوگل]برای شرکت ها و ارائه دهندگان خدمات، استفاده از پردازنده های شبکه تضمین می کند در برابر پیری محصول منسوخ شده است

11. Mobile phone technology is developing so quickly that many customers are concerned about obsolescence.
[ترجمه ترگمان]فن آوری تلفن همراه به سرعت در حال توسعه است که بسیاری از مشتریان در مورد آن نگران هستند
[ترجمه گوگل]فن آوری تلفن همراه به سرعت در حال توسعه است که بسیاری از مشتریان در مورد ماندگاری نگران هستند

12. For the less scrupulous, this has become the age of the worker with built in obsolescence.
[ترجمه ترگمان]برای the کم تر، این به سن کارگران در منسوخ تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]برای کمتر دقیق، این سن از کارگر ساخته شده است در منسوخ شدن

13. It is also worth noting that an operating lease transfers the risk of obsolescence from the lessee to the lessor.
[ترجمه ترگمان]همچنین شایان ذکر است که یک اجاره عملیاتی خطر of را از lessee به the منتقل می کند
[ترجمه گوگل]همچنین لازم به ذکر است که یک اجاره عملیاتی خطر از بین بردن مال منقول را به اجاره دهنده منتقل می کند

14. Managers and executives faced with their own likely technical obsolescence are in some senses confronted with their own professional mortality.
[ترجمه ترگمان]مدیران و مدیرانی که با obsolescence فنی احتمالی خود روبرو هستند در برخی از معانی با مرگ و میر حرفه ای خود روبرو هستند
[ترجمه گوگل]مدیران و مدیران مواجه با موانع احتمالی فنی خود را در برخی از حواس خود را با مرگ و میر حرفه ای خود مواجه هستند

15. There has been a renewal of interest and research into questions of obsolescence, and storage costs.
[ترجمه ترگمان]تجدید نظر و تحقیق در مورد منسوخ بودن و هزینه های ذخیره سازی وجود دارد
[ترجمه گوگل]تجدید علاقه و تحقیق در مورد مسائل پیری و هزینه های ذخیره سازی وجود دارد

پیشنهاد کاربران

فرسودگی

زوال

از دور خارج شدن، از رده خارج شدن

اسقاط
از کار افتادگی

منسوخ شدگی


obsolescence ( noun ) = کهنگی، منسوخی، از رواج افتادگی، از رده خارج، فرسودگی

Definition = ویژگی منسوخ شدن/روند یا واقعیت تبدیل شدن به دمودگی و مدتی طولانی بلااستفاده/

examples :
1 - Mobile phone technology is developing so quickly that many customers are concerned about obsolescence.
فناوری تلفن همراه به سرعت در حال توسعه است به طوری که بسیاری از مشتریان نگران از رواج افتادگیشان هستند.
2 - Older versions had passed into obsolescence and a new version was already on the market.
نسخه های قدیمی دیگر از رده خارج شده اند و نسخه جدیدی از آن در بازار موجود است.
3 - Depreciation refers to the loss of value of an asset due to age, wear and tear, and obsolescence.
استهلاک به از دست رفتن ارزش دارایی به دلیل افزایش سن ، فرسودگی و کهنه شدن اشاره دارد.
4 - Unless it changes, the industry faces the risk of technological obsolescence.
تا زمانی که تغییر نکند ، این صنعت با خطر منسوخ شدن تکنولوژیکی روبرو می شود.

اسقاطی


کلمات دیگر: