کلمه جو
صفحه اصلی

noxious


معنی : مضر، مهلک، موذی، سمی
معانی دیگر : زیان آور، زیانبخش، گزان، گزایان، آسیب انگیز، زهرین، مسموم کننده، (اخلاقی و روحی) گمراه کننده، ضلالت انگیز، فسادانگیز، زننده، ناخوشایند، انزجار انگیز، تنفرانگیز

انگلیسی به فارسی

زیان آور، زیانبخش، مضر، گزان، آسیب انگیز، زهرین، سمی، مسموم کننده


(اخلاقی و روحی) گمراه کننده، ضلالت انگیز، فسادانگیز


زننده، ناخوشایند، انزجار انگیز، تنفرانگیز


مضر، سمی، مهلک، موذی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: noxiously (adv.)
(1) تعریف: harmful, dangerous, or destructive, esp. to health.
مترادف: deleterious, harmful, lethal, noisome, pernicious, poisonous, toxic, unwholesome, virulent
متضاد: harmless, innocuous, wholesome
مشابه: bad, baneful, deadly, destructive, detrimental, evil, hurtful, injurious, insalubrious, malignant, mephitic, pestilential, poison, unhealthy

- Noxious chemicals spewed from the smokestack for years.
[ترجمه ترگمان] مواد شیمیایی Noxious سال ها از smokestack خارج شدند
[ترجمه گوگل] مواد شیمیایی مضر برای سالها از دودکش است

(2) تعریف: harmful to the mind or moral character; corrupting.
مترادف: corrupting, pestiferous, unhealthy, unwholesome
متضاد: wholesome
مشابه: bad, evil, harmful, malignant, pestilent, poison, ruinous

- She feared that this strange, rough boy would have a noxious influence on her son.
[ترجمه ترگمان] می ترسید که این پسر عجیب و خشن بر پسرش نفوذ کند
[ترجمه گوگل] او از این نگران بود که این پسر عجیب و غریب، نفوذ قابل مؤثری بر پسرش داشته باشد

• physically harmful, poisonous; injurious to moral well-being, unwholesome; disgusting (usually of a smell)
a noxious gas or substance is harmful or poisonous; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] نخ تزئینی - نخ زینتی

مترادف و متضاد

مضر (صفت)
bad, adverse, obnoxious, evil, harmful, detrimental, noxious, damaging, pernicious, inimical, malefic, tortious, baneful, hurtful, pestiferous, nocuous, injurious, derogatory, noisome, unwholesome, inadvisable, impairing, insanitary, nocent

مهلک (صفت)
noxious, disastrous, fatal, deadly, mortal, pernicious, baneful, lethal, feral, deathly, pestilent

موذی (صفت)
mischievous, shrewd, cunning, harmful, noxious, sly, malefic, baneful, insidious, hurtful, snaky

سمی (صفت)
noxious, toxicant, venomous, toxic, poisonous, pestilent

deadly, injurious


Synonyms: baneful, corrupting, dangerous, deleterious, destructive, detrimental, fetid, foul, harmful, hurtful, insalubrious, insalutary, noisome, pernicious, pestiferous, pestilent, pestilential, poisonous, putrid, sickly, spoiled, stinking, toxic, unhealthful, unhealthy, unwholesome, venomous, virulent


Antonyms: curing, good, healthy, helpful, hygienic, pure, sterile, wholesome


جملات نمونه

1. noxious gases
گازهای سمی

2. a noxious book
کتاب گمراه کننده

3. the noxious wastes that kill the fish
فضولات سمی که ماهی ها را می کشد.

4. this noxious political scandal
این رسوایی سیاسی منزجر کننده

5. this machine filters out the noxious fumes
این دستگاه گازهای زیان بخش را پالایش می کند.

6. We must trace the source of these noxious gases.
[ترجمه ترگمان]ما باید منشا این گازهای سمی رو پیدا کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید منبع این گازهای مضر را ردیابی کنیم

7. Noxious gases had built up in the sewer.
[ترجمه ترگمان]گازهای Noxious در آگو ساخته بودند
[ترجمه گوگل]گازهای مضر در فاضلاب ساخته شده است

8. Many household products give off noxious fumes.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از محصولات خانگی گازهای سمی را رها می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از محصولات خانوار از گازهای مضر خارج می شوند

9. We must trace the source of these noxious.
[ترجمه ترگمان]ما باید منشا این حشرات موذی را پیدا کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید منبع این آلودگی را ردیابی کنیم

10. The atmosphere consisted of nothing but the noxious fumes of burnt bodies: the recyclers couldn't cope.
[ترجمه ترگمان]فضای اتاق جز بوی زننده اجساد سوخته و سوخته از هیچ چیز دیگری نبود
[ترجمه گوگل]فضای تشکیل دهنده چیزی جز گازهای مضر بدنهای سوزانده نشد: بازدارندگان نمی توانستند برآورده شوند

11. It is a noxious and insidious notion that insults the intellectual abilities of black students.
[ترجمه ترگمان]این یک تصور خطرناک و موذیانه است که به توانایی های عقلانی دانش آموزان سیاه پوست توهین می کند
[ترجمه گوگل]این یک مفهوم خطرناک و مخرب است که توانایی های فکری دانش آموزان سیاه پوست را توهین می کند

12. The dumps were generating explosive gases and leaching noxious chemicals that polluted underground water sources.
[ترجمه ترگمان]این انبارها حاوی گازهای انفجاری و مواد شیمیایی سمی هستند که منابع آب زیرزمینی آلوده را آلوده می کنند
[ترجمه گوگل]تخلیه ها باعث تولید گازهای انفجاری و شستشوی مواد شیمیایی خطرناکی شده که منابع آبی زیرزمینی را آلوده می کنند

13. The stench of damp that enveloped her was noxious; she tried to take short breaths.
[ترجمه ترگمان]بوی گند رطوبت که او را در خود پیچیده بود، سعی کرد نفس کوتاهی بکشد
[ترجمه گوگل]جوراب مرطوب که او را پوشانده بود، مضر بود؛ او سعی کرد نفسهای کوتاهی بگذارد

14. Models of mucosal damage in which a noxious agent such as ethanol is employed are simply not relevant to chronic duodenal ulcer.
[ترجمه ترگمان]مدل هایی از آسیب mucosal که در آن یک عامل سمی مانند اتانول مورد استفاده قرار می گیرد، به سادگی مربوط به زخم مزمن duodenal نیست
[ترجمه گوگل]مدل های آسیب مخاطی که در آن یک عامل مضر از قبیل اتانول استفاده می شود به سادگی به زخم مزمن دوازدهه مربوط نمی شود

15. The discharge of hold-washings and other residues by vessels carrying noxious or corrosive goods must be conducted in compliance with the state provisions for vessel sewage discharge and shall be truthfully recorded in the logbook.
[ترجمه ترگمان]تخلیه of و دیگر باقی مانده توسط کشتی هایی که حاوی مواد مضر یا خورنده هستند، باید مطابق با مفاد دولت برای تخلیه فاضلاب دفع شوند و به طور حتم در the ثبت شوند
[ترجمه گوگل]تخلیه شستشو و سایر مخازن توسط کشتی های حمل کالاهای مضر یا خورنده باید مطابق با مقررات دولتی برای تخلیه فاضلاب کشتی انجام شود و باید به درستی در کتابنامه ثبت شود

16. He knew he had acquired an object which emitted other noxious gases - Pitfall Number One - but that wasn't all.
[ترجمه ترگمان]او می دانست که منظور خاصی از گازهای سمی دیگری پیدا کرده است - pitfall شماره یک - اما این همه اش نبود
[ترجمه گوگل]او می دانست که او یک شی که گازهای قابل هضم را صادر می کند - Pitfall Number One - اما این همه نیست

noxious gases

گازهای سمی


the noxious wastes that kill the fish.

فضولات سمی که ماهی‌ها را می‌کشد.


a noxious book

کتاب گمراه‌کننده


this noxious political scandal

این رسوایی سیاسی منزجرکننده


پیشنهاد کاربران

harmful
poisonous
or very unpleasant

nasty
disgusting
revolting
sickening
nauseating
awful


کلمات دیگر: