عقب افتاده است، تاخیر، عقب ماندگی، کندی، پس افت، لنگی، واماندگی، محکوم، عقب ماندن، لنگیدن، تاخیر کردن، عقب افتادن
lags
انگلیسی به فارسی
دیکشنری تخصصی
[نساجی] تخته های سوراخدار زنجیر بافت دابی که تخته های چوبی در سوراخ های آن فرو برده می شود
جملات نمونه
1. she lags behind at school
او در درس (یا در مدرسه) عقب است.
2. the country's economy lags behind those of its neighbors
اقتصاد کشور از اقتصاد همسایگانش عقب است.
کلمات دیگر: