کلمه جو
صفحه اصلی

nub


معنی : قلنبه، تکه، بر امدگی
معانی دیگر : قلمبه شدگی، برآمدگی، کلوخه، تکه ی کوچک، خرده، ریزه

انگلیسی به فارسی

برآمدگی، قلنبه، تکه


ناب، تکه، قلنبه، بر امدگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a knob or knoblike protuberance.
مترادف: boss, knob, node, nodule, protuberance
مشابه: bulge, bump, growth, knot, knurl, lump, nubbin, protrusion, swelling

(2) تعریف: a small piece or lump.
مترادف: bit, fragment, lump, nugget, piece
مشابه: chunk, clod, clump, hunk, morsel, stub, stump, wad

- a nub of chalk
[ترجمه ترگمان] یک تکه گچ
[ترجمه گوگل] یک قدم از گچ

(3) تعریف: the main point, gist, or essence of something.
مترادف: core, crux, essence, gist, heart, meat, pith, substance, sum
مشابه: drift, fabric, issue, point, soul

- He couldn't quite get the nub of the joke even after it was explained to him.
[ترجمه ترگمان] حتی بعد از این که موضوع برایش توضیح داده شد نمی توانست خودش را از این شوخی خلاص کند
[ترجمه گوگل] او حتی بعد از آنکه به او توضیح داده شد، نمی توانست خلط شوخی کند

• small lump; core of the matter; essence
the nub of a situation, problem, or argument is the central and most basic part of it.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] گلوله الیاف - نپ - دانه - گره - برآمدگی

مترادف و متضاد

قلنبه (اسم)
lump, block, bloc, nub, pone, hunch, nob

تکه (اسم)
slice, lump, bit, whit, tailing, portion, gob, lot, fragment, item, patch, piece, dab, chunk, morsel, shred, nub, slab, cantle, scrap, doit, dribblet, loaf, ort, smidgen, nubble, pane

بر امدگی (اسم)
eminence, nook, projection, excrescence, mound, bulge, protuberance, protuberancy, granulation, bump, overhang, knob, knop, nub, stigma, promontory, ledge, burr, tumor, convexity, ganglion, node, nodule, knurl, eminency, turgescence, excrescency, ridge, gibbosity, outgrowth, knur, verruca, whaleback

core, gist


Synonyms: basic, bottom line, crux, essence, heart, kernel, meat, meat and potatoes, nitty-gritty, nubbin, nucleus, pith, point, short, substance, upshot


Antonyms: exterior, outside


bump, knot


Synonyms: bulge, knob, lump, node, protuberance, swelling


جملات نمونه

1. That, I think, is the nub of the problem.
[ترجمه ترگمان]فکر کنم دیگه چیزی نمونده
[ترجمه گوگل]این، من فکر می کنم، نقطه شروع مشکل است

2. The nub of the matter is that business is declining.
[ترجمه ترگمان]مساله اصلی این است که تجارت رو به کاهش است
[ترجمه گوگل]نکته مهم این است که کسب و کار کاهش می یابد

3. The real nub of the matter is money.
[ترجمه ترگمان]مساله اصلی این مساله پول است
[ترجمه گوگل]قطب واقعی ماده پول است

4. The nub of the problem is our poor export performance.
[ترجمه ترگمان]مشکل این مشکل، عملکرد ضعیف صادرات ما است
[ترجمه گوگل]ناب از مشکل عملکرد ضعیف صادرات ما است

5. Here we reach the nub of the argument.
[ترجمه ترگمان]در اینجا به the بحث می رسیم
[ترجمه گوگل]در اینجا ما به نقطه ای از این بحث می رسیم

6. What do you think is the nub of the problem?
[ترجمه ترگمان]نظر شما درباره حل این مشکل چیست؟
[ترجمه گوگل]شما فکر میکنید که مشکل این مشکل است؟

7. She's too selfish to help. That's the nub.
[ترجمه ترگمان]اون خیلی خودخواه است که بتونه کمک کنه هیچی ازش نمونده
[ترجمه گوگل]او بسیار خودخواه است تا کمک کند این نوک است

8. Here we come to the nub of it.
[ترجمه ترگمان] اینجاست که ازش خبری نیست
[ترجمه گوگل]در اینجا آمده ایم که از آن غافل شویم

9. The baby clutched a nub of carrot.
[ترجمه ترگمان]بچه یک تکه هویج دستش بود
[ترجمه گوگل]کودک با یک هویج هویج روبرو می شود

10. This is the nub of the matter.
[ترجمه ترگمان]هیچی ازش نمونده
[ترجمه گوگل]این حواس پرت از این موضوع است

11. If the nub of the nation lies in collective sentiment the obvious question is how does this collective consciousness arise?
[ترجمه ترگمان]اگر the ملت در احساسات جمعی نهفته باشد، سوال واضح این است که این آگاهی جمعی چگونه بوجود می آید؟
[ترجمه گوگل]اگر قطب کشور در احساسات جمعی قرار گیرد، سوال واضح این است که چگونه این آگاهی جمعی بوجود می آید؟

12. The nub thereof is, of course, that you must first get to know your heron.
[ترجمه ترگمان]البته The از این قرار است که شما باید اولین بار با ماهیخوار آشنا بشوید
[ترجمه گوگل]مطمئنا این قطعه آن است که اول باید ابتدا قارچ خود را بدانید

13. Interpersonal skills form the nub of the trainers' course.
[ترجمه ترگمان]مهارت های بین فردی the مربیان را تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]مهارت های بین فردی از دوران مربیان شکل می گیرد

14. And that's the nub of it.
[ترجمه ترگمان]هیچی ازش نمونده
[ترجمه گوگل]و این قطب از آن است

پیشنهاد کاربران

اصل مطلب، لب کلام
همچنین : crux, gist, heart , core


کلمات دیگر: