کلمه جو
صفحه اصلی

loom


معنی : نساجی، دستگاه بافندگی، کارگاه بافندگی، جلوهگری از دور، جولایی، بزرگ جلوه کردن، ازدور نمودار شدن، پدیدارازخلال ابرها، از خلال ابر یا مه پدیدار شدن
معانی دیگر : (معمولا با: the) هنر بافندگی، بافتن (با دستگاه بافندگی)، دستگاه بافندگی (پارچه و فرش و غیره)، ماشین پارچه بافی، نمایانی، پدیداری، (به ویژه در مورد چیزهای بزرگ یا تهدید کننده یا شگون آمیز) نمایان شدن (از میان ابر و مه یا از فاصله ی زیاد)، نمودار شدن، (مجازی) شکل گرفتن، (به طور ترس آور) تکوین یافتن، (انگلیس - محلی) رجوع شود به: loon1، متلاطم شدن دریا، رفعت، بلندی

انگلیسی به فارسی

کارگاه بافندگی، دستگاه بافندگی، نساجی، جولایی، متلاطم شدن(دریا)، ازخلال ابریا مه پدیدار شدن، ازدور نمودار شدن، بزرگ جلوه کردن، رفعت، بلندی، جلوه گری از دور، پدیدار از خلال ابرها


پارچه، نساجی، دستگاه بافندگی، کارگاه بافندگی، جلوهگری از دور، جولایی، بزرگ جلوه کردن، ازدور نمودار شدن، پدیدارازخلال ابرها، از خلال ابر یا مه پدیدار شدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a device or machine for weaving fabric.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: looms, looming, loomed
• : تعریف: to weave (fabric) on a loom.
مترادف: weave
مشابه: knit
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: looms, looming, loomed
(1) تعریف: to appear or come into view, often as a very large, dim, or distorted shape.
مترادف: emerge, hulk
مشابه: appear, ascend, materialize, rise, soar, take shape, tower

- The ship loomed in the mist.
[ترجمه ترگمان] کشتی از میان مه پدیدار شد
[ترجمه گوگل] این کشتی در حجاب ظاهر شد

(2) تعریف: to appear to the mind as something particularly difficult or threatening.
مترادف: bulk
مشابه: appear, impend, menace, threaten, tower

- The piano recital loomed in his thoughts, and his anxiety grew each day.
[ترجمه امیرمهدی صفدری] رزیتال پیانو بار دیگر در خاطرش پدیدار شد، و اضطرابش روز به روز بیشتر می شد.
[ترجمه ترگمان] داستان پیانو در افکارش نمودار بود و اضطراب او هر روز افزایش می یافت
[ترجمه گوگل] مکالمه پیانو در افکار خود ظاهر شد، و اضطراب او هر روز افزایش یافت

(3) تعریف: to take shape as an approaching event; impend.
مترادف: impend
مشابه: approach, brew, near

- The debate looms ahead.
[ترجمه ترگمان] بحث رو به رو است
[ترجمه گوگل] بحث پیش می آید
اسم ( noun )
• : تعریف: a dim or distorted appearance, as of something seen at a distance or through mist or darkness.
مشابه: appearance

• apparatus on which fabrics are woven, weaving machine
appear as a large and indistinct form; appear as larger than life; impend, be about to occur; weave fabric on a loom
if something looms in a particular place or in a particular way, it appears as a tall, unclear, and often frightening shape.
if a difficult event or situation looms, it will soon happen.
if a problem or event looms large, it is likely to be very important or significant, and you feel anxious about it because you cannot avoid it.
a loom is a machine that is used for weaving thread into cloth.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] ماشین بافندگی - کارگاه بافندگی

مترادف و متضاد

نساجی (اسم)
loom

دستگاه بافندگی (اسم)
loom

کارگاه بافندگی (اسم)
loom

جلوهگری از دور (اسم)
loom

جولایی (اسم)
loom

بزرگ جلوه کردن (فعل)
loom

ازدور نمودار شدن (فعل)
loom

پدیدارازخلال ابرها (فعل)
loom

از خلال ابر یا مه پدیدار شدن (فعل)
loom

appear, often imposingly


Synonyms: approach, await, be at hand, become visible, be coming, be forthcoming, be imminent, be in the cards, be in the wind, be near, break through, brew, bulk, come forth, come into view, come on, come on the scene, dawn, dominate, emanate, emerge, figure, gather, hang over, hover, impend, impress, issue, lower, make up, menace, mount, near, overhang, overshadow, overtop, portend, rear, rise, seem huge, seem large, show, soar, stand out, take shape, threaten, top, tower


جملات نمونه

1. loom large
(بزرگتر یا وحشتناک تر از آنچه که هست) به نظر آمدن،با هیبت ظاهر شدن

2. for men there was farming; for women, the loom
کار مردها کشاورزی بود و کار زنان بافندگی.

3. The old woman was weaving on her loom.
[ترجمه ترگمان]پیرزن سرگرم بافتن بود
[ترجمه گوگل]زن پیر بود که روی دامنش میچرخید

4. The issue of pay will loom large at this Easter's teacher conference.
[ترجمه ترگمان]موضوع پرداخت ها در این کنفرانس معلم عید پاک بزرگ خواهد شد
[ترجمه گوگل]مسئله پرداخت در این کنفرانس معلم عید پاک بزرگ خواهد شد

5. The shadow of a greater economic crisis loom large in most of the developed countries in the world.
[ترجمه ترگمان]سایه یک بحران اقتصادی بزرگ تر در بیشتر کشورهای توسعه یافته در جهان گسترده شده است
[ترجمه گوگل]سایه یک بحران اقتصادی بزرگتر در بسیاری از کشورهای توسعه یافته جهان وجود دارد

6. Food shortages loom in some parts of Africa.
[ترجمه ترگمان]کمبود مواد غذایی در برخی مناطق آفریقا در حال گسترش است
[ترجمه گوگل]کمبود غذا در بعضی مناطق آفریقا بوجود می آید

7. Two other potential problems loom large.
[ترجمه ترگمان]دو مشکل بالقوه دیگر بزرگ هستند
[ترجمه گوگل]دو مشکل دیگر بالقوه بزرگ هستند

8. Why do faces loom up in this way?
[ترجمه ترگمان]چرا این شکلی در حال شکل گیری است؟
[ترجمه گوگل]چرا چهره ها به این شکل چسبیده اند؟

9. Philomela accordingly turned to her loom.
[ترجمه ترگمان]فیلومل به طرف کارگاه بافندگی خود برگشت
[ترجمه گوگل]فیلوملا به این ترتیب به دامپینگش تبدیل شد

10. The point is simply to flag problems that loom ahead.
[ترجمه ترگمان]این نقطه به سادگی برای نشان دادن مشکلاتی است که جلو می آیند
[ترجمه گوگل]نکته این است که به سادگی پرچم مشکلی که پیش می آید

11. Giant electrical transmission towers loom over some of the bare lots.
[ترجمه ترگمان]برج های انتقال برق غول پیکر بر روی برخی از زمین های خالی ظاهر شده اند
[ترجمه گوگل]برج های انتقال الکتریکی غول پیکر بر روی برخی از قطعات لخت ظاهر می شوند

12. Ever. 22 October Tall buildings loom before me.
[ترجمه ترگمان] هیچوقت ساختمان های ۲۲ اکتبر پیش از من در حال شکل گیری است
[ترجمه گوگل]همیشه 22 اکتبر ساختمان های بلند ساختمان های قبل از من

13. The report appears content that such rhetorical gaps loom between the concrete evidence it amasses and the maxims it imparts.
[ترجمه ترگمان]این گزارش به نظر می رسد که چنین فاصله ای بین شواهد عینی و اصولی که آن بیان می کند، ظاهر می گردد
[ترجمه گوگل]این گزارش ظاهرا محتمل است که چنین شکافهای لفظی بین شواهد بنیادینی که در اختیار آنها قرار گرفته است، و معیارهایی که آن را در اختیار دارد، ظاهر می شود

14. Congressional elections loom next year; after that, maneuvering will start for the next presidential election.
[ترجمه ترگمان]انتخابات کنگره سال آینده آغاز خواهد شد؛ پس از آن، مانور برای انتخابات بعدی ریاست جمهوری آغاز خواهد شد
[ترجمه گوگل]انتخابات کنگره سال آینده؛ پس از آن، مانور برای انتخابات بعدی ریاست جمهوری آغاز خواهد شد

15. They added extensions, steam power and large loom sheds.
[ترجمه ترگمان]آن ها extensions اضافی، قدرت بخار و انبارهای بزرگ را اضافه کردند
[ترجمه گوگل]آنها افزودنی ها، قدرت بخار و انبارهای بزرگ فولادی را اضافه کردند

For men there was farming; for women, the loom.

کار مردها کشاورزی بود و کار زنان بافندگی.


They loomed night and day.

شب‌وروز بافندگی می‌کردند.


High mountains were looming ahead through the clouds.

کوه‌های بلند از میان ابرها نمایان می‌شدند.


The hull of the ship loomed up suddenly.

ناگهان بدنه‌ی کشتی نمودار شد.


A horned giant loomed before me.

غول شاخ‌داری جلوم ظاهر شد.


The hardships that loomed ahead.

مشقت‌هایی که در شرف تکوین بود.


Fear of failure loomed large in his mind.

ترس از ناکامی در مخیله‌اش قوت می‌گرفت.


اصطلاحات

loom large

(بزرگ‌تر یا وحشتناک‌تر از آنچه که هست) به‌نظر آمدن، با هیبت ظاهر شدن


پیشنهاد کاربران

ظاهر شدن بطور ترسناک و تحدید کننده - محتمل بودن وقوع یک مشکل یا سختی به زودی .

نزدیک شدن/بودن، در شرف وقوع بودن ( اتفاق ناخوشایند )

نمایان شدن، با هیبت جلوه کردن، به طور ترسناک پدیدار گشتن

Loom:
A machine used for making cloth
( N )

ماشین بافندگی �ماکودار�

✔️ازدور نمودار شدن، پدیدارازخلال ابرها، از خلال ابر یا مه پدیدار شدن
✔️ ( در مورد چیزهای بزرگ یا تهدید کننده یا شگون آمیز ) نمایان شدن ( از میان ابر و مه یا از فاصله ی زیاد ) ، ( مجازی ) شکل گرفتن
Afghan troops face as deadline to withdraw U. S. troops looms
PBS. org@

With Iran taking significant steps away from the nuclear deal — including Friday's claim of 60% uranium enrichment — the looming shift in the presidency could put a return to the agreement completely out of reach
CBS. com@

China’s Evergrande crisis: clock ticking as crucial debt default deadline 💥looms
. . .
A default by the property giant could have far - reaching consequences for China and global economy
TheGuardian. com@

پراکنده شدن ( بو )

یهویی جلوی چشم سبز شدن

اوج گرفتن


کلمات دیگر: