کلمه جو
صفحه اصلی

overpass


معنی : پل هوایی، گذشتن از، تجاوز کردن از
معانی دیگر : پل پیاده ها، پل رو گذر، راهرو روگذر (در برابر: راهرو زیرگذر underpass)، فزونی یافتن، افزون شدن (بر)، متجاوز بودن (بر)، بیش از حد شدن، به غایت رسیدن، تجاوز کردن، (از حریم چیزی) فراتر رفتن، تخطی کردن، (نادر) عبور کردن، (از میان یا روی چیزی) گذشتن

انگلیسی به فارسی

گذشتن از، تجاوز کردن از، پل هوایی


عبور از، پل هوایی، گذشتن از، تجاوز کردن از


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the place where a road, railroad, or viaduct crosses over another by means of abridge.

• bridge; overhead crossing, overhead pass
an overpass is the same as a flyover; used in american english.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] روگذر - پل - پل هوایی - گذرگاه زبرین - گذرگاه فوقانی

مترادف و متضاد

پل هوایی (اسم)
skyway, overpass, flying bridge

گذشتن از (فعل)
forbear, traverse, overpass

تجاوز کردن از (فعل)
infringe, transgress, exceed, overpass

جملات نمونه

1. the overpass has freed the road of congestion
پل عابر باعث جلوگیری از راه بندان شده است.

2. a railway overpass
پل هوایی راه آهن

3. there are certain limits which one should never overpass
محدودیت های خاصی وجود دارد که انسان هرگز نباید از آن پا فرا بگذارد.

4. I walked through an overpass over the road.
[ترجمه ترگمان]از پل هوایی روی جاده گذشتم
[ترجمه گوگل]من از طریق مسیر عبور از جاده رفتم

5. They built an overpass that overbuilt another one.
[ترجمه ترگمان]اونا یه پل هوایی درست کردن که یکی دیگه رو از هم جدا کنه
[ترجمه گوگل]آنها یک گذرگاه را ساختند که یکی دیگر از آنها را برافروخت

6. The city built a pedestrian overpass over the highway.
[ترجمه ترگمان]از روی جاده پل عابر پیاده را پیاده کرد
[ترجمه گوگل]این شهر یک بزرگراه عابر پیاده را راه اندازی کرد

7. A train was going by on the overpass.
[ترجمه ترگمان]قطار داره میره روی پل هوایی
[ترجمه گوگل]یک قطار بر روی گذرگاه رفت

8. This overpass might give way during an earthquake.
[ترجمه ترگمان]این پل ممکن است در طول یک زلزله رخ دهد
[ترجمه گوگل]این گذرگاه ممکن است در طی یک زلزله رخ دهد

9. There is an overpass of 100 lbs.
[ترجمه ترگمان]از حدود ۱۰۰ پوند تجاوز می کند
[ترجمه گوگل]بیش از 100 پوند هزینه دارد

10. I crossed over the pedestrian overpass.
[ترجمه ترگمان]از روی پل عابر پیاده عبور کردم
[ترجمه گوگل]من از طریق گذر عابر پیاده عبور کردم

11. BaodingTianjin interchange overpass bridge is a skew, curved bridge on slope. Its design is new and special, particularly in structure dealing with transition zone of superelevation and cross section.
[ترجمه ترگمان]پل ارتباطی پل ارتباطی پل skew، پل خمیده روی شیب است طراحی آن جدید و خاص است، به خصوص در ساختار تعامل با منطقه گذار of و مقطع عرضی
[ترجمه گوگل]معادله ی BaodingTianjin bridge overpass پل های منحنی، شیب دار است طراحی آن جدید و خاص است، به ویژه در ساختار مربوط به منطقه انتقال سوپریلینگ و مقطع

12. The letters on this overpass in Detroit used to spell out Motor City, when the factory was in operation producing cars. Today it sits abandoned.
[ترجمه ترگمان]حروف روی این پل در دیترویت، زمانی که کارخانه در حال تولید خودرو بود، برای پیاده کردن شهر حرکتی به کار می رفت امروز آن جا رها شده است
[ترجمه گوگل]نامه هایی در این مسیر عبور در دیترویت برای تعریف موتور شهر، زمانی که کارخانه در حال تولید اتومبیل بود، استفاده می کرد امروز نشسته رها شده

13. The center section is from the overpass starting at 7:35 UTC (11:35 local time, 10:35 in Moscow), and the westernmost section was taken at 9:10 UTC (12:10 p. m. local time in Moscow).
[ترجمه ترگمان]بخش مرکزی از پل شروع در ساعت ۷: ۳۵ به وقت گرینویچ (۱۱: ۳۵ وقت محلی، ۱۰: ۳۵ در مسکو)و بخش غربی در ساعت ۹: ۱۰: ۱۰: ۰۰ به وقت گرینویچ گرفته شد متر زمان محلی در مسکو)
[ترجمه گوگل]بخش مرکزی از مسیر عبور از ساعت 7:35 UTC (11 ساعت 35 زمان محلی، 35 دقیقه در مسکو) و قسمت غربی در ساعت 9 و 10 UTC (12 ساعت 10 ساعت محلی در مسکو) گرفته شده است

14. They deflated the tires slightly to allow the truck to drive under the overpass.
[ترجمه ترگمان]آن ها تایرها را کمی خالی کردند و اجازه دادند کامیون زیر پل هوایی رانندگی کند
[ترجمه گوگل]آنها لاستیک کمی را کاهش داده اند تا کامیون بتواند در زیر گذر رانندگی کند

a railway overpass

پل هوایی راه آهن


Love of money overpassed his interest in poetry.

عشق او به پول بیش از علاقه‌ی او به شعر بود.


There are certain limits which one should never overpass.

محدودیت‌های خاصی وجود دارد که انسان هرگز نباید از آن پا فرابگذارد.


پیشنهاد کاربران

Overpass#underpass
روگذر


کلمات دیگر: