کلمه جو
صفحه اصلی

percussion


معنی : ضربت، دق، اسباب های ضربی مثل طبل و دنبک
معانی دیگر : برخورد دوچیز (مثلا چکش به میخ)، تصادم، کوست، کوبش، هم کوبگی، واکوفت، ضربه، دنگ، تکانه، (موسیقی) ساز کوبه ای، ساز ضربی، وابسته به سازهای کوبه ای، (پزشکی - در معاینه) با انگشت ضربه ی ملایم زدن (به سینه یا پشت)، تق

انگلیسی به فارسی

ضربت، دق، (موسیقی) اسباب های ضربی مثل طبل ودنبک


کوبه ای، دق، ضربت، اسباب های ضربی مثل طبل و دنبک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: percussional (adj.)
(1) تعریف: the forceful striking of one usu. hard object against another, esp. when sound is produced on impact.

(2) تعریف: the tapping of different areas of the body to aid in medical diagnosis or therapy.

(3) تعریف: collectively, musical instruments, such as drums or cymbals, that produce sound when struck; percussion instruments.

(4) تعریف: an act or instance, or the technique, of detonating a firearm by striking an explosive cap.

• beating, striking; agitation; rapping, knocking
percussion instruments are musical instruments that you hit, such as drums and cymbals.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] ضربه - کوبش - برخورد
[زمین شناسی] کوبش، ضربت
[آب و خاک] ضربه ای، ضربه زنی

مترادف و متضاد

ضربت (اسم)
smash, chop, skelp, impact, strike, stroke, hit, bat, smack, bop, beat, slap, whack, butt, blow, impulse, bump, knock, fib, biff, thump, bob, cuff, buffet, buff, dint, hack, pound, impulsion, lead-off, thwack, percussion, plunk, swat, whang

دق (اسم)
percussion

اسباب های ضربی مثل طبل و دنبک (اسم)
percussion

جملات نمونه

1. a percussion quartet
یک کوارتت کوبه ای

2. a drum is a percussion instrument
طبل یک ساز کوبه ای است.

3. they use flint and steel in making fire by percussion
آنان برای ایجاد آتش از کوبیدن سنگ چخماق به پولاد استفاده می کنند.

4. The track features Joey Langton on percussion .
[ترجمه ترگمان]ویژگی های شیار \"جوی Langton\" در پرکاشن
[ترجمه گوگل]جوی لانگتون بر روی آهنگ های ضبط شده است

5. African percussion and Native American flute round out the show.
[ترجمه ترگمان]پرکاشن آفریقایی و فلوت بومی آمریکایی به دور نمایش
[ترجمه گوگل]نمایش انفجار آفریقایی و فلود بومی آمریکایی

6. Drums, tambourines and cymbals are all percussion instruments.
[ترجمه ترگمان]درام، طبل و سنج همه آلات پرکاشن هستند
[ترجمه گوگل]طبل ها، طبل ها و سنج ها همه دستگاه های سازنده است

7. Tonight we have Paul Duke on percussion .
[ترجمه ترگمان]امشب پل دوک را در پرکاشن هست
[ترجمه گوگل]امشب ما پل دوک را روی کوسه می گذاریم

8. His first distinctive works were for percussion instruments or pianos prepared with nuts and bolts inserted between the strings.
[ترجمه ترگمان]اولین آثار متمایز او برای آلات پرکاشن و pianos آماده شده با پیچ و مهره هایی که میان سیم ها قرار داده شده بود قرار داشت
[ترجمه گوگل]اولین آثار متمایز او برای سازهای کوبه ای و پیانو بود که با آجیل و پیچ و مهره ای که بین رشته ها قرار گرفته بود تهیه شده بود

9. Inevitably, composers have been quick to exploit percussion possibilities, and if anything we have suffered a period of over-use.
[ترجمه ترگمان]آهنگسازان به طور اجتناب ناپذیری اقدام به بهره برداری از احتمالات پرکاشن می کنند و اگر هر چیزی که ما متحمل یک دوره از مصرف بیش از حد شده است
[ترجمه گوگل]اجتناب ناپذیر است، آهنگسازان سریع به بهره برداری از فرصت های کوبیده شده اند، و اگر هر چیزی که ما مدت زمان استفاده بیش از حد رنج می برند

10. Making music: A percussion and music workshop for children takes place at Liverpool's Philharmonic Hall tomorrow at 15am.
[ترجمه ترگمان]ساخت موسیقی: یک سالن کنسرت و موسیقی برای کودکان در سالن فیلارمونیک لیورپول در ساعت ۱۵ صبح برگزار می شود
[ترجمه گوگل]ساخت موسیقی یک کارگاه موسیقی پرفروش و موزیکال برای کودکان فردا در ساعت 15 صبح در تالار فیلارمونیک لیورپول برگزار می شود

11. Instead the class used percussion music to convey the clash between the two armies.
[ترجمه ترگمان]در عوض کلاس از موسیقی پرکاشن برای انتقال درگیری بین دو ارتش استفاده کرد
[ترجمه گوگل]در عوض کلاس از موسیقی کوپه استفاده کرد تا ارتباط بین دو ارتش را به دست آورد

12. So we must warn that percussion can easily be overworked and become tiresome.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما باید به آن هشدار بدهیم که پرکاشن می تواند به راحتی بیش از حد کار کند و خسته کننده شود
[ترجمه گوگل]بنابراین ما باید هشدار می دهیم که کوپه ها به راحتی می توانند از کار افتاده و خسته کننده شوند

13. Percussion Like brass instruments, percussion is best used sparingly and occasionally.
[ترجمه ترگمان]درام مانند ابزارهای برنجی، پرکاشن بهتر و گاهی اوقات استفاده می شود
[ترجمه گوگل]کوسه ها مانند آلات برنجی، کوکاکولا بهترین و کم اهمیت است

14. That was when they began to throw percussion grenades into the crowd.
[ترجمه ترگمان]این زمانی بود که آن ها شروع به پرتاب نارنجک های پرکاشن در میان جمعیت کردند
[ترجمه گوگل]این زمانی بود که آنها شروع به پرتاب نارنجک های پرکسیون به جمعیت کردند

They use flint and steel in making fire by percussion.

آنان برای ایجاد آتش از کوبیدن سنگ چخماق به پولاد استفاده می‌کنند.


A drum is a percussion instrument.

طبل یک ساز کوبه‌ای است.


a percussion quartet

یک کوارتت کوبه‌ای


پیشنهاد کاربران

[پزشکی] :دَق

سازهای ضربی ( مثل پیانو و درام )

percussion ::: ضربه


repercussion ::: تاثیر ( واکنش حاصل از ضربه )

percussion ( فیزیک )
واژه مصوب: کوبش
تعریف: برخورد جسمی به جسم دیگر که معمولاً همراه با ضربۀ شدید است


کلمات دیگر: