کلمه جو
صفحه اصلی

reinforcement


معنی : تقویت
معانی دیگر : (جمع) نیروهای امدادی، قوای کمکی، قشون (یا کشتی ها یا هواپیماها و غیره) تقویتی، توان دهی، امداد، نیرورسانی، مدد

انگلیسی به فارسی

تقویت، مدد


تقویت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of reinforcing.

(2) تعریف: the state or condition of being reinforced.

(3) تعریف: something that strengthens, reinforces, or supports.
مشابه: brace

(4) تعریف: (often pl.) additions of personnel or material to a military force.

• act of strengthening, fortification; reward or punishment designed to encourage or discourage a particular response (psychology); act of reinforcing
reinforcements are soldiers or police who are sent to join an army or group of police in order to make it stronger.
reinforcement is the strengthening of something such as an attitude or a feeling.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] توانده، توان دهی، تقویت، امداد، نیرورسانی
[عمران و معماری] آرماتور - تقویت - جوشن - آرماتورگذاری - قفس آرماتور - فولادگذاری - تسلیح - آرماتوربندی
[برق و الکترونیک] تقویت، تجدید قوا
[نساجی] تقویت - تقویت کننده
[معدن] تقویت (نگهداری)
[پلیمر] تقویت کننده، مواد قوی که خنثی می باشند و با پلاستیکها برای بهبود استحکام، سختی و مقاومت ضربه ای ترکیب می‏شوند. معمولاً الیاف بلند شیشه، سیسال و پنبه و غیره در شکل بافته شده یا بافته نشده می‏باشند.

مترادف و متضاد

تقویت (اسم)
abetment, reinforcement, amplification, support, consolidation, augmentation, alimentation, nutrition, fuel, revival, fortification, furtherance, invigoration

جملات نمونه

1. The minister's statement provides reinforcement for the view that tax cuts are likely in the budget.
[ترجمه ترگمان]بیانیه وزیر برای این دیدگاه تقویت می کند که کاهش مالیات ها در بودجه محتمل است
[ترجمه گوگل]بیانیه وزیران تقویت می کند که کاهش مالیات در بودجه ممکن است

2. The general threw reinforcement into the battle.
[ترجمه گل گلاب] ژنرال در میان نیروهای امدادی وارد نبرد ( جنگ ) شد
[ترجمه ترگمان]ژنرال وارد جنگ شد
[ترجمه گوگل]به طور کلی تقویت را به جنگ تحمیل کرد

3. The harbour walls need urgent reinforcement.
[ترجمه ترگمان]دیواره ای لنگرگاه به پشتیبانی فوری نیاز دارند
[ترجمه گوگل]دیوارهای بندرگاه نیاز به تقویت فوری دارند

4. The bridge needs some structural reinforcement.
[ترجمه ترگمان]این پل به یک تقویت کننده ساختاری نیاز دارد
[ترجمه گوگل]این پل نیاز به تقویت ساختاری دارد

5. We need to give students plenty of positive reinforcement .
[ترجمه ترگمان]ما باید به دانش آموزان مقدار زیادی از تقویت مثبت بدهیم
[ترجمه گوگل]ما باید دانش آموزان مقدار زیادی از تقویت مثبت را بدهیم

6. The metal reinforcement gives it the strength to resist the high winds.
[ترجمه ترگمان]تقویت فلز به آن قدرت مقاومت در برابر باده ای شدید را می دهد
[ترجمه گوگل]تقویت فلز آن قدرت را برای مقاومت در برابر بادهای زیاد به ارمغان می آورد

7. Nothing like some negative reinforcement to get you going.
[ترجمه ترگمان]هیچی مثل یه نیروی منفی برای رفتن تو نیست
[ترجمه گوگل]هیچ چیز مانند تقویت منفی برای رفتن به شما نیست

8. Or has she somehow found reinforcement?
[ترجمه ترگمان]یا یه جورایی پشتیبانی رو پیدا کرده؟
[ترجمه گوگل]یا او تا به حال تقویت شده است؟

9. Many older mains also required reinforcement to raise their capacity to match increased demand.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از mains اصلی نیز برای افزایش ظرفیت خود برای مطابقت با تقاضای افزایش یافته نیاز به تقویت دارند
[ترجمه گوگل]بسیاری از اتصالات قدیمی نیز نیاز به تقویت دارند تا توانایی خود را برای مطابقت با تقاضای افزایش یافته افزایش دهند

10. This positive reinforcement of feelings in association with specific substances or behaviour becomes the basis for subsequent addiction.
[ترجمه ترگمان]این تقویت مثبت احساسات در ارتباط با مواد و یا رفتار خاص، اساس اعتیاد به دیگران است
[ترجمه گوگل]این تقویت مثبت احساسات در ارتباط با مواد خاص یا رفتار، پایه ای برای اعتیاد بعدی است

11. More than 17 bridges in the area need reinforcement.
[ترجمه ترگمان]بیش از ۱۷ پل در این منطقه نیازمند تقویت هستند
[ترجمه گوگل]بیش از 17 پل در منطقه نیاز به تقویت دارد

12. Sometimes positive reinforcement does not require words.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات تقویت مثبت نیاز به حرف ندارد
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات تقویت مثبت نیازی به کلمات ندارد

13. Behavior modification is the application of reinforcement techniques to educational or therapeutic practice.
[ترجمه ترگمان]تغییر رفتار کاربرد تکنیک های تقویتی در عمل آموزشی یا درمانی است
[ترجمه گوگل]اصلاح رفتار، استفاده از تکنیک های تقویت به عمل آموزش و یا درمانی است

14. It provides the stability of psychological reinforcement.
[ترجمه ترگمان]این روش ثبات روان شناختی را تامین می کند
[ترجمه گوگل]این ثبات تقویت روانی را فراهم می کند

15. Unwittingly she was operating the intermittent reinforcement principle in support of a bad habit!
[ترجمه ترگمان]او به عمد با اصل تقویت متناوب در حمایت از یک عادت بد عمل می کرد!
[ترجمه گوگل]ناخودآگاه او اصل اصل تقویت متناوب را برای حمایت از یک عادت بد عمل کرد!

Reinforcements were sent to help the surrounded regiment.

برای کمک به هنگ محاصره شده نیروهای امدادی گسیل شدند.


پیشنهاد کاربران

در روانشناسی : پاداش

تقویت
Seeing you will amplification my will and effort
با دیدن تو اراده و تلاش من تقویت می شود


آرماتور

مسلح ساز - مسلح کننده

نیروی تقویتی در عملیات نظامی

مسلح کننده

استحکامات

در متون مهندسی زمین شناسی و عمران به معنی نگهدارنده می باشد.

الیاف بلند شیشه، تقویت کننده

reinforcements = نیروهای کمکی

مهاربندی

ماده ی تقویت کننده ، ماننده دوده در لاستیک ، الیاف شیشه ، الیاف کربن و . . .
فیلر های تقویت کننده

reinforcement ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: تقویت
تعریف: [روان‏شناسی] 1. فرایندی در شرطی سازی کنشگر که در آن بسامد یا احتمال وقوع یک پاسخ با یک محرک مشخص نسبت مستقیم دارد 2. در شرطی سازی کلاسیک، حضور محرک غیرشرطی پس از محرک شرطی|||[زبان‏شناسی] افزایش مؤلفه های معنایی یا صوری عناصر واژگانی


کلمات دیگر: