کلمه جو
صفحه اصلی

pig


معنی : خنازیر، گراز، خوک، ادم حریص و کثیف، قالب ریختهگری، مثل خوک رفتار کردن، خوک زاییدن
معانی دیگر : (خودمانی) زن شلخته، (خودمانی) آدم پررو، پر مدعا، بی معرفت، (معمولا با: it) مثل خوک زندگی کردن، در کثافت زیستن، (با: out) پرخوری کردن، تا خرخره خوردن، لمباندن، خوک (به ویژه نوع اهلی آن از گونه ی sus scrofa)، کاس، گوشت خوک (بیشتر می گویند: pork یا pig meat)، آدم خوک صفت، پر خور، آزمند، کثیف، چاق، (فلزکاری) شوشه، شمش چدن، چدن خام (pig iron هم می گویند)، قالب چدن ریزی، (خودمانی) پاسبان، پلیس، (ماده خوک) بچه کردن (بیشتر می گویند: to litter)

انگلیسی به فارسی

خوک، گراز


گوشت خوک، گوشت گراز


(محاوره، به طعنه) آدم کثیف، آدم پست


(محاوره، به طعنه) کار سخت، کار شاق، کار گل، کار کشنده


(فلزکاری) شوشه


چدن خام، خشک آهن


(عامیانه، قدیمی) آژان


خوک، گراز، ادم حریص و کثیف، قالب ریختهگری، خنازیر، مثل خوک رفتار کردن، خوک زاییدن


انگلیسی به انگلیسی

• hog, swine; cast iron; police officer, cop (derogatory slang)
give birth to piglets
a pig is a farm animal which is bred for its meat.
if you call someone a pig, you mean that you think they are greedy, unkind, or unpleasant in some way; an offensive use.
if you make a pig of yourself, you eat too much; an informal expression.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] شمش
[نفت] لوله پاک کن

مترادف و متضاد

خنازیر (اسم)
barrow, scrofula, boar, pig, swine

گراز (اسم)
pig, hog, pork, tusker

خوک (اسم)
pig, swine, hog, pork

ادم حریص و کثیف (اسم)
pig

قالب ریخته گری (اسم)
pig

مثل خوک رفتار کردن (فعل)
pig

خوک زاییدن (فعل)
pig

animal of swine family


Synonyms: boar, cob roller, hog, piggy, piglet, porker, porky, shoat, sow, swine


جملات نمونه

1. pig skin
پوست خوک

2. pig oneself
با ولع خوردن،پرخوری کردن

3. pig together
با هم مثل خوک زندگی کردن،در کثافت زیست کردن

4. in pig
(ماده خوک) آبستن

5. buy a pig in a poke
ندیده خریدن (یا ازدواج کردن و غیره)،با بی اطلاعی کاری را انجام دادن

6. if a pig had wings it could fly
اگر را کاشتند سبز نشد

7. make a pig of oneself
پرخوری کردن،(در خوردن یا نوشیدن) زیاده روی کردن

8. even a blind pig occasionally picks up an acorn
حتی اشخاص بی عرضه هم گاهی موفق می شوند

9. he has married a pig of a woman
او زن شلخته ای را به همسری گرفته است.

10. They stood gaping at the pig in the kitchen.
[ترجمه ترگمان]آن ها با دهان باز به خوک در آشپزخانه ایستاده بودند
[ترجمه گوگل]آنها در خوک در آشپزخانه ایستادند

11. The pig to be hogtied was on the counter.
[ترجمه ترگمان]خوک ها رو می be روی پیشخوان بود
[ترجمه گوگل]خوک به حال هجو آمد در شمارنده بود

12. Lard the boned chicken with pig fat.
[ترجمه ترگمان]چربی گوشت خوک با چربی خوک
[ترجمه گوگل]گوشت خوک مرغ خرد شده با چربی خوک

13. The boy made a stab at the pig.
[ترجمه ترگمان]پسر به خوک چاقو زد
[ترجمه گوگل]این پسر خوک را خرد کرد

14. He butchered the pig with a small sharp knife.
[ترجمه ترگمان]او خوک را با چاقوی کوچکی سلاخی کرد
[ترجمه گوگل]او خوک را با یک چاقوی تیز کوچک از بین برد

15. It was time to pig out on rock and roll.
[ترجمه ترگمان]وقتش بود که بره روی سنگ و غلت بخوره
[ترجمه گوگل]وقت آن رسیده بود که به سنگ و رول برود

16. Wild boar readily hybridises with the domestic pig.
[ترجمه ترگمان]گراز وحشی به آسانی با آن خوک اهلی باز می شود
[ترجمه گوگل]گراز وحشی به راحتی با خوک های داخلی hybridises

17. The freighter carrying pig iron is cleaving through the water.
[ترجمه ترگمان]کشتی حمل بار آهن را از آب بیرون می کشد
[ترجمه گوگل]آهن حمل آهنربا از طریق آب فرو می ریزد

make a pig's ear (our) of something...

(محاوره) (کار، طرح) خراب کردن، ضایع کردن، افتضاح کردن در...


pig in the middle

(بازی) دست رشته، بلاگردان معرکه


pigs might fly!

خوش خیال باشی!/ خواب دیدی خیر است!/ اگر پشت گوشت را دیدی!/ به حق چیزهای نشنیده!


It was a pig of a day.

روز سختی بود. / روز کشنده‌ای بود.


pig it; pig together

مثل خوک زندگی کردن


pig out

(در آمریکا، عامیانه) مثل گاو خوردن، حسابی خوردن


اصطلاحات

make a pig of oneself

(محاوره) مثل گاو خوردن، شکمی از عزا درآوردن/ پرخوری کردن/ پر خوردن/ تا خرخره خوردن


pig oneself

(محاوره) مثل گاو خوردن، پر خوردن، خود را خفه کردن، تا خرخره خوردن


پیشنهاد کاربران

هم معنی خوک میده و هم یک اصطلاح هست به معنی ( چاق ، کسی که زیاد غذا میخوره )

خوک

[عامیانه] پلیس، پاسبان

کثیف

جعبه

( محاوره، به طعنه ) آدم پست، آدم کثیف
( محاوره، به طعنه ) کار سخت ، کار شاق، کار گل، کار کشنده
خوک، گراز، گوشت خوک، گوشت گراز
( فلزکاری ) شوشه
چدن خام، خشک آهن
( عامیانه، قدیمی ) آژان ( پاسبان، پلیس )

کسی میتونه ی جمله حرفه ای انگلیسی با pig بگه ؟

pig ( مهندسی مواد و متالورژی )
واژه مصوب: شوشه
تعریف: شمشی که فقط برای ذوب مجدد تهیه شده باشد

خوک
آدم نجس و نکبت - لجن تمام عیار

The award for most realistic pig on the internet goes too. . .


کلمات دیگر: