کلمه جو
صفحه اصلی

reinforced


مسلح، جوشندار معمارى : مستحکم علوم نظامى : تقویت شده

انگلیسی به انگلیسی

• strengthened, fortified; strengthened with metal (as of concrete)

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] مسلح - مستحکم
[نساجی] تقویت شده
[آمار] تقویت شده

جملات نمونه

1. they reinforced our regiment with fresh soldiers
هنگ ما را با سربازان تازه نفس تقویت کردند.

2. the concrete pillars are reinforced with steel rods
ستون های بتونی با میله های پولادین تقویت شده اند.

3. the walls of the old mosque have been reinforced with buttresses
دیوارهای مسجد قدیمی با پشتواره محکم شده اند.

4. The experience reinforced my sense of loss.
[ترجمه ترگمان]تجربه من حس از دست رفتن من را تقویت کرد
[ترجمه گوگل]تجربه من احساس از دست دادن را تقویت کرد

5. The pockets on my jeans are reinforced with double stitching.
[ترجمه ترگمان]جیب ها روی شلوار جین با بخیه دوگانه تقویت شده اند
[ترجمه گوگل]جیب های من شلوار جین با بوی دوگانه تقویت می شود

6. The spectacle of Xerxes's defeat tremendously reinforced the traditional conviction that pride goes before a fall.
[ترجمه ترگمان]نمایش شکست Xerxes این اعتقاد سنتی را تقویت کرد که غرور در مقابل سقوط قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]چشم انداز شکست Xerxes فوق العاده اعتماد به نفس سنتی که غرور قبل از سقوط می رود را تقویت کرد

7. The terminal was constructed of reinforced concrete.
[ترجمه ترگمان]ترمینال از بتون مسلح ساخته شده است
[ترجمه گوگل]ترمینال از بتن مسلح ساخته شده است

8. They reinforced a coat by sewing pieces of leather on the elbows.
[ترجمه ترگمان]با دوختن تکه های چرم، یک کت چرمی به تن کردند
[ترجمه گوگل]آنها کت را با دوختن چرم بر روی آرنج تقویت کردند

9. The regular troops need to be reinforced.
[ترجمه ترگمان]نیروهای عادی باید تقویت شوند
[ترجمه گوگل]نیروهای منظم باید تقویت شوند

10. The wooden beam is reinforced with a metal plate.
[ترجمه ترگمان]این تیر چوبی با یک صفحه فلزی تقویت می شود
[ترجمه گوگل]پرتو چوبی با یک صفحه فلزی تقویت شده است

11. This old bridge should be reinforced immediately.
[ترجمه ترگمان]این پل کهنه باید فورا تقویت شود
[ترجمه گوگل]این پل قدیمی باید فورا تقویت شود

12. The foundations will have to be reinforced to prevent the house from sinking further into the ground.
[ترجمه ترگمان]پایه و اساس باید تقویت شود تا از غرق شدن خانه جلوگیری شود
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از افتادن خانه به زمین، باید پایه ها تقویت شود

13. Its windows were of reinforced glass.
[ترجمه ترگمان]پنجره های آن از شیشه ساخته شده بود
[ترجمه گوگل]پنجره های آن شیشه ای تقویت شده بود

14. All buildings are now reinforced to withstand earthquakes.
[ترجمه ترگمان]اکنون همه ساختمان ها برای ایستادگی در برابر زلزله تقویت شده اند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر تمام ساختمان ها برای مقاومت در برابر زلزله تقویت شده اند

15. They reinforced good behaviour with some kind of reward to direct a child's pattern of behaviour.
[ترجمه ترگمان]آن ها رفتار خوب خود را با نوعی پاداش برای هدایت الگوی رفتاری کودک تقویت کردند
[ترجمه گوگل]آنها رفتار خوبی را با نوعی پاداش تقویت کردند تا الگوی رفتاری کودک را هدایت کنند

پیشنهاد کاربران

مستحکم کردن

تقویت شده
مسلح شده

تقویت شدن رفتار ( روانشناسی ) که دو حالت مثبت و منفی داره negative reinforce
Positive reinforce


کلمات دیگر: