معنی : مقدار زیاد، پایه، ستون، کومه، کپه، کرک، پارچه خزنما، ستون لنگرگاه، ستون پل، پرز قالی وغیره، توده، توده کردن، اندوختن، کومه کردن
معانی دیگر : توده (به ویژه چیزهای هم نوع)، کوت، تل، کوهه، کندله، انباشته، (آیین مرده سوزی) تل هیزم، (عامیانه) مقدار زیاد، یک عالمه، (عامیانه) پول زیاد، ثروت هنگفت، توده کردن یا شدن، تلنبار کردن، انباشتن، کپه کردن، تل ساختن، کوت کردن، (با: onto یا with) پر کردن، بار کردن، (دسته جمعی و به طور نامنظم) آمدن، رفتن، خارج شدن، وارد شدن، (اغلب با: up) گرد آوردن، بنای بزرگ، عمارت مجلل، ساختمان عظیم، (برق) پیل الکتریکی، باتری، قوه، (قدیمی) واکنشگر هسته ای، راکتور اتمی، پرز، موی نرم، (پایه ی چوبی یا فلزی یا بتونی پل و اسکله و غیره که در خاک یا ته آب فرو می کنند) پایه، خرپا، پیل پا، تیر پایه، خرپا بر زمین کار گذاشتن، پایه گذاری کردن، یک تارموی، خواب پارچه، موج شکن