کلمه جو
صفحه اصلی

redistribution


(noun) توزیع مجدد، تقسیم دوباره

انگلیسی به فارسی

توزیع مجدد، تقسیم دوباره


توزیع مجدد


انگلیسی به انگلیسی

• repeated distribution, reallocation, act of apportioning again

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] باز پخش - باز تقسیم - باز توزیع
[برق و الکترونیک] توزیع مجدد تغییر علامت بارهای سطح ذخیره کننده در لامپ ذخیره بار یا لامپ دوربین تلویزیونی با الکترونهای ثانویه از نقاط دیگر سطح.
[پلیمر] بازتوزیع

جملات نمونه

1. The tax brought about a significant redistribution of wealth.
[ترجمه ترگمان]مالیات توزیع قابل توجهی از ثروت را به ارمغان آورد
[ترجمه گوگل]این مالیات یک توزیع قابل توجه ثروت را به بار آورد

2. Thus the redistribution in favour of the lowest 20 percent shown in Table 24 is mainly but not exclusively for retirement pensioners.
[ترجمه ترگمان]بنابراین توزیع مجدد به نفع پایین ترین ۲۰ درصد نشان داده شده در جدول ۲۴ عمدتا به طور عمده برای بازنشستگان بازنشستگی نیست
[ترجمه گوگل]بنابراین توزیع مجدد به نفع پایین ترین 20 درصد نشان داده شده در جدول 24 عمدتا به صورت منحصرا برای بازنشستگان بازنشستگی نیست

3. This frequently necessitated the redistribution and scattering of men who formerly worked in one department and under one roof.
[ترجمه ترگمان]این امر اغلب مستلزم توزیع مجدد و پراکندگی افرادی بود که قبلا در یک بخش و زیر یک سقف کار می کردند
[ترجمه گوگل]این اغلب نیاز به توزیع مجدد و پراکندگی مردان بود که قبلا در یک بخش و تحت یک سقف کار میکردند

4. Pressure for some parliamentary reform, with a redistribution of seats and a widening of the franchise, began to develop.
[ترجمه ترگمان]فشار برای برخی اصلاحات پارلمانی، با توزیع مجدد صندلی ها و گسترش فرانشیز، شروع به توسعه کرد
[ترجمه گوگل]فشار برای تعدادی از اصلاحات پارلمانی، با توزیع مجدد کرسی ها و گسترش حق رای دادن، شروع به توسعه کرد

5. The majority were concerned only with the redistribution between income groups.
[ترجمه ترگمان]اکثر آن ها نگران توزیع مجدد بین گروه های درآمد بودند
[ترجمه گوگل]اکثریت فقط به توزیع مجدد بین گروه های درآمد توجه داشتند

6. This redistribution from creditors to debtors may well affect overall consumption plans in the economy.
[ترجمه ترگمان]این توزیع مجدد از طلبکاران به بدهکاران ممکن است بر برنامه های مصرف کلی در اقتصاد تاثیر بگذارد
[ترجمه گوگل]این توزیع مجدد از اعتباردهندگان به بدهکاران ممکن است بر برنامه های مصرف کلی در اقتصاد تأثیر بگذارد

7. The redistribution of wealth, erratically pursued by successive governments since 194 was markedly reversed in the 1980s.
[ترجمه ترگمان]توزیع مجدد ثروت، که توسط دولت های متوالی تحت تعقیب قرار گرفت، از زمانی که ۱۹۴ به طور قابل توجهی در دهه ۱۹۸۰ معکوس شد
[ترجمه گوگل]توزیع مجدد ثروت، که از سال 194 به طور مداوم توسط دولت های پی در پی دنبال شد، در دهه 1980 به طور قابل توجهی تغییر یافت

8. Suburbanization became a powerful vehicle of population redistribution.
[ترجمه ترگمان]suburbanization تبدیل به یک وسیله نقلیه قدرتمند برای توزیع مجدد جمعیت شد
[ترجمه گوگل]حومه سازی یک ابزار قدرتمند برای توزیع جمعیت است

9. Redistribution would enable the poor to support themselves and produce staple crops for the landless.
[ترجمه ترگمان]توزیع مجدد، فقرا را قادر خواهد ساخت تا از خودشان حمایت کنند و محصولات اصلی را برای زمین بدون زمین تولید کنند
[ترجمه گوگل]توزیع مجدد فقرا را قادر می سازد از خودشان حمایت کنند و محصولات ممتنع را برای زمین های غیرنظامی تولید کنند

10. Governments caring sufficiently about redistribution might still prefer inefficient allocations with greater vertical equity.
[ترجمه ترگمان]دولت ها توجه کافی به بازتوزیع ثروت ممکن است همچنان تخصیص ناکافی با سرمایه عمودی بیشتر را ترجیح دهند
[ترجمه گوگل]دولت هایی که به اندازه کافی در مورد توزیع مجدد مراقبت می کنند ممکن است تخصیص ناکارآمدی را با عدالت عمودی بیشتری ترجیح دهند

11. Regarding the desirable extent of redistribution, there is little consensus.
[ترجمه ترگمان]با توجه به میزان مطلوب توزیع، اتفاق نظر وجود ندارد
[ترجمه گوگل]با توجه به میزان مطلوب توزیع مجدد، توافق کمی وجود دارد

12. Most redistribution took place in the early 1980s and the process then slowed.
[ترجمه ترگمان]بیشتر توزیع مجدد در اوایل دهه ۱۹۸۰ اتفاق افتاد و سپس روند کاهش یافت
[ترجمه گوگل]اغلب توزیع مجدد در اوائل دهه 1980 اتفاق افتاد و روند آن کم شد

13. Once again, the redistribution is completely arbitrary and hence potentially unjust.
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر، توزیع مجدد کاملا خودسرانه است و بنابراین به طور بالقوه ناعادلانه است
[ترجمه گوگل]بار دیگر توزیع مجدد کاملا خودسرانه و از این رو به طور بالقوه ناعادلانه است

14. In short, one limit to redistribution is that the haves are simply not very concerned about the have-nots.
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، یک حد برای توزیع مجدد این است که افراد غنی به سادگی در مورد the ها نگران نیستند
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، یک محدودیت به توزیع مجدد این است که افراد بسیار نگران نباشند

15. The pursuit of equity through redistribution taxation is not the only distortion that can lead to allocative inefficiency.
[ترجمه ترگمان]پی گیری دارایی از طریق مالیات توزیع، تنها تحریف نیست که می تواند منجر به ناکارآمدی allocative شود
[ترجمه گوگل]پیگیری عدالت از طریق مالیات مجدد توزیع تنها تحریف نیست که می تواند به ناکارآمدی تخصیص منجر شود

پیشنهاد کاربران

باز توزیع

بازپخش، پخش و انتشار دوباره


کلمات دیگر: