کلمه جو
صفحه اصلی

repayment


معنی : تلافی، پرداخت مجدد
معانی دیگر : غرامت، عمران : بازپرداخت

انگلیسی به فارسی

پرداخت مجدد، بازپرداخت، پس دادن، قسط


غرامت، تلافی، سزا، تقاص، کیفر


بازپرداخت، پرداخت مجدد، تلافی


انگلیسی به انگلیسی

• reimbursement, paying back of money; compensation, recompense
repayments are amounts of money which you pay at regular intervals to a person or organization in order to repay a debt over a period of time.
the repayment of money is the process of paying it back to the person you owe it to.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] بازپرداخت
[ریاضیات] بازپرداخت، پرداخت

مترادف و متضاد

تلافی (اسم)
incident, collision, amends, compensation, restitution, retaliation, revenge, reprisal, retort, retribution, repayment, revanche

پرداخت مجدد (اسم)
repayment

جملات نمونه

1. the loan repayment is deferrable until norooz
بازپرداخت وام تا نوروز قابل تعویق است.

2. The tax authorities have been harrying her for repayment.
[ترجمه ترگمان]مقامات مالیاتی او را برای پرداخت وام تحت فشار قرار داده اند
[ترجمه گوگل]مقامات مالیاتی او را برای بازپرداخت تحریم کرده اند

3. The normal repayment period is five years.
[ترجمه ترگمان]دوره بازپرداخت نرمال پنج سال است
[ترجمه گوگل]دوره بازپرداخت عادی پنج سال است

4. The loan is due for repayment by the end of the year.
[ترجمه ترگمان]این وام به دلیل بازپرداخت تا پایان سال جاری است
[ترجمه گوگل]وام تا پایان سال بازپرداخت است

5. The bank is pressing us for repayment of the loan.
[ترجمه ترگمان]بانک ما را به پرداخت وام وامی دارد
[ترجمه گوگل]این بانک برای بازپرداخت وام به ما فشار می آورد

6. The loans were due for repayment in July 200
[ترجمه ترگمان]این وام ها به علت بازپرداخت ۲۰۰ ژوئیه بود
[ترجمه گوگل]این وام ها در ماه ژوئیه 200 برای بازپرداخت بود

7. They have agreed to postpone repayment of the loan to a future unspecified date.
[ترجمه ترگمان]آن ها توافق کرده اند که بازپرداخت وام به یک تاریخ نامشخص آتی را به تعویق بیاندازند
[ترجمه گوگل]آنها توافق کرده اند تا بازپرداخت وام را به یک تاریخ نامشخص آینده منتقل کنند

8. The repayment period will be extended from 20 years to 25 years.
[ترجمه ترگمان]دوره بازپرداخت از ۲۰ سال تا ۲۵ سال تمدید خواهد شد
[ترجمه گوگل]دوره بازپرداخت از 20 سال به 25 سال افزایش خواهد یافت

9. The bank has demanded repayment of the loan.
[ترجمه ترگمان]بانک خواستار بازپرداخت این وام شد
[ترجمه گوگل]این بانک خواستار بازپرداخت وام شده است

10. I am entitled to a repayment for the damaged goods.
[ترجمه ترگمان]من مستحق یک بازپرداخت برای کالاهای آسیب دیده هستم
[ترجمه گوگل]من به بازپرداخت کالاهای آسیب دیده حق دارم

11. He failed to meet last Friday's deadline for repayment of a 114m loan.
[ترجمه ترگمان]او نتوانسته است مهلت جمعه گذشته را برای بازپرداخت یک وام ۱۱۴ میلیون دلاری ببیند
[ترجمه گوگل]او برای دیدار از آخرین مهلت روز جمعه برای بازپرداخت وام 114 مگابایتی ناکام ماند

12. I took her to court for repayment of the debt.
[ترجمه ترگمان]من او را برای پرداخت وام به دادگاه بردم
[ترجمه گوگل]من او را برای بازپرداخت بدهی به دادگاه بردم

13. We offer flexible repayment terms.
[ترجمه ترگمان]ما شرایط بازپرداخت انعطاف پذیر می دهیم
[ترجمه گوگل]ما شرایط بازپرداخت انعطاف پذیر را ارائه می دهیم

14. Repayment was to be over 10 years, with a six-year grace period.
[ترجمه ترگمان]بازپرداخت آن بیش از ۱۰ سال به طول انجامید و مهلت آن به مدت شش سال تمدید شد
[ترجمه گوگل]بازپرداخت باید بیش از 10 سال با یک دوره شفاهی 6 ساله باشد

پیشنهاد کاربران

تلافی ، بازپرداخت


کلمات دیگر: