1. they wanted to depose him as leader of the party
آنها می خواستند او را از رهبری حزب برکنار کنند.
2. Haiti's first elected president was deposed in a violent military coup .
[ترجمه ترگمان]اولین رئیس جمهور منتخب هاییتی در یک کودتای نظامی خشونت بار عزل شد
[ترجمه گوگل]اولین رییس جمهور منتخب هائیتی در یک کودتای نظامی خشونت آمیز کشته شد
3. He deposed his father in a palace coup in 1970.
[ترجمه ترگمان]او پدرش را در یک کودتای کاخ در سال ۱۹۷۰ برکنار کرد
[ترجمه گوگل]او پدر خود را در کودتای کاخ در سال 1970 دستگیر کرد
4. The king was deposed by his people.
[ترجمه ترگمان]پادشاه توسط مردم عزل شد
[ترجمه گوگل]پادشاه توسط مردمش منهدم شد
5. Margaret Thatcher was deposed as leader of the British Conservative Party in 199
[ترجمه ترگمان]مارگارت تاچر به عنوان رهبر حزب محافظه کار بریتانیا در ۱۹۹ راس عزل شد
[ترجمه گوگل]مارگارت تاچر به عنوان رهبر حزب محافظه کار بریتانیا در سال 199 دستگیر شد
6. The deposed leaders are currently in exile in the neighbouring country.
[ترجمه ترگمان]رهبران سرنگون شده در حال حاضر در کشور همسایه در تبعید بسر می برند
[ترجمه گوگل]رهبران متخاصم در حال حاضر در کشور همسایه تبعید هستند
7. The king was deposed by his son in a palace coup.
[ترجمه ترگمان]پادشاه توسط پسرش در یک کودتای کاخ عزل شد
[ترجمه گوگل]پادشاه توسط پسرش در یک کودتای قصر زده شد
8. King Charles I was deposed from the English throne in 164
[ترجمه ترگمان]پادشاه چارلز اول در سال ۱۶۴ از تخت انگلستان عزل شد
[ترجمه گوگل]پادشاه چارلز من را از تخت انگلیسی در 164 اخراج کرد
9. The head of state was deposed by the army.
[ترجمه ترگمان]رئیس دولت توسط ارتش عزل شد
[ترجمه گوگل]رئیس دولت توسط ارتش منهدم شد
10. He was deposed and replaced by a more pliant successor.
[ترجمه ترگمان]جانشین وی جانشین وی شد و جانشین وی جانشین وی شد
[ترجمه گوگل]او توسط یک جانشین بزرگتر جایگزین شده است
11. The witness deposed that she had seen the accused on the day of the murder.
[ترجمه ترگمان]شاهد عزل شد که او متهم را در روز قتل دیده است
[ترجمه گوگل]شاهد انصراف داد که او در روز قتل متهم شده بود
12. Shorn of his power, the deposed king went into exile.
[ترجمه ترگمان]پادشاه خلع شده از قدرت خود به تبعید رفت
[ترجمه گوگل]پادشاه ربوده شده از قدرت خود، به تبعید رفت
13. The people deposed the dictator.
[ترجمه ترگمان]مردم دیکتاتور را عزل کردند
[ترجمه گوگل]مردم دیکتاتور را کنار گذاشتند
14. He deposed his father in a palace coup.
[ترجمه ترگمان]او پدرش را در یک کودتای کاخ عزل کرد
[ترجمه گوگل]او پدرش را در یک کودتای کاخ کنار گذاشت
15. The committee deposed him from his office.
[ترجمه ترگمان]این کمیته او را از مقامش عزل کرد
[ترجمه گوگل]این کمیته او را از دفترش جدا کرد