کلمه جو
صفحه اصلی

entitlement


حق، استحقاق، هده، سزیدگی، (آنچه که شخص نسبت به آن حق دارد به ویژه مزایایی که دولت یا کارفرما ارزانی می دارد) مورد استحقاق، مورد سزیدگی، مستمری، مقرری، اعتبار (پرداختی توسط دولت)

انگلیسی به فارسی

حق، شایستگی، هده، سزیدگی


(آنچه که شخص نسبت به آن حق دارد به‌ویژه مزایایی که دولت یا کارفرما ارزانی می‌دارد) مورد استحقاق، مورد سزیدگی، مستمری، مقرری، اعتبار (پرداختی توسط دولت)


انگلیسی به انگلیسی

• state of having a right or claim to something
an entitlement to something is the right to have or do it; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] حق، استحقاق

جملات نمونه

1. entitlement to a leave and free travel
حق مرخصی و سفر مجانی

2. Do you need advice on your entitlement to state benefits?
[ترجمه میلاد] آیا شما در زمینه ی حقوق تان از مزایای ایالتی به توصیه نیاز دارید؟
[ترجمه Mr hash] ایا شما نیاز به مشورت در مورد حق مزایای دولتی تان دارید؟
[ترجمه ترگمان]آیا به نظر شما در مورد برنامه های استحقاقی در مورد مزایای دولتی به مشورت نیاز دارید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما نیاز دارید که از حق خود در مورد مزایای دولت مطلع شوید؟

3. The paid holiday entitlement is 25 days.
[ترجمه حکیمه رضایی] حق مرخصی با حقوق 25 روز است.
[ترجمه ترگمان]حق بیمه تعطیلات ۲۵ روز است
[ترجمه گوگل]حقوق تعطیلات پرداخت شده 25 روز است

4. We have no record of your entitlement to free travel.
[ترجمه ترگمان]ما هیچ سابقه ای از استحقاق شما برای سفر آزاد نداریم
[ترجمه گوگل]ما هیچ سوابق حقوقی برای سفر آزاد نداریم

5. Tighter rules for benefit entitlement have knocked many people off the unemployment register.
[ترجمه ترگمان]قوانین Tighter برای کاهش مزایای برنامه های استحقاقی، بسیاری از مردم را از ثبت بیکاری محروم کرده است
[ترجمه گوگل]قوانین سخت تر برای دریافت مزایا، بسیاری از افراد را از ثبت نام بیکاری بیرون رانده است

6. Leave entitlement is calculated on a pro rata basis, according to length of service.
[ترجمه ترگمان]حق واگذار کردن استحقاق بر مبنای متناسب با توجه به طول خدمت محاسبه می شود
[ترجمه گوگل]با توجه به طول مدت خدمت، حق اقامت محاسبه می شود

7. Those without a formula entitlement, both inside and outside metropolitan areas, would have to rely on discretionary grants.
[ترجمه ترگمان]آن هایی که فاقد یک استحقاق فرمولی بودند، هم در داخل و هم خارج از مناطق شهری، باید بر کمک های احتیاطی تکیه کنند
[ترجمه گوگل]کسانی که بدون حق رای دادن، در داخل و خارج از مناطق شهری، مجبور به تکالیف گزینشی میشوند

8. It will create a new state-funded entitlement program.
[ترجمه ترگمان]این برنامه یک برنامه بودجه دولتی جدید ایجاد خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این یک برنامه حقوقی جدید از سوی دولت ایجاد خواهد کرد

9. As soon as a child is born entitlement begins and is never questioned until the child itself attains economic independence.
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه کودک به دنیا آمد، برنامه های استحقاقی آغاز می شود و تا زمانی که خود کودک به استقلال اقتصادی برسد، مورد پرسش قرار نمی گیرد
[ترجمه گوگل]به محض اینکه یک فرزند به دنیا می آید حق الزحمه آغاز می شود و تا زمانی که کودک خود به استقلال اقتصادی دست نخواهد یافت، هرگز مورد سوال قرار نمی گیرد

10. Eligibility Federal law Federal entitlement to benefits is eliminated.
[ترجمه ترگمان]استحقاق فدرال فدرال برای منافع حذف شده است
[ترجمه گوگل]واجد شرایط بودن قانون فدرال فدرال واجد شرایط برای مزایا حذف می شود

11. Our new clause 17 would establish their entitlement to rebates, which would benefit them greatly.
[ترجمه ترگمان]بند جدید ۱۷، استحقاق خود را برای تخفیف ها تعیین می کند که به شدت به نفع آن ها خواهد بود
[ترجمه گوگل]بند جدید ما 17 حقوق خود را برای تخفیف ها تعیین می کند که به شدت به آنها سود می رساند

12. The big entitlement programs should be privatized, he says, leaving only a low safety net for the indigent.
[ترجمه ترگمان]او می گوید که برنامه های استحقاقی بزرگ باید خصوصی شوند و تنها یک تور ایمنی پایین برای فقرا باقی می گذارد
[ترجمه گوگل]او می گوید برنامه های بزرگ حقوقی باید خصوصی شود، و تنها یک شبکه امنیتی کم برای افراد بیکار را ترک کند

13. Even tax breaks for homeowners are an entitlement only for the well-off.
[ترجمه ترگمان]حتی معافیت مالیاتی برای صاحبان خانه نیز تنها برای رفاه است
[ترجمه گوگل]حتی مالیات مالیاتی برای صاحب خانه ها فقط در اختیار صاحب مال است

14. Except for an entitlement to a police car and driver when attending official functions, they receive no formal allowances.
[ترجمه ترگمان]به جز اینکه برای یک اتومبیل پلیس و راننده هنگام حضور در وظایف رسمی، هیچ کمک هزینه رسمی دریافت نمی کنند
[ترجمه گوگل]به جز حق داشتن یک ماشین پلیس و راننده هنگام حضور در کارهای رسمی، هیچ گونه کمک هزینه رسمی دریافت نمی کنند

entitlement to a leave and free travel

حق مرخصی و سفر مجانی


Entitlements for local schools came to $30 million.

اعتبارات پرداختی به مدارس محلی به سی میلیون دلار بالغ شد.


پیشنهاد کاربران

حق امتیاز

خود را محق دانستن، حق به جانب بودن

اعتبار پرداختی


holiday entitlement حق مرخصی
Pension entitlement حق بازنشستگی
benefit entitlement حقوق مزایا، مزایای حقوقی

حق متعلقه
حق برخوداری

سزاوار بودن


استحقاق. شایستگی


کلمات دیگر: