کلمه جو
صفحه اصلی

amend


معنی : اصلاح کردن، بهتر کردن، بهبودی یافتن، ترمیم کردن
معانی دیگر : بهبود بخشیدن، اصلاح کردن یا شدن، بهساختن، (در مورد لوایح قانونی و غیره) اصلاح کردن، تجدید نظر کردن، رفع اشتباه کردن، عیوب را رفع کردن، غلط گیری کردن، حک و اصلاح کردن، ماده یاقانونی را اصلاح و تجدید کردن

انگلیسی به فارسی

ترمیم کردن


اصلاح کردن، بهتر کردن، بهبودی یافتن، ماده یا قانونی را اصلاح و تجدید کردن


اصلاح، اصلاح کردن، ترمیم کردن، بهتر کردن، بهبودی یافتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: amends, amending, amended
(1) تعریف: to formally change by rephrasing, or to add to or subtract from (a legislative bill, a contract, a treaty, or the like).
مترادف: alter, change, modify, reform, revise
مشابه: adjust, edit

- The bill will be amended so that it will affect more businesses than before.
[ترجمه ترگمان] این لایحه به گونه ای اصلاح خواهد شد که بر کسب و کاره ای بیشتری نسبت به گذشته تاثیر خواهد گذاشت
[ترجمه گوگل] این لایحه اصلاح خواهد شد تا بر کسب و کارهای بیشتر تاثیر گذار باشد
- A movement has begun to amend the constitution.
[ترجمه ترگمان] جنبشی شروع به اصلاح قانون اساسی کرده است
[ترجمه گوگل] یک جنبش اصلاح قانون اساسی را آغاز کرده است

(2) تعریف: to make better or make right; improve; rectify.
مترادف: ameliorate, better, correct, improve, rectify, reform, revise
متضاد: worsen
مشابه: change, edit, emend, fix, mend, mitigate, redress, remedy, transfigure

- The prime minister pledged to amend the country's labor practices.
[ترجمه ترگمان] نخست وزیر متعهد شد تا اقدامات نیروی کار کشور را اصلاح کند
[ترجمه گوگل] نخست وزیر وعده داده است که اصلاح کارهای کشور را تغییر دهد
- The government has made promises to the victims but has done little to amend the situation that caused the disaster.
[ترجمه ترگمان] دولت به قربانیان قول داده است، اما برای اصلاح اوضاع کمی که موجب این فاجعه شده است کار کمی انجام داده است
[ترجمه گوگل] دولت قربانیان وعده داده است، اما برای اصلاح وضعیتی که باعث فاجعه شده است، کمی تلاش کرده است
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: amendable (adj.), amender (n.)
• : تعریف: to make oneself better; improve one's own conduct or behavior.
مترادف: ameliorate, improve, reform
مشابه: adjust, alter, change, metamorphose, mitigate, modify

• change, alter; improve; improve oneself
if you amend something that has been written or said, you change it.
if you make amends when you have harmed someone, you try to make things better by doing something to please them.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] اصلاح کردن، تغییر دادن

مترادف و متضاد

اصلاح کردن (فعل)
right, accord, accommodate, improve, reclaim, modify, correct, rectify, meliorate, alter, remedy, ameliorate, amend, dulcify, emend, revise

بهتر کردن (فعل)
improve, meliorate, ameliorate, better, amend

بهبودی یافتن (فعل)
gain, improve, ameliorate, better, amend, recover, recuperate, pick up, convalesce, mend, pull round

ترمیم کردن (فعل)
amend, reform, rehabilitate, restore

improve, correct


Synonyms: alter, ameliorate, better, change, elevate, enhance, fix, help, lift, make up for, mend, modify, pay one’s dues, raise, rectify, reform, remedy, repair, revise, right, square


Antonyms: blemish, corrupt, debase, depress, harm, impair, injure, mar, reduce, subtract, worsen


جملات نمونه

She smiled, trying to amend her last statement.

او کوشید که حرفهای قبلی خود را با لبخندی بهبود بخشد.


The teacher told a student, "you must amend your ways!"

معلم به شاگردی گفت: «باید رفتار خود را اصلاح کنی!»


The universal education bill which has been amended twice.

لایحه‌ی آموزش همگانی که تاکنون دوبار اصلاح شده است.


1. It is time you amended your ways.
وقت آن است که رفتارت را اصلاح کنی

2. Each time they amended the plan, they made it worse.
هر بار که طرح را اصلاح کردند,آن را بدتر کردند

3. Rather than amend the club's constitution again, let us discard it and start afresh.
به جای اصلاح مجدد اساسنامه ی باشگاه,بهتر است این اساسنامه را دور بزنیم واز نو شروع کنیم

4. she smiled, trying to amend her last statement
او کوشید که حرف های قبلی خود را با لبخندی بهبود بخشد.

5. the teacher told a student, "you must amend your ways!"
معلم به شاگردی گفت ((باید رفتار خود را اصلاح کنی !))

6. The president agreed to amend the constitution and allow multi-party elections.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور موافقت کرد قانون اساسی را اصلاح کند و اجازه برگزاری انتخابات چند حزبی را بدهد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور توافق کرد که قانون اساسی را اصلاح کند و انتخابات چند حزبی را اجازه دهد

7. MPs were urged to amend the law to prevent another oil tanker disaster.
[ترجمه ترگمان]اعضای پارلمان ملزم به اصلاح قانون برای جلوگیری از یک فاجعه تانکر سوخت دیگر شدند
[ترجمه گوگل]نمایندگان مجلس خواستار اصلاح قانون برای جلوگیری از یک فاجعه تانکر دیگر شدند

8. The teacher advised him to amend his way of living.
[ترجمه ترگمان]معلم به او توصیه کرد که روش زندگی خود را اصلاح کند
[ترجمه گوگل]معلم به او توصیه کرد که شیوه زندگی خود را اصلاح کند

9. Parliament will vote to amend the constitution.
[ترجمه ترگمان]پارلمان برای اصلاح قانون اساسی رای خواهد داد
[ترجمه گوگل]مجلس قانون گذاری را اصلاح خواهد کرد

10. We have given him every opportunity to amend his statements in light of more recent proceedings.
[ترجمه ترگمان]ما هر فرصتی را به او دادیم تا اظهارات خود را با توجه به اقدامات اخیر اصلاح کند
[ترجمه گوگل]ما به او فرصت دادیم تا اظهارات خود را با توجه به روند اخیر بیشتر اصلاح کنیم

11. The fundamental purpose of legislation is to create, amend or repeal law, thereby giving effect to the intentions of Parliament.
[ترجمه ترگمان]هدف اصلی قانونگذاری ایجاد، اصلاح یا لغو قانون و در نتیجه دادن به نیت پارلمان است
[ترجمه گوگل]هدف اصلی از قانون، ایجاد، اصلاح و یا لغو قانون است، در نتیجه به اهداف مجلس اعمال می شود

12. Paul Kanjorski, D-Pa., that would amend the 1934 act in their favor.
[ترجمه ترگمان] پائول Paul \"،\" دی - - - - - - - - - - - - - - - - - همین باعث می شد سال ۱۹۳۴ چنین کاری را انجام بده
[ترجمه گوگل]پل کانجورسکی، D-Pa، که در سال 1934 به نفع آنها عمل می کند

13. No one expects the petition to amend the indenture to Barnes' will to get a court hearing before June.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس انتظار ندارد که دادخواست اصلاح indenture به بارنز قبل از ماه ژوئن به دادگاه رسیدگی شود
[ترجمه گوگل]هیچ کس انتظار نداشت که این پرونده برای تحقق خواسته بارنز، قبل از ماه ژوئن، جلسه دادگاه را اصلاح کند

14. It is almost impossible to amend the bill and remove the provision at this late stage, lawmakers say.
[ترجمه ترگمان]قانون گذاران می گویند که اصلاح این لایحه و حذف قانون در این مرحله آخر تقریبا غیر ممکن است
[ترجمه گوگل]قانونگذاران می گویند تقریبا غیرممکن است که این لایحه را اصلاح و حذف کند

15. Please amend the declaration on your Application if you wish to see any report before it is sent to us.
[ترجمه ترگمان]لطفا بیانیه موردنظر خود را اصلاح کنید اگر می خواهید قبل از ارسال گزارش به ما گزارشی را ببینید
[ترجمه گوگل]لطفا اعلامیه درخواست خود را تغییر دهید اگر مایلید قبل از ارسال آن به ما گزارش کنید

16. Also, it will enable you to amend your plan more easily in the air when actual conditions may differ.
[ترجمه ترگمان]هم چنین زمانی که شرایط واقعی ممکن است متفاوت باشد شما را قادر خواهد ساخت که برنامه خود را به راحتی در هوا اصلاح کنید
[ترجمه گوگل]همچنین، آن را به شما امکان می دهد که برنامه خود را به راحتی در هوا تغییر دهید، زمانی که شرایط واقعی ممکن است متفاوت باشد

17. We will amend the plan from this end when we pull it all together.
[ترجمه ترگمان]ما این طرح را از این سمت اصلاح خواهیم کرد وقتی که همه را با هم جمع می کنیم
[ترجمه گوگل]ما این طرح را از این جهت اصلاح خواهیم کرد وقتی که همه را با هم بکشیم

اصطلاحات

to make amends for

رجوع شود به amends


پیشنهاد کاربران

make minor changes to ( a text, piece of legislation, etc. ) in order to make it fairer or more accurate, or to reflect changing circumstances.
تغییرات جزئی به ( در متن، بخش قانون و غیره ) به منظور ایجاد عادلانه تر یا دقیق تر کردن آن و یا برای نشان دادن اینکه شرایط در حال تغییر است.

"the rule was amended to apply only to non - members" "این قانون اصلاح شد تا فقط برای افراد غیر عضو اعمال شود"

ترمیم کردن، اصلاح کردن، تجدیدنظرکردن

Make sth up to someone
جبران کردن

improve

The protected territory status of the North Caspian was promptly amended


کلمات دیگر: