کلمه جو
صفحه اصلی

assessor


معنی : ارزیاب
معانی دیگر : برآوردگر، مقوم، خراج گذار

انگلیسی به فارسی

ارزیاب، خراج‌گذار


ارزیابی کننده، ارزیاب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who assesses for tax purposes.

(2) تعریف: one who assists a judge, esp. one who has expertise in a particular field.

• estimator, appraiser, valuer; advisor, consultant

دیکشنری تخصصی

[حقوق] ارزیاب، ممیز مالیاتی، مأمور تشخیص مالیات، دستیار قاضی
[ریاضیات] ارزیاب

مترادف و متضاد

ارزیاب (اسم)
cost accountant, appraiser, assessor, rater, valuator

جملات نمونه

1. When the damage assessor called, he cut a check for $13
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ارزیاب حاضر شد، چکی به مبلغ ۱۳ دلار پرداخت کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که معاون ارشد آسیب شناخته می شود، او چک را برای 13 دلار کاهش داد

2. The assessor stated that the fire damage was not as severe as the hotel's owner had claimed.
[ترجمه ترگمان]ارزیاب اعلام کرد که خسارت آتش سوزی به اندازه صاحب هتل زیاد نیست
[ترجمه گوگل]ارزیابی کننده اظهار داشت که آسیب آتش سوزی به اندازه صاحب هتل ادعا نشده بود

3. Only the tax assessor noted their existence.
[ترجمه ترگمان]تنها ارزیاب مالیاتی به وجود آن ها اشاره کرد
[ترجمه گوگل]تنها ارزیابی مالیاتی وجود خود را ذکر کرد

4. Keane wanted assessor for his brother George.
[ترجمه ترگمان]کین یه assessor برای برادرش \"جورج\" می خواست
[ترجمه گوگل]کین خواستار ارزیابی برای برادرش جورج شد

5. How would you become a subject assessor?
[ترجمه ترگمان]نظرت در مورد این موضوع چیه؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توانید یک ارزیابی موضوعی شوید؟

6. Intensive Subject Assessment Have you had a subject assessor visit recently?
[ترجمه ترگمان]ارزیابی موضوع متمرکز آیا شما اخیرا یک ملاقات ارزیاب داشتید؟
[ترجمه گوگل]ارزیابی موضوع شدید آیا شما به تازگی بازدید کننده ارزیابی موضوع کرده اید؟

7. Others hold office as county clerk, assessor, or recorder of deeds and a few are congressmen and state legislators.
[ترجمه ترگمان]دیگران به عنوان منشی، ارزیاب، یا ضبط صوت عمل می کنند و تعدادی از نمایندگان کنگره و قانونگذاران ایالتی تشکیل جلسه می دهند
[ترجمه گوگل]دیگران به عنوان معاون ارشد، ارزیابی کننده و یا ضبط امور اداری فعالیت می کنند و چند تن از اعضای کنگره و قانونگذاران ایالتی هستند

8. The assessor asserts that he insmerted the deserted desserts in the desert with alert.
[ترجمه ترگمان]استاد assessor تاکید کرد که او دسر خالی را در صحرا با حالت آماده باش درمی آورد
[ترجمه گوگل]ارزیابی کننده ادعا می کند که دسرها را ترک کرده است در بیابان با هشدار

9. The assessor asserts that he inserted the deserted desserts in the desert with alert.
[ترجمه ترگمان]ارزیاب تاکید می کند که او دسرهای گم شده خود را در بیابان با حالت آماده باش وارد کرده است
[ترجمه گوگل]ارزیابی کننده ادعا می کند که دسر های متروکه را در بیابان با هشدار قرار داده است

10. New Orleans now has one elected tax assessor - instead of seven, each overseeing his own fief.
[ترجمه ترگمان]د \/ اورلئان هم اکنون یک ارزیاب مستقل مالیاتی دارد - به جای شماره هفت، هر یک بر تیول خود نظارت دارد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر نیواورلئان دارای یک ارزیابی مالی انتخابی است - به جای هفت نفر، هر کدام از نظارت خود را بر عهده دارند

11. Query the Assessor Management system to get a list of the assessors who could assess the accident damage based on postcode and car type.
[ترجمه ترگمان]از سیستم مدیریت Assessor پرس و جو کنید تا لیستی از the تهیه کنید که می تواند صدمات ناشی از حادثه را براساس نوع خودرو و نوع خودرو ارزیابی کند
[ترجمه گوگل]پرس و جو از سیستم مدیریت ارشد برای دریافت لیستی از ارزیابان که می تواند آسیب تصادف بر اساس کد پستی و نوع خودرو را ارزیابی کند

12. When either the Approver has completed or the Assessor has accepted, the approval information is returned. ''
[ترجمه ترگمان]هنگامی که یا the تکمیل شده یا the پذیرفته شده باشد، اطلاعات تایید برگردانده می شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که تأییدکننده تکمیل شده است یا اسناد پذیرفته شده، اطلاعات تأیید بازگردانده شده است ''

13. Prior to becoming Assessor - Recorder, he served as Executive Director of the Asia Law Caucus.
[ترجمه ترگمان]او قبل از اینکه به رکورد Recorder برسد به عنوان مدیر اجرایی انجمن قوانین آسیا خدمت کرد
[ترجمه گوگل]قبل از تبدیل شدن به اساتید - ضبط کننده، او به عنوان مدیر اجرایی کمیته حقوق آسیا خدمت می کرد

14. Peoples assessor system actually exists in name only in most areas in China.
[ترجمه ترگمان]سیستم assessor مردم در واقع در اغلب مناطق چین نام دارد
[ترجمه گوگل]سیستم ارزیابی مردم در واقع تنها در بیشتر مناطق در چین وجود دارد

پیشنهاد کاربران

ارزیاب، شخص ارزیابی کننده

مشاور در دادگاه

برآورد


کلمات دیگر: