کلمه جو
صفحه اصلی

aggressor


معنی : پرخاشگر، مهاجم، متجاوز، حمله کننده، غاصب
معانی دیگر : (اشخاص و کشورها) متجاوز، یورش بر، برتاختگر، آغاز کننده ی جنگ

انگلیسی به فارسی

متجاوز، مهاجم، حمله‌کننده، پرخاشگر


متجاوز، مهاجم، حمله کننده، پرخاشگر، غاصب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person, group, animal, or nation that starts aggression against another.

- The police tried to determine who had been the primary aggressor in the bar brawl.
[ترجمه ترگمان] پلیس سعی کرد مشخص کند که چه کسی متجاوز بوده است
[ترجمه گوگل] پلیس سعی کرد تا مشخص کند که چه کسی متجاوز اصلی در نزاع نوار بوده است

• one who attacks first
the aggressor is the person or country that starts a fight.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] متجاوز، متعدی

مترادف و متضاد

پرخاشگر (اسم)
aggressor

مهاجم (اسم)
aggressor, raider, invader

متجاوز (اسم)
aggressor, offender, violator, transgressor, trespasser, wrongdoer

حمله کننده (اسم)
assailant, aggressor, invader, rusher, launcher

غاصب (اسم)
aggressor, violator, usurper, rapist, tyrant, oppressor

attacker


Synonyms: assailant, initiator, instigator, intruder, invader, provoker, raider, trespasser


جملات نمونه

1. A succession of military defeats weakened the aggressor.
[ترجمه ترگمان]یک سلسله شکست های نظامی متجاوز را تضعیف کرد
[ترجمه گوگل]جانشینی از شکست های نظامی، متجاوز را تضعیف کرد

2. They demanded that all the aggressor troops be pulled out from their country.
[ترجمه ترگمان]آن ها درخواست کردند که تمام نیروهای متجاوز از کشور خود بیرون کشیده شوند
[ترجمه گوگل]آنها خواستار شدند که تمام سربازان متجاوز از کشور خود بیرون بیایند

3. Aggressor troops held the capital of the country.
[ترجمه ترگمان]نیروهای aggressor پایتخت این کشور را در دست داشتند
[ترجمه گوگل]سربازان متجاوز از پایتخت کشور بودند

4. The aggressor troops marched into the neighbouring country on the pretext of searching for their missing soldier.
[ترجمه ترگمان]نیروهای متجاوز به بهانه گشتن به دنبال سرباز گم شده خود وارد کشور همسایه شدند
[ترجمه گوگل]سربازان مهاجم به بهانه جستجو برای سرباز گمشده خود به کشور همسایه رفتند

5. Penelope became the aggressor, tactful, knowledgeable, sure as the lover.
[ترجمه ترگمان]پنه لوپه به طرف متجاوز، مو دب، دانا و مطمئن به عنوان عاشق تبدیل شد
[ترجمه گوگل]پنه لوپه به عنوان متجاوز، متکبر، آگاه و متقاعد شد

6. An Oriental circle of yin and yang; no aggressor, no conquest.
[ترجمه ترگمان]یک دایره شرقی از یین و یانگ؛ نه مهاجم بود و نه فتح
[ترجمه گوگل]دایره شرقی یین و یانگ؛ هیچ متجاوز، هیچ فداکاری

7. The aggressor must be prepared to deliver on his threat, with more bombs and, if necessary, with all-out war.
[ترجمه ترگمان]متجاوز باید آماده باشد تا تهدید خود را با بمب های بیشتری انجام دهد و در صورت لزوم، با تمام جنگ
[ترجمه گوگل]متجاوز باید آماده باشد تا تهدیدش را با بمب های بیشتر و در صورت لزوم با جنگ تمام عیار تحمیل کند

8. The aggressor will possibly steal the user the status information or the password.
[ترجمه ترگمان]مهاجم احتمالا اطلاعات وضعیت یا رمز عبور را به کاربر خواهد رساند
[ترجمه گوگل]متجاوز ممکن است کاربر اطلاعات وضعیت یا رمز عبور را سرقت کند

9. The aggressor troops were then being pulled out of the area.
[ترجمه ترگمان]سپس نیروهای متجاوز از منطقه بیرون کشیده شدند
[ترجمه گوگل]سپس سربازان متجاوز از منطقه خارج شدند

10. The international community must apply sanctions against the aggressor country.
[ترجمه ترگمان]جامعه بین المللی باید تحریم ها علیه کشور متجاوز را اعمال کند
[ترجمه گوگل]جامعه بین المللی باید اعمال تحریم علیه کشور متجاوز را اعمال کند

11. They demanded that the aggressor troops be withdrawn immediately.
[ترجمه ترگمان]آن ها خواستار عقب نشینی فوری سربازان متجاوز شدند
[ترجمه گوگل]آنها خواستار شد که سربازان متخاصم بلافاصله برداشته شوند

12. We were allied with them against the aggressor.
[ترجمه ترگمان]ما با اونها در برابر حمله متحد شدیم
[ترجمه گوگل]ما با آنها در برابر متجاوز متحد شدیم

13. They demanded that the aggressor troops ( should ) be withdrawn immediately.
[ترجمه ترگمان]آن ها درخواست کردند که سربازان متجاوز (باید)فورا عقب نشینی کنند
[ترجمه گوگل]آنها خواستار شد که سربازان متخاصم (باید) بلافاصله بیرون بروند

14. Furthermore, the aggressor wrote contumelious words aft .
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، متجاوز کلمات contumelious را در عقب کشتی نوشت
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، متجاوز، کلمات متهورانه را پشت سر گذاشت

پیشنهاد کاربران

تجاوزگر

متجاوز - مهاجم - هجوم برنده - حمله کننده

noun
[count] : a person or country that attacks another : a person or country that starts a fight or war
◀️ Each country accused the other of being the aggressor

مثال :
It is not a problem with poverty or ignorance, a problem with their aggressors and thoughts. I will speak with a little clarity. There are some who think that circumcision is better for a girl in the future for his sexual life


کلمات دیگر: