کلمه جو
صفحه اصلی

assignee


معنی : عامل، نماینده، مامور، وکیل، گماشته
معانی دیگر : (حقوق)، قیم، مباشر

انگلیسی به فارسی

وکیل، گماشته، نماینده، مأمور، عامل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person to whom a right, claim, interest, or property is legally transferred.
مشابه: assign

(2) تعریف: in law, a person appointed to act on behalf of another; deputy.

• receiver of property

دیکشنری تخصصی

[صنعت] عامل، گماشته، وکیل ،گمارده
[حقوق] منتقل الیه، محال علیه، انتقال گیرنده

مترادف و متضاد

عامل (اسم)
operative, agent, factor, operator, doer, assignee, procurator, spy, propellant, operant, propellent

نماینده (اسم)
proxy, representation, deputation, agent, factor, doer, representative, envoy, delegate, deputy, assignee, envoi, exponent, symptom, indicant, delegacy, indicator

مامور (اسم)
agent, envoy, officer, functionary, assignee, envoi, pursuivant

وکیل (اسم)
solicitor, proxy, attorney, agent, deputy, assignee, procurator, lieutenant, syndic

گماشته (اسم)
agent, assignee, procurator, appointee, batman

جملات نمونه

1. The assignee of a lease fell into arrears with the rent and the landlords brought an action against him in 194
[ترجمه ترگمان]The از اجاره دادن به حقوق عقب افتاده بدهکار شد و ملاکان علیه او علیه او اقدام کردند (۱۹۴)
[ترجمه گوگل]صاحب اجاره نامه با اجاره به عقب افتاد و صاحبخانه در سال 194 اقدام علیه او کرد

2. The original lessee could then recover from the assignee under the indemnity.
[ترجمه ترگمان]پس از آن lessee اصلی می تواند از وکیل تحت عنوان غرامت بازیابی شود
[ترجمه گوگل]سپس مستاجر اصلی می تواند پس از جبران خسارت جبران کند

3. By filing a joint application with the assignee with the Trademark Office.
[ترجمه ترگمان]با پر کردن یک برنامه مشترک با وکیل در دفتر Trademark
[ترجمه گوگل]با ثبت یک برنامه مشترک با وکیل با دفتر علامت تجاری

4. The obligor may exercise aaccretionst the assignee any right of set-off accessible to the obligor against the assignor up to the time notice of assignment was accustomed.
[ترجمه ترگمان]The ممکن است aaccretionst را در اختیار وکیل قرار دهد هر حقی برای دسترسی به the در برابر the تا زمانی که توجه به تکلیف معین شده باشد
[ترجمه گوگل]واجد شرایط ممکن است از حق تقدم برخوردار باشد و هر گونه حق تعویض را در اختیار واجد شرایط در برابر متعهد کننده تا زمانی که متوجه اعزام شده است، عادت کرده باشد

5. And focus on an analysis of the assignee in equity did not apply for registration of internal circumstances, the transfer of ownership to external legal effect.
[ترجمه ترگمان]و تمرکز بر تجزیه و تحلیل وکیل در حقوق صاحبان سهام برای ثبت شرایط داخلی، انتقال مالکیت به اثر قانونی خارجی صدق نمی کند
[ترجمه گوگل]و تمرکز بر روی تجزیه و تحلیل از صاحب حقوق صاحب سهام برای ثبت نام شرایط داخلی، انتقال مالکیت به اثر قانونی خارجی اعمال نمی شود

6. Goodwill assignee, meeting the statutory requirements, can also be obtained ownership, even if the grantor punishment.
[ترجمه ترگمان]حسن نیت وکیل، برآورده کردن الزامات قانونی، همچنین می تواند مالکیت را به دست آورد، حتی اگر مجازات grantor باشد
[ترجمه گوگل]معاون داوطلب، با شرایط الزام قانونی، همچنین می تواند مالکیت را بدست آورد، حتی اگر مجازات مجرم باشد

7. In double assignment the assignee who is demonstrated in the first arriving notification should be the actualassignee of obligator rights.
[ترجمه ترگمان]در ماموریت دوگانه، وکیل که در اولین اخطار قبلی به اثبات رسیده است باید the حقوق obligator باشد
[ترجمه گوگل]در وظایف دو جانباز، که در اولین اعلان رسیدن نشان داده می شود، باید مستقیما از حقوق واجد شرایط باشد

8. Where a registered trademark the assignor and assignee shall jointly an application with the Trademark Office.
[ترجمه ترگمان]در جایی که یک علامت تجاری ثبت شده the و assignee به طور مشترک با دفتر Trademark هم کاری خواهند داشت
[ترجمه گوگل]در صورتی که یک علامت تجاری ثبت شده، وظیفه و وکیل به طور مشترک با اداره علامت تجاری بایگانی شود

9. The latter, taking the assignor and the assignee of capital flight for the co-defendant.
[ترجمه ترگمان]دومی، the و the را برای متهم به دست می گیرد
[ترجمه گوگل]دومی، وکیل و وکیل سرپناه را برای همکاران متهم می کند

10. To some extent, obligor represents static safety, while assignee represents dynamic safety of dealing.
[ترجمه ترگمان]تا حدودی، obligor بیانگر امنیت استاتیک است، در حالی که assignee نشان دهنده امنیت دینامیکی سر و کار است
[ترجمه گوگل]تا حدودی، واجد شرایط نشان دهنده ایمنی استاتیک است، در حالی که اموال نشان دهنده امنیت پویای خرید و فروش است

11. However, the assignee should notify the debtor of his newly acquired rights as soon as possible.
[ترجمه ترگمان]با این حال، وکیل باید هر چه زودتر به بدهکار حقوق خود اطلاع دهد
[ترجمه گوگل]با این حال، مجرم باید در اسرع وقت بدهکار حقوق تازه حقوق خود را مطلع سازد

12. He further accepts that the obligations of the original lessee and an assignee are not joint.
[ترجمه ترگمان]وی همچنین می پذیرد که تعهدات of اصلی و an مشترک نیستند
[ترجمه گوگل]او بیشتر میپذیرد که وظایف اصلی مستاجر و یک وکیل مشترک نیستند

13. Premises might be allowed to deteriorate by the proposed assignee.
[ترجمه ترگمان]محل ساختمان ممکن است توسط وکیل پیشنهاد شده خراب شود
[ترجمه گوگل]ممکن است موقعیت های موجود توسط مجرم پیشنهادی مجاز به خراب شدن باشد

پیشنهاد کاربران

نماینده ، دریافت کننده


کلمات دیگر: