کلمه جو
صفحه اصلی

devise


معنی : وصیتنامه، اری بری، اری گذاری، درست کردن، تدبیر کردن، اختراع کردن، تعبیه کردن
معانی دیگر : تدبیر، ابداع کردن، ساختن، (حقوق) از طریق وصیت نامه به ارث گذاشتن، (قدیمی) تبانی کردن، توطئه کردن، (مهجور) حدس زدن، تصور کردن، ارک بری، ارک گذاری

انگلیسی به فارسی

طراحی شده، وصیتنامه، اری بری، اری گذاری، تدبیر کردن، درست کردن، تعبیه کردن، اختراع کردن


تدبیر کردن، درست کردن، اختراع کردن، تعبیه کردن، وصیت‌نامه، ار بری، ار گذاری


انگلیسی به انگلیسی

• plan, invent; bequeath property through a will
if you devise a plan, system, or machine, you work it out or design it.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] انتقال (مال غیر منقول) به موجب وصیت نامه، وصیت نامه، شرط مندرج در وصیت نامه (که به موجب آن مال غیر منقولی واگذار می شود)

مترادف و متضاد

وصیتنامه (اسم)
devise, will, testament

اری بری (اسم)
devise

اری گذاری (اسم)
devise

درست کردن (فعل)
right, clean, agree, make, adapt, address, fix, devise, trim, regulate, fettle, organize, gully, make up, weave, build, fashion, concoct, integrate, compose, indite, emend, mend, redd, straighten

تدبیر کردن (فعل)
devise, design, machinate, work out, meditate, compass, contrive

اختراع کردن (فعل)
devise, mint, compass, invent, concoct

تعبیه کردن (فعل)
devise, work out, prepare, contrive, improvise

conceive, dream up


Synonyms: ad-lib, arrange, blueprint, brainstorm, cast, chart, cogitate, come up with, concoct, construct, contrive, cook up, craft, create, design, discover, dope out, fake it, forge, form, formulate, frame, get off, hatch, head trip, imagine, improvise, intrigue, invent, machinate, make up, mastermind, plan, play it by ear, plot, prepare, project, scheme, shape, spark, think up, throw together, trump up, vamp, whip up, work out


Antonyms: borrow


جملات نمونه

He devised a new instrument for measuring temperature.

او ابزار جدیدی برای سنجش حرارت درست کرد.


1. The burglars devised a scheme for entering the bank at night.
سارقین برای ورود شبانه به بانک، برنامه ریزی کردند

2. I would like to devise a method for keeping my toes from becoming numb while I am ice skating.
دوست دارم روشی ابداع کنم که وقتی اسکی روی یخ می کنم مانع بی حس شدن انگشتان پایم شوم

3. If we could devise a plan for using the abandoned building, we could save thousands of dollars.
اگر بتوانیم برنامه ای برای استفاده از ساختمان متروکه بیاندیشیم، می توانیم هزاران دلار پس انداز کنیم

4. to devise a new engine
موتور تازه ای ابداع کردن

5. to devise a remedy
چاره ای تدبیر کردن

6. Scientists are working to devise a means of storing this type of power.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان در تلاشند تا وسیله ای برای ذخیره کردن این نوع از قدرت ابداع کنند
[ترجمه گوگل]دانشمندان در حال تلاش برای ایجاد ابزار ذخیره سازی این نوع قدرت هستند

7. We need to devise some sort of system whereby people can liaise with each other.
[ترجمه ترگمان]ما باید یک نوع سیستمی را طراحی کنیم که در آن افراد می توانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند
[ترجمه گوگل]ما باید نوعی سیستم را بسازیم که مردم بتوانند با یکدیگر همکاری کنند

8. Clinton and Zedillo ordered their respective Cabinets to devise a common counter-drug strategy.
[ترجمه ترگمان]کلینتون و Zedillo به Cabinets مربوطه خود دستور دادند تا یک استراتژی مشترک مبارزه با مواد مخدر تدوین کنند
[ترجمه گوگل]کلینتون و زدیلیو به کابینت های مربوطه دستور دادند که یک استراتژی مشترک مبارزه با مواد مخدر را طراحی کنند

9. Can we devise a system in which judges function independently of party politics?
[ترجمه ترگمان]آیا می توانیم سیستمی را طراحی کنیم که در آن قضات مستقل از سیاست حزبی عمل کنند؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانیم یک نظام را در نظر بگیریم که قضات مستقل از سیاست حزب کار می کنند؟

10. You can devise your own exercises to music.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید ورزش خود را برای موسیقی طراحی کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید تمرینات خود را به موسیقی طراحی کنید

11. White supremacists devise new Methods: To disenfranchise Negroes.
[ترجمه ترگمان]supremacists وایت روش های جدید را ابداع کرد: برای disenfranchise سیاه پوستان
[ترجمه گوگل]Supremacists های سفید روش های جدیدی را ایجاد می کنند: برای غیرمجاز سیاه پوستان

12. Experts are trying to devise ways to clean up the huge slick.
[ترجمه ترگمان]متخصصان در حال تلاش برای تدبیر راه هایی برای پاک کردن لغزنده بزرگ هستند
[ترجمه گوگل]کارشناسان در حال تلاش برای کشف راه هایی برای پاک کردن لکه های بزرگ هستند

13. Can you devise a means of overcoming the problem?
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید وسیله ای برای غلبه بر این مشکل ابداع کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم وسیله ای برای غلبه بر این مشکل بسازید؟

14. He tried to devise a foolproof plan for getting rid of termites.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد نقشه foolproof برای خلاص شدن از موریانه ها به دست بیاورد
[ترجمه گوگل]او سعی کرد یک طرح احمقانه برای خلاص شدن از موریانه ها ایجاد کند

15. The task at hand was to devise an immediate gathering of the vestry and to make it as splendid as humanly possible.
[ترجمه ترگمان]کاری که در دست داشت این بود که یک گردهمایی فوری از رخت کن را طراحی کند و آن را تا آنجا که امکان داشت عالی جلوه دهد
[ترجمه گوگل]وظیفه در دست بود برای جمع آوری فوری از vestry و ایجاد آن را به عنوان پر زرق و برق به عنوان انسانی امکان پذیر است

16. However, it is very difficult to devise a scale which summarizes dietary habits on a range from good to bad.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تدوین یک مقیاس که عادات غذایی را در گستره ای از خوب به بد خلاصه می کند، بسیار دشوار است
[ترجمه گوگل]با این حال، مقیاس ای را که عادت های رژیم غذایی را در محدوده خوب یا بد قرار می دهد بسیار پیچیده است

17. Now he had to devise a method by which workmen and supplies could shuttle back and forth across the gorge.
[ترجمه ترگمان]اکنون می بایست روشی را ابداع می کرد که کارگران و تجهیزات می توانستند در آن سوی دره پیش بروند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او مجبور بود یک شیوه را بسازد که کارگران و تامین کنندگان می توانند در وسط حیاط به عقب و جلو حرکت کنند

18. You must take time to devise a scheme that suits your own needs.
[ترجمه ترگمان]شما باید زمان داشته باشید تا طرحی را طراحی کنید که متناسب با نیازهای خودتان باشد
[ترجمه گوگل]شما باید زمان را برای طراحی برنامه ای که نیازهای خود را برآورده می کنید، اتخاذ کنید

19. Will many schools decide to devise their own procedures for dealing with these?
[ترجمه ترگمان]آیا بسیاری از مدارس تصمیم می گیرند روش های خود برای مقابله با آن ها را ابداع کنند؟
[ترجمه گوگل]آیا مدارس بسیاری تصمیم می گیرند که روش های خود را برای مقابله با این موارد طراحی کنند؟

to devise a remedy

چاره‌ای تدبیر کردن


to devise a new engine

موتور تازه‌ای ابداع کردن


پیشنهاد کاربران

طراحی کردن

ابداع کردن، نقشه کشیدن

طرحی را ارائه دادن

مطرح کردن ، وصیت کردن

Invent a method or plan of doing something

بیان کردن

اندیشیدن_ بیان کردن

برناه ریزی، وصیت، اختراع کردن - اندیشیدن

طرح ریختن
ابداع کردن


To construct
To create
To produce

ساختن - بنا کردن
درست کردن
به وجود آوردن
ایجاد کردن

This arena of death that you've devised for your pleasure, . . . will it prevent this catasrophe of your sun going nova
Star Trek TOS


1.
To think up
To come up with


2.
To design
To develop


To devise a defense against something


تدارک دیدن

ابداع

تدوین، تبیین، تدبیر

اختراع کردن، ابداع کردن

دست و پا کردن


کلمات دیگر: