کلمه جو
صفحه اصلی

cite


معنی : گفتن، ذکر کردن، اتخاذ سند کردن
معانی دیگر : (مطالب کتبی یا شفاهی را) نقل قول کردن، رونگاشت کردن، استناد کردن به، بازگشت کردن یا دادن به، رجوع کردن به، (حقوق) احضار کردن (به دادگاه)، فراخوانی، به صورت نقل قول ذکر کردن

انگلیسی به فارسی

ذکر کردن، اتخاذ سند کردن، گفتن


بگو، گفتن، ذکر کردن، اتخاذ سند کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cites, citing, cited
(1) تعریف: to refer to and acknowledge (a source) in writing or speaking.
مترادف: invoke, mention, refer to
مشابه: adduce, advert, allude, indicate, note, quote

- If you use a quotation from a book in your paper, you have to cite the book as your source.
[ترجمه ترگمان] اگر از یک نقل قول از یک کتاب در مقاله خود استفاده می کنید، باید کتاب را به عنوان منبع خود ذکر کنید
[ترجمه گوگل] اگر از نقل قولی از یک کتاب در مقاله خود استفاده می کنید، باید کتاب را به عنوان منبع خود ذکر کنید

(2) تعریف: to quote or refer to as proof or illustration.
مترادف: adduce, instance, quote
مشابه: circumstantiate, excerpt, exemplify, extract, invoke, mention, note, present, specify

- His lawyer cited many cases where such a decision had been reached.
[ترجمه ترگمان] وکیل او موارد زیادی را ذکر کرد که در آن ها چنین تصمیمی گرفته شده بود
[ترجمه گوگل] وکیل او موارد متعددی را که در آن چنین تصمیمی گرفته شده است، ذکر کرد

(3) تعریف: to point to, esp. as a reason for something; mention.
مترادف: mention, name
مشابه: allude, indicate, specify

- She cited unfair treatment as the reason for quitting.
[ترجمه متین] او رفتار ناعادلانه را به عنوان دلیلی برای ترک کردن ذکر کرد.
[ترجمه ترگمان] او به درمان ناعادلانه به عنوان دلیل ترک سیگار اشاره کرد
[ترجمه گوگل] او به عنوان دلیل برای ترک، به درمان ناعادلانه اشاره کرد
- His divorce was cited as a factor in his suicide.
[ترجمه ترگمان] طلاق او به عنوان عاملی در خودکشی وی ذکر شده است
[ترجمه گوگل] طلاق او به عنوان یک عامل در خودکشی خود اشاره کرد

(4) تعریف: to compliment for praiseworthy action.
مترادف: commend, praise
مشابه: extol, honor, laud

- Two of the firefighters were cited for acts of extreme bravery.
[ترجمه ترگمان] دو تن از مامورین آتش نشانی برای عمل شجاعانه به کار برده شدند
[ترجمه گوگل] دو نفر از آتش نشانان برای اعمال شجاعت شدید نقل شده اند

(5) تعریف: to summon to appear in a court of law.

- The restaurant was cited for serious health violations.
[ترجمه ترگمان] این رستوران به خاطر نقض جدی بهداشتی ذکر شده است
[ترجمه گوگل] این رستوران برای تخلفات شدید بهداشتی مورد اشاره قرار گرفت

• quote; officially praise; summon to a court of law
if you cite something, you quote it or mention it, especially as an example or proof of what you are saying; a formal word.
in a legal case, to cite a person means to officially name them, and to cite a reason or cause means to state it as the official justification for your case; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] احضار کردن (به دادگاه)، نقل کردن، استناد کردن، تقدیر کردن، جریمه کردن

مترادف و متضاد

گفتن (فعل)
utter, declare, relate, tell, inform, say, adduce, tongue, mouth, observe, cite, intimate, bubble, rehearse

ذکر کردن (فعل)
assign, mention, mingle, note, refer, specify, cite, mind, patter

اتخاذ سند کردن (فعل)
cite

note, quote


Synonyms: adduce, advance, allege, allude to, appeal to, enumerate, evidence, excerpt, exemplify, extract, get down to brass tacks, give as example, illustrate with, indicate, instance, lay, mention, name, number, offer, point out, present, recite, recount, reference, refer to, rehearse, remember, reminisce, repeat, specify, spell out, tell


subpoena


Synonyms: arraign, call, command, name, order, summon


جملات نمونه

1. The devil can cite the Scriptures for his purpose.
[ترجمه هاله] شیطان برای رسیدن به اهدافش به کتاب مقدس استناد می کند.
[ترجمه ترگمان]شیطان می تواند کتاب مقدس را برای هدفش برساند
[ترجمه گوگل]شیطان می تواند کتاب مقدس را برای هدفش بیان کند

2. I'll just cite some figures for comparison.
[ترجمه ترگمان]من چند رقمی را برای مقایسه ذکر می کنم
[ترجمه گوگل]من فقط تعدادی ارقام برای مقایسه را ذکر می کنم

3. Can you cite another case like this one?
[ترجمه ترگمان]می تونی یه پرونده دیگه مثل این رو به خاطر بیاری؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید یک پرونده دیگری مانند این را بیابید؟

4. It is important to cite examples to support your argument.
[ترجمه ترگمان]مهم است که مثال هایی برای حمایت از استدلال خود ذکر کنید
[ترجمه گوگل]مهم است نمونه هایی را برای حمایت از استدلال خود بنویسید

5. Please cite my gratitude to him.
[ترجمه عابدی اصغر] لطفا تشکر مرا از او اعلام نمایید
[ترجمه ترگمان]لطفا از من تشکر کن
[ترجمه گوگل]لطفا از او قدردانی کنید

6. Experts cite the country as an instance where human rights violations could lead to international intervention.
[ترجمه ترگمان]کارشناسان این کشور را به عنوان نمونه مطرح کرده اند که نقض حقوق بشر می تواند منجر به مداخله بین المللی شود
[ترجمه گوگل]کارشناسان کشور را به عنوان مثال می دانند که در آن نقض حقوق بشر می تواند منجر به مداخله بین المللی شود

7. No doubt a Conservative Member will cite the 1930s, just as has happened in the past.
[ترجمه ترگمان]بدون شک یک عضو محافظه کار در دهه ۱۹۳۰ نیز همان طور که در گذشته اتفاق افتاد، اشاره خواهد کرد
[ترجمه گوگل]بدون شک یکی از اعضای کنسرواتوار 1930s را ذکر می کند، همانطور که در گذشته اتفاق افتاده است

8. Doctors are required to cite a study confirming any medical benefits of the drug and provide a written prescription.
[ترجمه ترگمان]پزشکان ملزم هستند که به مطالعه در مورد هر گونه مزایای پزشکی این دارو و ارائه یک نسخه نوشته شده اشاره کنند
[ترجمه گوگل]پزشکان باید مطالبی را تایید کنند که هر گونه مزایای پزشکی دارو را ارائه می دهند و یک نسخه کتبی ارائه دهند

9. They did, however, cite the arguments of those who did.
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن ها از استدلالات کسانی که این کار را کردند، اشاره کردند
[ترجمه گوگل]با این حال، آنها استدلال های کسانی را که می گفتند، می خوانند

10. I need not cite the passage that contains that finding because Sir Stephen Brown P. has already cited it.
[ترجمه ترگمان]لازم نیست ذکر کنم که این یافته به این دلیل است که سر استفان براون پی قبلا به آن اشاره کرده بود
[ترجمه گوگل]من لازم نیست متن را که حاوی این یافته است را ذکر کنم، زیرا سر استفن براون P قبلا آن را ذکر کرده است

11. And in truth, it wasn't difficult to cite examples of short-sightedness, bloody-mindedness, and cynical manipulation of memberships.
[ترجمه ترگمان]و در حقیقت، ذکر نمونه هایی از کوته اندیشی، کوته اندیشی، و دستکاری cynical در عضویت، دشوار نبود
[ترجمه گوگل]و در حقیقت، نمونه هایی از بینش کوتاه، ذهنیت خونین و دستکاری غیرواقعی از عضویت ها، دشوار نبود

12. They cite numbers and percentages of casualties, they give names of comrades who lost eyesight and limbs.
[ترجمه ترگمان]آن ها آمار و درصد تلفات را ذکر می کنند و نام comrades که دید و اعضای بدن خود را از دست داده اند را اعلام می کنند
[ترجمه گوگل]آنها تعداد و درصد تلفات را ذکر می کنند، آنها نام های رفقای خود را که بینایی و اندام را از دست داده اند، می گویند

13. Social researchers cite a 44 percent increase in the number of grandchildren living in homes maintained by their grandparents since 1980.
[ترجمه ترگمان]محققان اجتماعی به میزان ۴۴ درصد افزایش تعداد نوادگان در خانه هایی که از سال ۱۹۸۰ توسط پدربزرگ و مادربزرگ خود نگهداری می شوند، اشاره می کنند
[ترجمه گوگل]محققان اجتماعی از افزایش تعداد نوزادانی که در خانه های نگهداری شده از پدربزرگ و مادربزرگشان زندگی می کنند از سال 1980 افزایش 44 درصدی داشته اند

14. One could cite numerous other passages where both terms are employed, but none is plainer than this one.
[ترجمه ترگمان]می توان از راه های متعدد دیگری که هر دو دوره در آن استفاده می شوند، اشاره کرد، اما هیچ کدام از این موارد واضح تر از این نیستند
[ترجمه گوگل]می توان تعداد بسیاری از مصاحبه های دیگر را که در آن هر دو اصطلاح مورد استفاده قرار می گیرند، ذکر می کنند، اما هیچ کدام از این ساده تر نیستند

the passages cited by him ...

قطعاتی که او نقل قول کرده بود ...


To prove his point, he cited several scientific articles.

او برای اثبات نکته‌ی خود به چندین مقاله‌ی علمی استناد کرد.


پیشنهاد کاربران

1. ذکر کردن، استناد کردن
2. احضار کردن به دادگاه
3. نام بردن، یاد کردن


utterance

یادکردن

( بعنوان چیزی ) قلمداد شدن/کردن، تلقی شدن/کردن، برشمرده شدن، ذکر شدن، یاد شدن


استناد کردن ، اشاره کردن

راه دادن به وسیله نقلیه ای که در خیابان عریض تر رانندگی می کند
رعایت حق تقدم

🔰 ( مطالب کتبی یا شفاهی را ) گفتن، ذکر کردن

A key difficulty in sorting out the “third category” of “difficult cases, ” the State Department official said
Although the official declined to provide numbers in each of the three categories ( of sanctions ) or cite examples
Washington Post@

🔰استناد کردن به

They replied citing a report from the finance department

نقل قول کردن ( با ذکر منبع )

تَراگوییدن/تراگفت کردن/تراگویی کردن/تراگویش کردن/ =/to cite to quote
. . .
. . . . . . .
. . . . . . . . .


کلمات دیگر: